یکی از مهمترین خبرهای سیاسی این روزهای افغانستان، نشست مخالفان طالبان در اسلام آباد است. گردهمائی که اوایل ماه آینده به میزبانی پاکستان انجام خواهد شد. واکنشهای متعدد به این نشست نشان از اهمیت آن دارد. برخی از سران حکومت طالبان نیز سخنان تندی علیه این نشست بکار بردند. حتی زلمی خلیلزاد، نماینده پیشین آمریکا در افغانستان نیز این نشست را «تحریکآمیز» خواندهاست. اما آیا این نشست به راستی مهم و سرنوشت ساز خواهد بود؟
برگزاری این نشست توسط پاکستان، این ذهنیت را دامن میزند که یک تغییر اساسی در راهبردهای پاکستان پیش آمدهاست. چرا که پاکستان همیشه حامی مهم طالبان و پدرخوانده این گروه عنوان شدهاست. 4سال پیش و در همین روزها حمید فیض، رئیس پیشین آی اس آی همراه نظامیان طالبان در هنگامه خوف و خطر همراه با نظامیان طالبان وارد کابل شد و یکبار دیگر همکاریهای پنهان این دو سازمان را برملا کرد. حالا چه شده است که مخالفان طالبان در اسلامآباد گردهم میآیند؟
در ارتباط با راهبرد پاکستان در قبال افغانستان، نکته اساسی اینست که اگرچه پاکستان، حامی مهم طالبان به حساب میآید، اما اولا این همه سیاست پاکستان نیست، دوما راهبرد پاکستان لزوما یکدست نیست. در واقع رقابتهای درونی قدرت در پاکستان اجازه این یکدستسازی را نمیدهد. ممکن است یک دورهای جنرال ضیاءالحق باشد و دورهای بینظیر بوتو، یک دوره ممکن است عمرانخان باشد و دورهای خاندان شریف و هرکدام در قبال افغانستان سیاست ویژهای دنبال کنند. علاوه برآن رقابتهای درونی آیاسآی را هم به آن اضافه کنید. نکته مهم اینست که پاکستان صرفا بدنبال حمایت از یک گروه پیروز در افغانستان نیست، بلکه طالب دوستی با حاکمیت و اپوزوسیون به طور همزمان است. در واقع پاکستان همیشه به دنبال آن بوده تا خنجر و مرهم را با هم داشته باشد و حاکمیت و اپوزوسیون را در کنترل خود نگه دارد.
نکته دیگر در همین راستا، افزایش فعالیتهای تیتیپی در سالهای اخیر است. در سال 2024 بیشتر از 800 حمله این گروه بر نیروهای دولتی و نظامی پاکستان گزارش شدهاست، در حالیکه سال 2023 حملات این گروه بیشتر از 600 حمله بوده است. این به معنای افزایش روزافزون قدرت طالبان پاکستان در خاک این کشور است. بخش مهمی از حاکمیت پاکستان، مقصر اصلی افزایش نرخ حملات را، حمایت طالبان افغانستان از گروه همنام خود در پاکستان میداند. لذا رقابتهای درونی در داخل حاکمیت پاکستان به این سو جهت داده شده تا این کشور لااقل اهرم فشاری علیه طالبان در دست خود داشتهباشد تا در صورت لزوم از آن بتواند استفاده کند. لذا پاکستان همیشه سیاست خود را میان فشار و همکاری حفظ کرده و توانسته تعادل نسبی ایجاد کند.
اما اینکه آیا این نشست میتواند به یک اهرم فشاری علیه طالبان ایجاد شود به عوامل زیادی بستگی دارد.
اولا که پیش از این نیز چندین نشست بزرگ علیه طالبان در کشورهای دیگر از جمله اتریش و ترکیه برگزار شد، اما اکثر تحلیلگران، آن را نشستی بیثمر عنوان کردهاند. چرا که صف مخالفان طالبان یک صف به شدت پراکنده و غیر منسجمی است که نمیتواند اتحادی مبنایی علیه حکومت یکپارچه و اطاعتپذیر طالبان تشکیل دهد. نشستهای پیشین که با حضور رهبران جهادی سابق تشکیل شد، هیچ کدام لرزه بر اندام سیاست افغانستان ایجاد نکرد. این نشست که ترکیب متفاوتتری متشکل از جوانان و زنان دارد، به احتمال قوی، بیخاصیتتر خواهد بود.
حتی برخی تحلیلگران عنوان کردهاند که این نشست به نفع طالبان خواهد بود، چون گردآوری چنین مخالفان ناهمگون و ضعیفی علیه طالبان، به استحکام و قدرت بیشتر این گروه منجر خواهد شد. این مخالفان تنها محور اتحادی که دارند، مخالفت با طالبان است که محوری محکم و قابل اتکا نخواهد بود. برای مخالفت با گروه قدرتمند طالبان چیزی فراتر از صرف مخالفتهای شخصی و سمتی نیاز است.
بهنظر میرسد این بار مسیر تغییر و تحول در افغانستان از سوی پاکستان تعیین نخواهد شد، زیرا پاکستان قدرت بلامنازع نقشآفرینی خود را در امور سیاسی افغانستان از دست داده است. حالا قدرتهای جهانی نیز اعتماد خود را به پاکستان از دست دادهاند. چین که پروژههای سرمایهگذاریاش در پاکستان با آیندهای نامعلوم روبرو شدهاست. از طرف دیگر ایالات متحده اعتماد گذشته (دهه 70و 80میلادی) را ندارد و از طرف دیگر متحدان جدیدی در سیاست افغانستان از جمله هند و قطر و امارات یافته و میتواند با کارتهای آنان نیز بازی کند.
علاوه بر همه اینها، تمامی کسانی که در این گردهمایی دعوت شدهاند، از جمله مخالفان همیشگی سیاست طالبان و منتقدین سرسخت همدستی طالبان و پاکستان بودهاند و قطعا ایجاد اعتماد و ارتباط میان آنان و پاکستان پروسه بسیار طولانی خواهد بود، اگر امکانپذیر باشد.
در مجموع اینکه این نشست نیز مانند نشستهای پیشین در عمل به سود طالبان تمام خواهد شد و این نمایش ضعیف مخالفان، به قدرت بیشتر طالبان خواهد انجامید، مگر آنکه ترکیب مدعوین تغییر یابد و استراتژی این گردهمائی عوض شود. موضعگیریهای سیاسی در مخالفت با این جلسه، بازی سیاسی برای فریب عوام است. قاعده سیاست این است که با دیده شک به سیاستهای اعلامی باید نگاه کرد. چه بسا از اول سنگ بنای این جلسه در جهت تقویت طالبان باشد...
نکته پایانی اینست که امروزه طالبان، لابیهای قدرتمندی در سیاست خارجی قدرتهای جهانی از جمله ایالات متحده دارد. لذا ایجاد تغییر سیاست در مسئله افغانستان به ایجاد اتحادهای قویتر و مستحکمتری نیاز دارد. همبستگیهایی که فراتر از شخص، حزب و قومیت باشد.