در تصمیمی جنجالی، دولت لبنان نام حافظ اسد، رئیسجمهور پیشین سوریه را از جاده فرودگاه بیروت حذف کرده و نام زیاد الرحبانی، هنرمند برجسته لبنانی را به جای آن گذاشته است. این اقدام، گرچه در ظاهر بهقصد تجلیل از آثار هنری الرحبانی صورت گرفته، اما در باطن، از سوی بسیاری بهعنوان تلاشی سیاسی برای حذف حافظهای تاریخی تعبیر شده است.
نکتهی تناقضآمیز – و شاید رسواکننده – اینجاست که همین کسانی که امروز با هیجان شعار «تغییر» سر میدهند، خودشان بودند که سالها پیش، نام حافظ اسد را بر این اتوبان نشاندند. نه از سر علاقه به هنر یا دوستی با مردم سوریه، بلکه با نیت تملق، چاپلوسی و رشوه سیاسی به دمشق؛ آنهم در دورهای که کشور از فساد لبریز بود و مهر و امضاها با اسکناس معاوضه میشد.
منتقدان بر این باورند که این تصمیم، بیش از آنکه پاسداشت زیاد الرحبانی باشد، سوءاستفاده از نام او برای تسویهحساب با گذشتهای سیاسی است؛ گذشتهای که خانواده رحبانی و بهویژه فیروز، در آن نقشی فراتر از یک رابطه هنری صرف با سوریه ایفا کردهاند.
در دهه ۱۹۷۰، زمانی که عاصی الرحبانی، آهنگساز بزرگ و پایهگذار اصلی موسیقی نوین عربی، دچار یک ضایعه مغزی خطرناک شد و دولت لبنان عملاً در کنار خانوادهاش نبود، این حافظ اسد، رئیسجمهور وقت سوریه بود که برای نجات او دست دراز کرد. او یکی از فرماندهان ارشد خود را با مبلغ ۷۵ هزار لیره لبنانی به بیروت فرستاد تا عاصی تحت درمان فوری قرار گیرد و اگر لازم شد به خارج از کشور اعزام شود.
این تنها یک کمک مالی نبود، بلکه نوعی اعتراف رسمی به جایگاه و شأن فیروز، منصور و عاصی رحبانی بود؛ خانوادهای که موسیقیشان نهفقط برای لبنان، که برای سراسر جهان عرب، الهامبخش و وحدتآفرین بود. در پاسخ، فیروز و خانوادهاش تمام درآمد اجرای خود در نمایشگاه بینالمللی دمشق در سال ۱۹۷۳ را به خانوادههای شهدا و مجروحان جنگ اکتبر سوریه اهدا کردند؛ پاسخی هنرمندانه و انسانی به یک همدلی سیاسی – بدون حتی ذرهای شعار یا منفعتطلبی.
این رابطه میان خانواده رحبانی و نظام سوریه، نه آلوده به منافع سیاسی بود و نه حاصل مصلحتگرایی. بلکه ریشه در احترام متقابل به فرهنگ، هنر و انسانیت داشت. سالها بعد، فیروز و برادران رحبانی همچنان چهرههای اصلی جشنوارههای سوریه بودند و دمشق، خانه دوم آنها شد. آنها حتی از نفوذ معنوی خود برای آزادی زندانیان بیگناه سوری، که پس از ورود به لبنان بازداشت شده بودند، استفاده کردند.
آیا حالا در چنین بستری از احترام و همراهی، میتوان حذف نام حافظ اسد و جایگزینی آن با زیاد الرحبانی را صرفاً یک بزرگداشت هنری دانست؟ یا باید آن را تلاشی آگاهانه برای پاککردن تاریخ پیچیدهای تلقی کرد که در آن هنر، سیاست را شکست داده بود؟
نام زیاد الرحبانی، بیشک شایسته بر تارک خیابانهای لبنان نشستن است. اما آیا جایگزینی او بهجای کسی که در زمان نیاز، به خانوادهاش دست یاری داده بود، رفتار درستی است؟ آیا خود زیاد – که همیشه از وابستگی سیاسی دوری جسته – چنین تصمیمی را تأیید میکرد؟ و آیا فیروز، این بانوی نجیب صدا و سرافرازی عرب، در برابر چنین تصمیمی سکوت کرده است یا هرگز از او نظری نخواستند؟
در نهایت، سیاست شاید قدرت حذف نامها را داشته باشد، اما نه میتواند گذشته را از حافظه پاک کند، و نه میتواند هنر را برای همیشه مصادره کند. وقتی فرهنگ، بازیچه نزاعهای روزمره شود، اولین چیزی که از بین میرود، نه نامها، که اعتبار یک ملت است.
منبع : روزنامه الاخبار لبنان