عراق تاریخ طولانی و پرچالشی در قبال اقلیتهای قومی-مذهبی خود دارد؛ تاریخی آمیخته با سرکوب و خشونت. این وضعیت هم در دوران رژیم بعث که از اواخر دهه ۱۹۶۰ قدرت را به دست گرفت برقرار بود، و هم پس از تهاجم ایالات متحده در سال ۲۰۰۳ ادامه یافت؛ تهاجمی که کشور را بیش از پیش درگیر هرجومرج و درگیری کرد و نهایتا با ظهور گروه تروریستی «داعش» به اوج رسید. میراث داعش با وجود شکست سرزمینی آن، همچنان بیش از پنج سال بعد نیز در عراق بازتاب دارد.
داعش بهطور ویژه اقلیتهای قومی-مذهبی ساکن استان نینوا را هدف قرار داد؛ استانی چندقومیتی و چندمذهبی که میزبان جوامع آشوری، کلدانی، کاکایی، شبک، سریانی، ترکمن و ایزدی است. این جوامع قرنها در کنار یکدیگر بخشی از موزاییک فرهنگی غنی عراق را تشکیل داده بودند. اما ویرانی و رنج گستردهای که داعش به بار آورد، تلاشی آگاهانه برای پاککردن نه تنها هویت فرهنگی این اقلیتها بلکه آثار همزیستی دیرینه قومی-مذهبی بود؛ همزیستی که این گروه بهشدت با آن دشمنی میورزید. سه سال و نیم سلطه داعش بر شمال عراق (۲۰۱۷-۲۰۱۴) تهدیدی مستقیم علیه تنوع فرهنگی بود، زیرا این گروه در پی تحمیل شکل یکدست و افراطی از اسلام سنی برآمده بود که با اجبار به تغییر دین، بردگی و اعدام اقلیتها همراه میشد.
اگرچه امروز عراق در مقایسه با دو دهه گذشته باثباتترین دوره خود را تجربه میکند، اما همچنان نمونهای از اثرات مخرب خشونت ساختاری است، بهویژه علیه اقشار بهحاشیهراندهشده و آسیبپذیر. اقلیتهایی که در شمال عراق پراکنده شدهاند، نهتنها در حاشیه جغرافیایی شهرها زندگی میکنند بلکه در حاشیه ساختارهای اجتماعی نیز قرار دارند؛ با نمایندگی صرفا نمادین در سیاست، رکود اجتماعی، و داغ ننگ و کلیشههای منفی که غالبا بهعنوان حقیقت پذیرفته میشوند.
با وجود کاهش درگیریها و خشونت مستقیم، خشونت ساختاری همچنان ادامه دارد. بنا بر گزارش وزارت خارجه آمریکا درباره وضعیت حقوق بشر و آزادی مذهبی در سال ۲۰۲۲، محدودیتهای اعمالشده بر آزادی دین و همچنین خشونت و آزار علیه اقلیتها همچنان در بسیاری از مناطق عراق (بهجز اقلیم کردستان که محیطی نسبتا مساعد برای تنوع دینی دارد) گسترده است. اقلیتها همچنان با سخنان نفرتپراکن و پیشداوریهای ریشهدار روبهرو هستند؛ پیشداوریهایی که عمدتا از سوءبرداشتهای عمومی و فقدان احترام به تنوع و شمولیت ناشی میشوند. افزون بر پیامدهای جنگ، اقلیتها همچنان با بیاعتنایی اجتماعی مواجه هستند و منابع و آیینهای فرهنگی آنان اغلب با تمسخر نگریسته میشود.
در آوریل ۲۰۲۳، ایزدیها بار دیگر هدف کارزار گستردهای از سخنان نفرتپراکن و اتهامات بیاساس قرار گرفتند. این موج پس از آن آغاز شد که ایزدیها بهطور نادرست متهم به آتشزدن مسجدی در سنجار طی یک تظاهرات مسالمتآمیز علیه بازگشت خانوادههای وابسته به داعش شدند. در روزهای بعد، با وجود تکذیب مقامات دولتی و مذهبی، تصاویر قدیمی از مسجدی آسیبدیده در عملیات آزادسازی نینوا در سال ۲۰۱۶ در شبکههای اجتماعی بازنشر شد و به دروغ به اعتراضات اخیر نسبت داده شد. هزاران پست در شبکههای اجتماعی خشونت علیه ایزدیها را تحریک میکرد و آنان را «کافر» و «شیطانپرست» مینامید. این ماجرا بار دیگر بحثهای عمومی درباره فقدان همزیستی، سوءاستفاده از احساسات مردم و بهکارگیری عمدی شایعات و افسانهها برای ایجاد بیاعتمادی و نفرت نسبت به اقلیتها را برانگیخت.
برداشتهای تحریفشده از گروههای اقلیتی که ریشه در تفسیرهای نادرست از باورها، آیینها و نمادهای دینی آنان دارند، در عراق همچنان شایع است. برنامههای درسی آموزشی که عمدتا بر آموزههای اسلامی تمرکز دارند، این وضعیت را تشدید میکنند. در آیین ایزدی، بهعنوان نمونه، «فرشته طاووس» فرمانروای زمین دانسته میشود؛ اما این باور اغلب با شیطان یکی گرفته شده و موجب شده است که ایزدیها بهاشتباه «شیطانپرست» معرفی شوند؛ انگارهای که داعش آن را بهانهای برای نسلکشی علیه این جامعه قرار داد.
این چرخه سوءبرداشت و انزوا، اقلیتها را در وضعیتی آسیبپذیر قرار میدهد. آنان برای حفظ هویت و آیینهای خود، اغلب در خفا مناسکشان را انجام میدهند یا حتی ناچار به مهاجرت میشوند. اما همین پنهانکاری، زمینهساز شایعات و کلیشههای خطرناک تازهای میشود که دیگران علیه آنان رواج میدهند و در نتیجه به تقویت چرخه بیاعتمادی و نفرت میانجامد.
برنامههای درسی عراق بازتابی از واقعیت چندقومیتی و چندمذهبی کشور نیستند و به احترام به تنوع، تکثرگرایی و آموزش شهروندی توجه ندارند. اقلیتها فرصتهای اندکی برای یادگیری درباره دین و فرهنگ خود دارند و در مقابل، اکثریت جامعه نیز با باورها و آیینهای آنان آشنا نمیشوند. این وضعیت، همراه با روایتهای یکجانبه از فتوحات اسلامی، زمینهساز تقویت نفرت از اقلیتها شده است. پیشداوریها از همان سنین کودکی آموزش داده میشوند و در خانواده و مدرسه به نسل بعد منتقل میگردند.
بسیاری از اقلیتها همچنان در پی گنجاندن خود در قانون اساسی و قوانین مربوط به آزادیهای دینی هستند. اما سطوح مختلفی از بهرسمیتشناختن وجود دارد: نخست، شناسایی رسمی در قوانین عادی و قانون اساسی که هرچند ضروری است اما کافی نیست؛ دوم، شناسایی از سوی مراجع سنتی اسلامی؛ و سوم، و شاید مهمتر، پذیرش اجتماعی که اغلب آلوده به کلیشهها و پیشداوریهاست. برای نمونه، هرچند ایزدیها و منداییها در قانون اساسی ۲۰۰۵ به رسمیت شناخته شده و سهمیهای در پارلمان دارند، اما دین آنان همچنان در عمل در جایگاهی نابرابر با اسلام قرار دارد.
اقلیتهای غیرمسلمان مانند کاکاییها و ایزدیها با تبعیض آشکار در بازار کار روبهرو هستند. آنان در استخدام دولتی و دستگاه قضایی بهندرت پذیرفته میشوند و حتی در مشاغلی چون نانوایی یا رستوران با محدودیت مواجهاند، چراکه تصور میشود سنتهای اسلامی را در ذبح حیوان یا تهیه غذا رعایت نمیکنند. محصولات آنان—از گوشت و لبنیات گرفته تا نان—اغلب تحریم میشود. برخی حتی مجبور هستند هویت دینی خود را پنهان کنند تا بتوانند محصولاتشان را بفروشند.
سخنان نفرتپراکن، چه از سوی روحانیون و سیاستمداران و چه از سوی شهروندان عادی در شبکههای اجتماعی، بخشی از زندگی روزمره اقلیتها در عراق است. این نفرتپراکنی بازتاب ساختارهای نابرابر اجتماعی است که اسلام را بهعنوان دین رسمی و اکثریت را در جایگاهی برتر قرار میدهد و اقلیتها را در موقعیتی فرودست. این فضای اجتماعی باعث شده است که بیاحترامی و خشونت کلامی علیه اقلیتها پذیرفتهشده و حتی عادی جلوه کند.
برای مقابله با سوءبرداشتها و پیشداوریهای ریشهدار علیه اقلیتها در عراق، مجموعهای از اقدامات ضروری است:
۱-اقدامات قانونی: دولت باید قوانین لازم برای تضمین تنوع، تکثرگرایی و مشارکت سیاسی واقعی اقلیتها را تصویب و اجرا کند.
۲-بازنگری در آموزش: برنامههای درسی باید بازتابدهنده موزاییک فرهنگی عراق باشند و ارزشهای شهروندی و همزیستی را تقویت کنند.
۳-تقویت جامعه مدنی: سازمانهای غیردولتی و ابتکارات محلی باید از گفتوگوی بینادیانی، مقابله با نفرتپراکنی و ایجاد همبستگی اجتماعی حمایت کنند.
۴-بازسازی فراتر از زیرساخت: فرآیند بازسازی پس از جنگ باید به ابعاد فرهنگی و اجتماعی نیز توجه کند و با ایجاد فضاهای عمومی مشترک، فرصتهایی برای تعامل بینفرهنگی فراهم آورد.
جامعه جهانی و بهویژه ایالات متحده نیز نقشی کلیدی دارند. واشنگتن و بغداد متعهد به حمایت از حقوق بشر و آزادیهای بنیادین در قالب «گفتوگوی راهبردی آمریکا-عراق» شدهاند. بنابراین ضروری است که ایالات متحده به تعهدات خود پایبند بماند و در برابر نقض حقوق اقلیتها سکوت نکند. اصرار بر دموکراسی و حقوق بشر باید یکی از ارکان اصلی شراکت آمریکا با عراق باشد. این امر مستلزم آن است که واشنگتن بغداد را به اجرای تعهداتش برای حمایت و حفاظت از اقلیتها وادار سازد تا تنوع فرهنگی عراق حفظ شود و صلح و ثبات پایدار در این کشور تضمین گردد.
منبع : میدل ایست انستیتو



