محیط شناسی روابط فرهنگی

بررسی: خشونت تاریخی، فشارهای اجتماعی–سیاسی و سلامت روان در افغانستان

پنجشنبه ۱۴۰۴/۰۵/۳۰
نویسنده:

چکیده مردم افغانستان دهه‌ها با جنگ و درگیری‌های پی‌درپی مواجه بوده‌اند که پیامد آن، رنج گسترده روانی بوده است. این یادداشت بر ارتباط میان خشونت تاریخی، شرایط اجتماعی- سیاسی و فشارهای مداوم که به مشکلات سلامت روان در افغانستان دامن می‌زنند، تأکید دارد. مقاله به پیامدهای ترکیبی آسیب روانی، بی‌ثباتی…

چکیده

مردم افغانستان دهه‌ها با جنگ و درگیری‌های پی‌درپی مواجه بوده‌اند که پیامد آن، رنج گسترده روانی بوده است. این یادداشت بر ارتباط میان خشونت تاریخی، شرایط اجتماعی- سیاسی و فشارهای مداوم که به مشکلات سلامت روان در افغانستان دامن می‌زنند، تأکید دارد. مقاله به پیامدهای ترکیبی آسیب روانی، بی‌ثباتی اقتصادی- اجتماعی و استرس پیچیده بین‌نسلی می‌پردازد و بر اثرات عمیق فشار مهاجرت و سوگ فرهنگی بر سلامت روان، به‌ویژه در میان جمعیت‌های آسیب‌پذیر مانند زنان، کودکان و پناهندگان، تأکید می‌کند. همچنین بر ضرورت مداخلات سلامت روان با تاکید بر حساسیت‌های فرهنگی، متناسب با نیازهای خاص این جمعیت، تأکید دارد.

مقدمه

جمعیت افغانستان حدود ۴۹٫۵ میلیون نفر برآورد می‌شود. این کشور جامعه‌ای متنوع با گروه‌های قومی و زبان‌های متعدد است (عمدتاً پشتو و دری). ازبکی و ترکمنی نیز در بخش‌هایی از شمال رایج است. امید به زندگی در سال ۲۰۱۹ حدود ۶۳ سال و نرخ مرگ‌ومیر نوزادان حدود ۴۴ در هزار نفر گزارش شده است. موقعیت استراتژیک افغانستان، جایی در تقاطع میان پاکستان، ایران، روسیه و تا حدی چین قرار دارد.

تاریخ معاصر افغانستان با جنگ‌های پی‌درپی همراه بوده است. در سال ۱۹۷۹، نیروهای شوروی برای حمایت از رژیم کمونیستی شکننده‌ای که به قدرت رسیده بود، وارد کشور شدند. این حمله با مقاومت مردم افغانستان در برابر تلاش‌های مدرن‌سازی شوروی، که با سنت‌های محلی و ساختار خانواده تضاد داشت و حقوق زنان در عرصه عمومی را ترویج می‌کرد، روبرو شد. مخالفت مردم افغانستان با قوانین جنگی به نزاعی ده‌ساله (۱۹۸۹–۱۹۷۹) انجامید که با حمایت مالی و نظامی گسترده قدرت‌های خارجی ادامه یافت. بیش از ۶ میلیون افغان آواره شدند؛ ۲٫۸ میلیون به پاکستان و ۱٫۵ میلیون به ایران مهاجرت کردند.

تاریخ طولانی درگیری، از اشغال شوروی تا عملیات نظامی به رهبری آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر، محیطی آکنده از استرس مداوم ایجاد کرده است. دهه‌ها جنگ، آوارگی و فروپاشی اجتماعی- اقتصادی موجب افزایش بیماری‌هایی مانند افسردگی، اضطراب و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) شده است. این یادداشت نشان‌ می‌دهد، چگونه آسیب‌های تاریخی، مشکلات اقتصادی-اجتماعی و عوامل فرهنگی به بار روانی سنگینی که امروز مردم افغانستان با آن مواجهند، تبدیل می‌شود.

 درگیری تاریخی و سلامت روان

بحران سلامت روان افغانستان به‌طور جدایی‌ناپذیر با تاریخ پر از جنگ آن گره خورده‌است. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که پناهندگان افغانی و آوارگان داخلی کشور با نرخ‌های بالای افسردگی مواجه‌اند که ریشه در دهه‌ها خشونت و بی‌ثباتی دارد. اثرات ماندگار جنگ، همراه با آوارگی و گسست فرهنگی، مشکلات جدی روانی ایجاد کرده است.

همه مهاجران به یک شکل تحت تأثیر قرار نمی‌گیرند. تحقیقات «بوگرا» نشان می‌دهد مهاجرت اجباری ناشی از جنگ یا درگیری می‌تواند فشار روانی قابل‌توجهی ایجاد کند. این تحقیق، پیامدهای روانی آوارگی طولانی‌مدت رایج میان پناهندگان افغان در کشورهایی مانند پاکستان، ایران و برخی کشورهای اروپایی را بررسی کرده‌است. دوره‌های طولانی عدم ثبات، از دست دادن شان و منزلت اجتماعی و مشکلات ادغام اجتماعی و هویتی، مشکلات روانی را تشدید می‌کند. متخصصان سلامت روان باید نسبت به زمینه‌های فرهنگی، سبک‌های مقابله با مشکلات و نیازهای روانی- اجتماعی جمعیت‌های مهاجر حساس باشند تا مراقبت‌های مناسب و مؤثری ارائه دهند.

بوگرا همچنین مدل‌هایی تأثیرگذار درباره انواع مهاجران و اثرات روانی مهاجرت ارائه کرده و به بررسی موضوعاتی مانند فرهنگ‌پذیری، هویت فرهنگی و تبعیض نظام‌مند پرداخته است. این پژوهش‌های سلامت روان، نقش مهمی در توسعه خدمات سلامت روان با شایستگی فرهنگی داشته و همچنان راهنمای سیاست و عمل جهانی در این حوزه است.

فرهنگ روان‌سیاسی و شکل‌گیری هویت

  پس از عقب‌نشینی شوروی (۱۹۸۹)، جنگ‌های داخلی میان مجاهدین منجر به ویرانی کابل شد. سپس طالبان که از میان پشتون‌ها برخاسته بودند، با وعده‌ی ثبات و اجرای قانون، بر حدود ۹۰٪ کشور حکومت کردند (۱۹۹۶–۲۰۰۱) تا اینکه توسط حمله‌ی نظامی آمریکا سرنگون شدند.

در طول بیست سال بازسازی با حمایت غرب، شورش‌ها افزایش یافت و در نهایت با خروج نیروهای بین‌المللی (۲۰۲۱) طالبان دوباره قدرت را به‌سرعت به‌دست گرفتند. سقوط دولت افغانستان در همان سال رخ داد.

بر اساس گزارش UNDP، افغانستان با امتیاز 0.46 در شاخص توسعه انسانی (HDI)، رتبه‌ی 193 از 204 کشور جهان را دارد. این امتیاز نشان‌دهنده‌ی امید به زندگی پایین، سطح آموزش محدود و استانداردهای ضعیف زندگی است.

این اختلالات، با از بین بردن اعتماد به نهادها، تضعیف احساس امنیت و آسیب رسانی به انسجام اجتماعی، پیامدهای روانی عمیقی از خود به جا گذاشته است.

پژوهش Panter-Brickو همکارانش نشان داده است که این نوع بی‌ثباتی با رنج روانی عمیق در جامعه همراه است. مطالعات مشابه در رواندا (Pham, Weinstein & Longman, 2004)، فلسطین (Thabet & Vostanis,2000)و بوسنی (Priebe et al., 2010) نیز نشان می‌دهند که آسیب‌های روانی جنگ و بی‌ثباتی برای نسل‌ها ادامه می‌یابد.

بی‌ثباتی سیاسی چند دهه‌ای و تغییرات پی‌درپی حکومت‌ها (از رژیم کمونیستی، تا مجاهدین، طالبان، دولت مورد حمایت آمریکا و دوباره طالبان) سبب از بین رفتن اعتماد مردم به حکومت و نهادهای سیاسی شده است.

این بی‌ثباتی، اعتماد به نهادهای سیاسی و حکومتی را تضعیف می‌کند و اتکا به دولت برای حفظ قانون و نظم یا ارائه خدمات اساسی را برای افغان‌ها دشوار می‌سازد.

چالش‌های زیرساخت سلامت روان

 نارسایی‌های زیرساخت مراقبت‌های بهداشتی افغانستان، به‌ویژه در حوزه سلامت روان و دهه‌ها درگیری، این سیستم را در رسیدگی به تأثیر گسترده روانی جنگ ناتوان کرده است. این امر با همه‌گیری کووید-۱۹ که یک سیستم مراقبت‌های بهداشتی شکننده را آشکار کرد، تشدید شد. این موارد شامل انگ اجتماعی، کمبود متخصصان آموزش‌دیده و اولویت‌بندی سلامت جسمی بر نگرانی‌های سلامت روان در سیاست‌های مراقبت‌های بهداشتی است.

زیرساخت‌های سلامت روان افغانستان به‌شدت توسعه‌نیافته است. بین سال‌های ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۲، سالانه نزدیک به ۲ میلیون مورد سلامت روان در مراقبت‌های اولیه ثبت شده است که حدود ۴٪ از کل ویزیت‌ها را تشکیل می‌دهد. با این حال، سلامت روان کمتر از ۴٪ از بودجه ملی سلامت را دریافت می‌کند و کمتر از ۱۰٪ از افراد مبتلا، هرگونه درمان رسمی دریافت می‌کنند. یک نظرسنجی در سال ۲۰۲۱ گزارش داد که تقریباً نیمی از جمعیت دچار پریشانی روانی بالایی هستند و ۳۹.۴٪ گفته‌اند که این امر در عملکرد روزانه آنها اختلال ایجاد می‌کند. این کشور با کمبود شدید متخصصان مواجه است، به طوری که تنها حدود ۱۰۰ روانپزشک در سراسر کشور وجود دارد - معادل فقط ۰.۳۴ روانپزشک و ۰.۳۵ روانشناس به ازای هر ۱۰۰۰۰۰ نفر. از زمان به قدرت رسیدن طالبان در سال ۲۰۲۱، دسترسی به این خدمات بیشتر کاهش یافته و تخمین زده می‌شود که ۱.۶ میلیون نفر بدون سلامت روان یا حمایت روانی-اجتماعی کافی باقی مانده‌اند (سازمان بهداشت جهانی، ۲۰۲۲). از زمان تغییر رژیم در سال ۲۰۲۱، وضعیت آموزش زنان و سایر گروه‌های آسیب‌پذیر در پرتو دیدگاه طالبان از شریعت اسلامی بازتعریف شده است. اقتصاد نیز به دلیل تحریم‌ها، اختلالات بازار و مسدود شدن ذخایر و وام‌های بانک مرکزی ویران شده و میلیون‌ها نفر را به فقر شدید فرو برده است. تقریباً نیمی از جمعیت، ۲۳.۷ میلیون نفر، به کمک‌های بشردوستانه نیاز دارند که ۵۲٪ از آنها کودک و ۲۵٪ زن هستند (OCHA). بسیاری از دستاوردهای مراقبت‌های بهداشتی که در طول بازسازی بین‌المللی به دست آمده بود، اکنون به دلیل قطع کمک‌های خارجی در معرض خطر فروپاشی قرار دارند.

گروه‌های آسیب‌پذیر

زنان، کودکان، و سالمندان بیش از همه از اثرات روانی جنگ و بی‌ثباتی آسیب می‌بینند. زنانی که اغلب با محدودیت‌های اجتماعی، خشونت خانگی، و فقدان دسترسی به خدمات سلامت روان مواجه‌اند، بیشتر در معرض ضربات روانی قرار می‌گیرند. کودکان و بخصوص دختران که در محیط‌های ناامن رشد می‌کنند، بیشتر در معرض PTSD و مشکلات رشدی قرار دارند.

فشارهای اجتماعی_سیاسی معاصر

چالش‌های روانی افغانستانی‌ها تنها به گذشته مربوط نمی‌شود. تغییرات مداوم حکومت، ناامنی، و نبود زیرساخت‌های پایدار، حس بی‌ثباتی دائمی را در زندگی روزمره ایجاد کرده است. طالبان، گروه‌های شورشی، و بحران‌های سیاسی پی‌درپی، مردم را در شرایطی قرار داده‌اند که آینده همیشه نامطمئن به نظر می‌رسد.

مهاجرت، سوگ فرهنگی و از دست رفتن هویت

مهاجرت اجباری و طولانی‌مدت منجر به «سوگ فرهنگی» شده است. مفهومی که به اندوه ناشی از دست دادن زبان، آداب، روابط اجتماعی و حس تعلق اشاره دارد. برای افغان‌هایی که به کشورهای میزبان پناه برده‌اند، این سوگ با تبعیض و مشکلات اقتصادی همراه است. این وضعیت می‌تواند منجر به افسردگی، اضطراب و از خودبیگانگی شود.

 نیاز به مداخلات با حساسیت فرهنگی

این مقاله تأکید می‌کند که مداخلات سلامت روان باید با فرهنگ و زمینه اجتماعی افغانستان سازگار باشد. این یعنی استفاده از زبان محلی، احترام به ارزش‌های فرهنگی، و مشارکت رهبران محلی و مذهبی در برنامه‌های حمایتی.

ضروری است مداخلاتی طراحی شوند که نابرابری‌های جنسیتی را در چارچوب جهان‌بینی فرهنگی افغانستانی‌ها در نظر بگیرند و همزمان به استرس‌های اجتماعی که هم بر افغان‌های ساکن داخل کشور و هم بر پناهجویان اثر می‌گذارد، بپردازند. در افغانستان، افراد با چالش‌های روزمره‌ی مداومی دست‌وپنجه نرم می‌کنند که ریشه در مشکلات اقتصادی، اختلافات خانوادگی، و سیاست‌های محدودکننده‌ی اجتماعی دارد؛ این عوامل امید و چشم‌انداز آینده را فرسوده می‌سازند.

پناهجویان، هرچند اغلب در برابر ناملایمات، انعطاف‌پذیری و کارآفرینی از خود نشان می‌دهند، اما در کشورهای میزبان با موانعی برای ادغام اقتصادی و پذیرش اجتماعی مواجه‌اند. زندگی آنان اغلب با از کاهش توان فرهنگی، کاهش منزلت اجتماعی، تعارضات بین‌نسلی، و تغییر در نقش‌های جنسیتی مشخص می‌شود.

فقر، ناامنی غذایی، کمبود آب آشامیدنی سالم، نبود امکانات بهداشتی و نظافتی، و دسترسی محدود به مراقبت‌های صحی همگی به افزایش فشار روانی منجر شده‌اند ترس‌های روزانه مانند بیکاری و ناامنی اقتصادی، اغلب نقش پررنگ‌تری از تجارب جنگی گذشته در پیش‌بینی پیامدهای روانی دارند، به‌ویژه در میان مردان به بیان دیگر، سختی‌های اقتصادی و استرس‌های روزمره بیش از تجارب جنگی گذشته، شاخص‌های قوی برای ضعف سلامت روان در مردان هستند.

نتیجه‌گیری

دهه‌ها جنگ و بی‌ثباتی در افغانستان ترکیبی پیچیده از عوامل آسیب‌زا ایجاد کرده که سلامت روان مردم را به‌شدت تحت تأثیر قرار داده است. برای بهبود این وضعیت، باید خدمات سلامت روان با در نظر گرفتن زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی طراحی و اجرا شوند، به‌ویژه برای گروه‌های آسیب‌پذیر مانند زنان و کودکان.

منبع : https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S3050713825000099

3
تعداد بازدید:
برچسب ها:
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، چهار راه ولیعصر(عج)
تماس: ۹۳۵۳۲۷۲۷۶۳
3338
بازدید سایت: 
محیط شناسی روابط فرهنگی