اگر بخواهیم روسیه امروز را در یک کلمه توصیف کنیم، کلمه «غرب ستیز»، کلمه مناسبی برای این کار خواهد بود. حداقل، کرملین دوست دارد هدف «جهان روسی» را اینگونه تعریف کند: توقف «هژمونی غرب» و بازگشت به آغوش سنت. اما ریشه این سنت کجاست؟ آیا واقعاً عاری از تأثیرات غربی است؟ مانند بسیاری از مفاهیم روسی، پاسخ این سوال نه است. تبلیغات تحت حمایت دولت یک عامل شکلدهنده برای جامعه روسیه است. در پس زمینه فلسفی این تبلیغات، که آمیزهای انفجاری از ارتدکس، غرب هراسی و شوونیسم روسی است، تا حد زیادی تحت تأثیر ایدههای الکساندر دوگین است.
دوگین، فیلسوف و مبلغ راست افراطی روسی، که از ایدئولوژی نئواوراسیایسم حمایت می کند و مدرس آکادمی نظامی ستاد کل نیروهای مسلح روسیه است، فرهنگ امروز روسیه را نتیجه «غلبه بر غرب» میداند. دوگین پایان تاریخ مدرن را نابودی دوران هژمونی انحصاری غرب توصیف میکند و «غرب جمعی» را با ظهور معماری جدید جهانی تهدید میکند. او به وضوح به اصطلاح «چند قطبی» اشاره میکند که روسیه آن را به عنوان جایگزینی برای «نظم تک قطبی غربی» پیشنهاد کرده است. دوگین که ایده جهان چندقطبی را پیگیری میکند، مسکو را یا به عنوان یک کاتکون (مفهوم کتاب مقدسی و سیاسی از موضوعی که ظهور دجال و پیروزی شر مطلق را مهار می کند) یا طلیعه روم سوم به تصویر می کشد.
فلسفه او استعمار روسیه را توجیه میکند (که به طور سنتی به عنوان «ضد استعمار» و نیروی متقابل استعمار غرب معرفی می شود) و جنگ روسیه علیه اوکراین را به عنوان یک جنگ صلیبی علیه «غرب شیطانی» به تصویر میکشد. همین تز در سند برنامه بیست و پنجمین شورای خلق جهانی روسیه (مجموعه ای به ریاست کریل، پدرسالار مسکو) نیز منعکس شد که جنگ را «مقدس» توصیف میکند و هدف آن را «شامل کل قلمرو» می داند. اوکراین مدرن نیز در این قلمرو و در منطقه نفوذ انحصاری روسیه قرار دارد.
دوگین با مقصر دانستن پست مدرنیسم در نابودی بشر، ارتدکس و ارزش های سنتی را تنها امید برای رستگاری در این دنیا می داند. همچنین، او تمدن غربی را به عنوان یک انحراف یا یک تقلید بزرگ (که توسط فیلسوف فرانسوی رنه گنون ابداع شده است) می نامد و آن را به دلیل وارونه کردن سلسله مراتب، قدرت و معنویت که منجر به «شیطان پرستی» شد، محکوم می کند. به کارگیری اصطلاح «تمدن شیطانی» برای شیطان جلوه دادن همه مفاهیمی چون لیبرال دموکراسی، تساهل، فمینیسم و فراگیر بودن به عنوان رکود اخلاق و تبدیل امر نابهنجار به عادی بودن جدید است که به طور سنتی با غرب مرتبط است.
دوگین با انتقاد از پست مدرنیسم به عنوان نشانه ای از تمدن غرب، نه تنها جنگ امروز روسیه و اوکراین را توجیه می کند، بلکه آن را به عنوان رهایی از پارادایم غربی، قیام روسیه علیه محدودیت های جهانی گرایی غربی، تعبیر میکند. علاوه بر این، او جنگ را به عنوان «پایان تسلط غرب» و ایجاد هویت واقعی روسی توصیف میکند.
دوگین، با تغییر مفهوم برخورد تمدنها مدنظر هانتینگنون، تقابل بین ارزشهای جهانی گرایی غربی و ارزشهای سنتی جهان به اصطلاح اسلامی را مورد بحث قرار میدهد. به طور مشابه، او جنگ روسیه و اوکراین را به عنوان یک درگیری اجتناب ناپذیر تمدن ها و یک درگیری ژئوپلیتیکی بین اوراسیایسم و آتلانتیک به تصویر می کشد، که هم برای اوکراین به عنوان یک موضوع سیاسی و هم برای مسئولیت جنایات جنگی روسیه جایی باقی نمی گذارد.
ایده جنگ های تمدنی نیز توسط کرملین مورد سوء استفاده قرار می گیرد تا روسیه، کشور تحت سلطه ارتدکس خود و کشورهای تحت سلطه اسلام را به عنوان بازیگران یک محور نفوذ ژئوپلیتیک به تصویر بکشد. با این حال، وقتی صحبت از اسلام هراسی روسیه و شکنجه های FSB از مردان متهم به حمله تروریستی تالار شهر کروکوس به میان میآید، چنین همبستگی از بین می رود.
فلسفه و تبلیغات دوگین (که به هم پیوسته اند) تحت تأثیر ژولیوس اوولا سنتگرای ایتالیایی و مارتین هایدگر پدیدارشناس آلمانی است و با استثناگرایی روسی و به اصطلاح برتری اخلاقی تکمیل میشود. بنابراین، با محکوم کردن تمدن غرب به «پوسیدگی» و «تحقیر»، فلسفه جهان روسیه که توسط دوگین شکل گرفته است، همچنان با انکار بی پایان سنت غربی، به تخریب سنت غربی ادامه می دهد.
اما هسته ایده روسی جدا از هرج و مرج و انکار چیست؟ اگر قتل و کشتار جمعی در تعقیب جاه طلبی های نئو امپراتوری نباشد، هسته هویت روسیه چیست؟ تبلیغات روسی با سرزنش « غرب جمعی» به خاطر اپتیک پست مدرن با نسبی گرایی اخلاقیاش، جایگزینی مفاهیم را ترویج می کند و سعی در تغییر مفاهیم خیر و شر دارد.
مسیحیت تهاجمی روسی، با توجیه رنج و تحقیر، هرج و مرج روسی و احساسات ضدغربی آشکار، دیگر نمیتواند پست مدرنیته روسیه را پنهان کند، که نشان از بحران عمیق ایدئولوژیکی در حال حاضر دارد. همه ما می دانیم که روسیه در مقابل چه چیزی ایستاده است اما چه چیزی را مطرح می کند؟