کرملین از دموکراسی بیزار است. روسیه پساکمونیستی با این سیستم حکومتی فاصله کوتاهی داد. دموکراسی در فدراسیون روسیه حدود دو سال بین فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 و دستور رئیس جمهور بوریس یلتسین در سال 1993 با هدف قرار دادن پارلمان روسیه که حاضر به تسلیم شدن به خواست او نشد، در فدراسیون روسیه برقرار شد. حتی در آن زمان نیز مشخص بود که این اولین و آخرین رئیس جمهور در روسیه است که منصفانه انتخاب شد، و به دنبال دموکراسی بود. دموکراسی در روسیه اولیه پسا کمونیستی به یک نمای محض تبدیل شد، که برای کشیدن پرده بر چشمان ساده لوح غرب حفظ شد. به هر حال، در این دوره آسیب پذیر، مسکو به حسن نیت متحدان جنگ جهانی دوم بریتانیا، فرانسه و ایالات متحده وابسته بود. با این حال، علیرغم تسلط بر اتحاد جماهیر شوروی، این قدرتها تصمیم گرفتند به موافقتنامه پوتسدام 1945 و اصول صلح و ثبات در اروپا که در قانون نهایی هلسینکی در سال 1975 آمده است، پایبند باشند. آنها این کار را برای منافع عمومی پس از سقوط کمونیسم انجام دادند. به خاطر آینده ای بهتر و صلح پایدار در اروپا و سراسر جهان. کرملین همچنین وانمود کرد که از دموکراسی و این اهداف والا حمایت می کند، زیرا روسیه پساکمونیستی مشتاق به تصرف کرسی شوروی در شورای امنیت سازمان ملل بود. این یک نتیجه قطعی نبود، زیرا روسیه برخلاف بلاروس (شوروی) و اوکراین (شوروی) قبلاً هرگز عضو سازمان ملل متحد نبوده است. برای اضافه کردن توهین به جراحت، این دو سیاست دیگر نیز منشور سازمان ملل را در سال 1945 امضا کرده بودند. روسیه این کار را نکرد.
خودکامگی؛ بهتر از دموکراسی؟
از نظر رئیس جمهور پوتین و شی جین پینگ چین، این ویژگی خود محدود کننده دموکراسی به منزله یک مزیت بزرگ خودکامگی نسبت به دموکراسی است. با این حال، سیستم دوم امکان انتقال بدون خونریزی و آرام قدرت را فراهم می کند. طرفداران استبداد این روزها با اشاره به پرونده اخیر دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا که شکست خود را در انتخابات 2020 قبول نکرد، استناد میکنند. در اواخر، برخی از حکومتهای استبدادی پس از فروپاشی شوروی با تقلید از مدل روسی جانشینان دست نشانده، چه در قزاقستان، چه ترکمنستان یا ازبکستان، با موفقیت با مشکل انتقال قدرت مقابله کردند. دیگر سیاستهای مستبد پس از شوروی به سلسلههای خانوادهمحور به سبک کره شمالی متمایل هستند. در حال حاضر نسل دوم علی افها بر آذربایجان حکومت می کنند، در حالی که دیکتاتور کنونی بلاروس در حال مقدمهسازی پسر کوچک خود برای جانشینی است.
مبارزه با دموکراسی
مسکو از اواسط دهه 2000 مداخله در انتخابات کشورهای دیگر را آغاز کرده است. عمدتاً از تبلیغات (از جمله مزارع ترول ها و اخبار جعلی) و هک اینترنتی برای این منظور استفاده شده است. ابتدا، کرملین جمهوری های بالتیک استونی، لتونی و لیتوانی را به عنوان موارد آزمایشی هدف قرار داد. متعاقباً با تشویق برخی موفقیتها و بیعلاقگی غرب نسبت به آنچه در حال رخ دادن بود، این روش علیه سیاستهای اروپای غربی و آمریکای شمالی راهاندازی شد. پیروزی مورد انتظار بر غرب در این زمینه در سال 2016 با همه پرسی برگزیت و انتخابات ریاست جمهوری آمریکا رقم خورد. در مورد اول، مداخله روسیه موازنه را به نفع خروج خود مجروح بریتانیا از اتحادیه اروپا برهم زد، در حالی که در مورد دوم، مداخله کرملین پیروزی دونالد ترامپ را تضمین کرد، کسی که از پوتین ترسیده است و نظر کمی نسبت به پوتین دارد.
تا به امروز، هیچ اقدام متقابلی علیه روسیه در این زمینه از جنگ هیبریدی مبتنی بر اینترنت علیه یکپارچگی حاکمیت که در اصل دولت را تعریف می کند، انجام نشده است. در همین حال، روسیه آن را امن بازی می کند. از سال 2019، کرملین در حال توسعه اینترنت مستقل برای روسیه است. اگر یک قدرت غربی یا ناتو توانایی موفقیت آمیزی برای حمله متقابل به روسیه از طریق وب ایجاد کند، کرملین به خوبی آماده است تا اینترنت این کشور را از سایر نقاط جهان قطع کند. از این رو، مداخله به سبک روسیه در حکومت مسکو بر روی اینترنت یا رسانه های اجتماعی تقریباً غیرممکن است. در اواخر سال 2023، غرب همچنان تقسیم شده است و خود را بر سر کمک های نظامی و اقتصادی به اوکراین در هم می پاشد. این به رغم پیروزی آشکار روسیه در جنگ اطلاعاتی علیه غرب و حمله مکرر کرملین به یکپارچگی انتخابات در دموکراسی های غربی است.
انتخابات مهمی در پیش است که نشان می دهد دموکراسی در سراسر غرب به خوبی و پویا باقی می ماند. اما در مورد نتایج چیست؟ موضع ثابت مجارستان طرفدار کرملین و پیروزی اخیر یک حزب طرفدار روسیه در اسلواکی باعث تشویق بیشتر مسکو می شود. اگر ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2024 برنده شود، موفقیت روسیه به احتمال زیاد از نظر ژئوپلیتیکی کاملاً کامل خواهد شد. به عبارت دیگر، ایالات متحده خودکامه خواهد شد و ناتو و اروپای متفرق را به حال خود رها می کند. واشنگتن و اروپا که درگیر هرج و مرج داخلی متعاقب آن هستند، از اوکراین دست می کشند و احتمالاً شکست این کشور از دست روسیه را تسهیل می کند. به گفته کرملین، ترامپ دو بار به بلوک شوروی سابق و کشورهای پس از شوروی به عنوان حوزه نفوذ خود فکر نمی کند. یالتای جدید، همانطور که دیکتاتور روسیه تصور می کرد، به واقعیت تبدیل خواهد شد. قدرت های بزرگ دوباره جهان را خواهند ساخت.
در مواجهه با این چشم انداز روشن پایان دموکراسی در غرب، طرفداران خودخوانده این سیستم حکومتی چه می کنند؟ آنها ممکن است دموکراسی را تحسین کنند زیرا حقوق سیاسی برابر را برای همه تضمین می کند و از حقوق بشر حمایت می کند. اما در این وضعیت خطر وجودی، به نظر میرسد که اکثر دموکراتها بیش از حد بیتفاوت هستند. آنها در واقع حتی بدون تلاش برای دفاع از دموکراسی در برابر طرح های خصمانه روسیه دستمالی می زنند. امروزه، سرمایه، تخصص و صنعت غرب برای توسعه روزافزون سیستمهای محاسباتی عصبی بهتر و مدلهای زبانی بزرگ بهعنوان پایهی هوش مصنوعی رقابت میکنند. راهحلهای بهدستآمده به منظور کسب درآمد سریع به سرعت برای عموم در سراسر جهان منتشر میشوند. سود بر عقل سلیم سیاسی پیروز میشود. سرمایه داری دوباره بر دموکراسی غلبه می کند و تضمین می کند که خودکامگی ممکن است غالب شود.