الازهر به عنوان پر نفوذ ترین نهاد مذهبی جهان اهل سنت که تاثیر بهسزایی بر مسائل سیاسی منطقهای و حتی جهانی دارد، همواره علاقه نهادهای سیاسی از جمله دولتهای کشورهای اسلامی منطقه را بر نفوذ هر چه بیشتر در این دانشگاه برانگیخته و به نحوی تلاش کردهاند این نهاد دینی را با خود همراه کرده یا جای پایی در آن دست و پا کنند، که یکی از این دولتها در سالهای گذشته حکومت امارات متحده عربی بوده است. رابطه دانشگاه الازهر و به ویژه رهبر کنونی آن احمد الطیب با دولت امارات متحده عربی به رهبری محمد بن زاید رابطهی پیچیدهای است که حوزههای سیاسی، فرهنگی و مذهبی را در برمیگیرد. این رابطه تحت تاثیر دینامیک منطقهای، مولفههای مذهبی و اتحادهای سیاسی متعددی قرار گرفته است.
از لحاظ تاریخی دانشگاه الازهر، یکی از قدیمیترین و معتبرترین مؤسسات اسلامی در سطح جهان است که نقشی کلیدی در شکل دادن به نظم اجتماع اهل سنت، به ویژه جهان عرب داشته است. الازهر با توجه به رویکرد متفاوت امامان خود جهتگیریهای مختلفی نسبت به مسائل متعدد داشته است. انتخاب این امامان با توجه به سابقه علمی آنان، توافق نظر علمای برجسته الازهر و به ویژه نظر حاکمیت صورت میگیرد. از زمانی که احمد الطیب به عنوان امام اعظم الازهر در سال 2010 و در زمان حاکمیت حسنی مبارک انتخاب شد، دانشگاه به طور فزایندهای در شکل دادن به گفتمان دینی در منطقه و مخالفت با جریانات اسلام سیاسی مشارکت داشته است. احمد الطیب، رهبر صوفی کنونی الازهر، در برخی از لحظات حساس سیاسی، به ویژه در جریان کودتای مصر در سال 2013، که طی آن نظامیان، دولت برآمده از جنبش اسلامگرای اخوانالمسلمین را سرنگون کرد، با دولت مصر همسو شد که این موضع به طور طبیعی به موقعیت مطلوب الطیب و الازهر نزد دولت های عربی ضد اخوان منجر شده است.
از سوی دیگر اماراتِ محمد بن زاید، نقش موثری در حمایت از مواضع ضد اخوانالمسلمین در خاورمیانه ایفا کرده است. همسویی دولت امارات با الازهر، به ویژه با احمد الطیب، عمدتاً ریشه در دیدگاههای مشترک آنها در مورد اسلام سیاسی و مخالفت آنها با جنبشهای اسلامی مرتبط با اخوانالمسلمین دارد. پس از کودتای سال 2013 مصر که در آن محمد مرسی، رئیس جمهور برآمده از اخوان برکنار شد، امارات نقش مهمی در حمایت از کوتا و دولت جدید برآمده از آن به رهبری عبدالفتاح السیسی ایفا کرد که از حمایت قوی الازهر برخوردار بود. در سال 2013، الازهرِ طیب آشکارا از کودتای نظامی علیه دولت مرسی حمایت و ایدئولوژی سیاسی اخوان را محکوم نمود.[1]
بالطبع حمایت امارات از دولت سیسی که روابط قویای با الازهر دارد، به همسویی سیاسی میان الازهر و امارات کمک شایانی کرده است. مواردی از قبیل حمایت دیپلماتیک امارات از رهبری الازهر و مواضع مذهبی آن و همچنین سفرهای احمد الطیب به امارات که اغلب با استقبال سطح بالای مقامات اماراتی روبه رو میشود، میتواند نمایانگر روابط سیاسی رو به گسترش الازهر و بن زاید باشد.
در سطح جهانی نیز این روابط جالب توجه است؛ به عنوان مثال، احمد الطیب در نشستی با عنوان «برادری انسانی» در شورای امنیت در سال 2023 که به ریاست دورهای امارات برگزار شد و در امتداد پروژههای بلندمدت امارات از قبیل تقریب ادیان و خانواده ابراهیمی تلقی میشود، شرکت داشت که نشان از اهمیت این رابطه نه فقط درعرصه منطقه ای، بلکه در سطح جهانی دارد.
از روابط فرهنگی میان این نهاد مهم جهان اسلام و کشور تشنه نفوذی چون امارات میتوان فهمید که این دو برنامه مشترکی در ترویج قرائتی خاص از اسلام دارند که خصوصیاتی همچون تضاد با ایدئولوژی اسلام سیاسی و ترویج اسلام سازگار با خواست غرب دارند. تأکید الازهر بر تفسیرهای سنتی، علمی و معنوی از اسلام، مکمل تلاشهای امارات متحده عربی برای معرفی خود به عنوان یک کشور عربی مدرن و جهانْوطن با حفظ ارزشهای سنتی اسلامی صوفیگرایانه بوده است و این موارد باعث شده که آنها چندین مشارکت فرهنگی و آکادمیک در طول سالهای اخیر ایجاد کنند. مثلا امارات متحده عربی سالهاست که دانشجویانی را برای تحصیل در الازهر بهویژه در زمینه مطالعات اسلامی، الهیات و ادبیات عرب به قاهره اعزام میکند و یا دولت امارات از طریق موسساتی مانند دانشگاه ابوظبی و بنیاد محمد بنراشد آل مکتوم به دنبال تقویت روابط آموزشی با الازهر بوده است.
این همکاری عمدتا بر مطالعات و روابط مذهبی و دینی نیز متمرکز است، ایجاد شورای حکماءالمسلمین در ژوئیه ۲۰۱۴ در ابوظبی تحت ریاست شیخ الازهر که به گفته ناظران، ابزاری برای پیشبرد اهداف و سیاستهای امارات در ابعاد دینی و فرهنگی به شمار میرود موضوعی بسیار مهم میباشد. این مجلس که در کنار رابطه العالم الإسلامی سعودی و اتحاد العلماء قطری یکی از سه ضلع داعیهدار مدیریت اسلام سنی در جهان اسلام است، مأموریت خود را دستیابی به صلح و همزیستی در جهان اسلام و مبارزه با فرقهگرایی و ارتقای روح تحمل، گفتگو و اعتدال عنوان کرده و ابزار مهم رقابت امارات بن زاید در عرصه نفوذ مذهبی در برابر سعودی بنسلمان و اخوان قطری میباشد. از سوی دیگر امارات از الازهر برای آموزش علما و روحانیون در اندیشه اسلامی سنتی و معاصر نیز حمایت میکند. به عنوان نمونه اغلب چهرههای برجسته فرهنگی و علمای امارات متحده عربی در کنفرانس بینالمللی اسلامی الازهر، که در قاهره برگزار میگردد، حضور پیدا میکنند.
امارات متحده عربی که مخالف جنبشهای اسلام سیاسی به ویژه در جهان اهل سنت است، الازهر را به عنوان یک متحد حیاتی در این مسیر میبیند. همچنین موضع الازهر در رد آنچه افراطگرایی مینامند و تفسیر مطلوب ابوظبی از اسلام با تلاشهای امارات متحده عربی برای جلوگیری از گسترش سلفیت جهادی قائل به اسلام سیاسی، هممسیر است. احمد الطیب همواره به طور مداوم از گروههای افراطی مانند داعش، القاعده و دیگر گروههای جهادی انتقاد کرده، آنها را غیراسلامی معرفی کرده و گروههای خواهان شرکت دین در حکومت را بدون انتقاد وانگذاشته است. با این تفاسیر واضح است که سخنرانیهای مذهبی او به طور گسترده توسط امارات متحده عربی حمایت و منتشر میگردند.
امارات متحده عربی که خود را به عنوان یک مرکز جهانی برای گفتگوی بین ادیان – به ویژه از طریق ابتکاراتی مانند بیت ابراهیمی ابوظبی که مؤسساتی برای یهودیت، مسیحیت و اسلام را در خود جای داده است – میبیند، مورد حمایت الازهر و احمد الطیب است. فعالیتهایی از قبیل امضای سندی تاریخی توسط احمد الطیب در سال 2019 در دیدار با پاپ فرانسیس در ابوظبی که به سند «برادری انسانی برای صلح جهانی و زندگی مشترک» معروف شد، پروژهای بسیار مهم در این مسیر است.
البته نمیتوان تفاوتها و اختلافاتی که میان دولت امارات و همچنین دانشگاه الازهر وجود دارد را از یاد برد. علیرغم علاقه مشترک این دو به مقابله با اسلامگرایی، تفاوتهایی در رویکرد الازهر و امارات در برخی از جنبههای حقوق اسلامی (فقه) وجود دارد. در حالی که الازهر ریشه در فقه اسلامی سنتی سنی به ویژه مکتب الهیات اشعری دارد، امارات متحده عربی رویکرد لیبرالتری را به قوانین اسلامی ترویج میکند و به دنبال متعادل کردن سنت با اصلاحات حقوقی و اقتصادی مدرن است. مثلا قوانین احوال شخصیه امارات نسبت به قوانین الازهر، به ویژه در مورد حقوق زنان و خانواده، لیبرالتر تلقی میشود. از سوی دیگر الازهر چه از جایگاه یک نهاد مذهبی اسلامی و چه برای حفظ سرمایه اجتماعی خود به صراحت حمایت خود از حماس و طوفان الاقصی و مخالفت خود با رژیم صهیونیستی را اعلام کرده؛ در صورتی که امارات سعی داشته موضعی بیطرفانه و یا حتی متمایل به اسرائیل از خود نشان دهد.
با این حال، این گونه اختلافات باعث جلوگیری از افزایش روابط و حتی نفوذ هر یک بر دیگری -به ویژه امارات بر الازهر- نشده است؛ دولت امارات علاوه بر حمایت مالی از طرحهای الازهر برای پروژههای مختلف، دانشآموزان آفریقایی و آسیایی را برای فراگیری آموزشهای دینی در الازهر بورسیه میکند. ارسال کمکهایی جهت نفوذ بیشتر بر کشورهایی مانند سومالی و سودان، که امارات و الازهر در پروژههای مذهبی و آموزشی در آنها همکاری و منافع مشترک دارند هم نمونه دیگری از اشتراک مساعی این دو به شمار میرود. همچنین امارات با حفظ رابطه قوی با الازهر، نفوذ خود را به عنوان یک بازیگر کلیدی در شکل دادن به گفتمان سیاسی جهان اهل سنت تقویت کرده است.
به نظر میرسد رابطه میان دانشگاه الازهر و دولت امارات با اولویتهای مشترک سیاسی، فرهنگی و مذهبی، روز به روز گستردهتر شود. اشتراکات زیاد دولت سیسی و بن زاید به ویژه در مخالفت هر دو با جریانات اسلام سیاسی و همپیمانی الطیب و دولت مصر تنها یک مورد از دلایل گسترده این همکاری است و اگر رقابت عربستان بنسلمان و امارات بنزاید در ساختن یک تصویر از اسلامِ غربْپسند را همراه با نیاز به یک مرجع اسلامی در نظر بگیریم، متوجه میشویم که نیاز متقابل الازهر و امارات و اشتراکات آنان بر اختلافات غلبه خواهد کرد و الازهر در کنار عبدالله بن بیّه عالم معروف موریتانیاییتبار، میتواند بیش از پیش باعث دست برتر امارات در این رقابت شود؛ البته که میبایست فعالیت رقبا را در نظر داشت و به روابطی که هر یک از این نهادها و کشورها با دیگری دارند توجه کرد تا ارزیابی دقیقتری برای پیروز عرصه رقابت نرمافزاری و حکمرانی دینی در جهان اهل سنت داشت.
[1] https://scite.ai/reports/scp-al-azhar-scp-and-the-salafis-in-9Or8nwGb