محیط شناسی روابط فرهنگی

نفوذ خارجی سعودی؛ عربستان به دنبال جایگزین یافتن برای سلفیت

سه شنبه ۱۴۰۳/۱۰/۲۵
نویسنده:

مقدمه دوگانگی نهاد دین و حکومت در عربستان هر از چندی این دو را در مقابل هم قرار می‌دهد و رقابت‌هایی که در طول سالیان مخفی مانده بوده را آشکار می‌سازد. قرن ۲۱ بیش از هر زمان دیگری در تاریخ همکاری آل‌سعود و آل‌شیخ، شکاف‌های عمیق میان این دو را…

مقدمه

دوگانگی نهاد دین و حکومت در عربستان هر از چندی این دو را در مقابل هم قرار می‌دهد و رقابت‌هایی که در طول سالیان مخفی مانده بوده را آشکار می‌سازد. قرن ۲۱ بیش از هر زمان دیگری در تاریخ همکاری آل‌سعود و آل‌شیخ، شکاف‌های عمیق میان این دو را نشان داده است. بن‌سلمان که داعیه‌دار تحول و توسعه سعودی است، با ایجاد گفتمان جدید ملی‌گرایانه، سعی داشته تا به طور ضمنی، وهابیت را مسئول ناکارآمدی‌ها معرفی کند و به جای مشروعیت دینی برای حاکمیت، مشروعیتی از جنس توسعه‌گرایی بالا به پایین برای آل‌سعود فراهم آورد. این رویکرد جدید، سلفیت و گفتمان دینی سابق را که عربستان سعودی به عنوان خادم الحرمین الشریفین در جهان و به‌ویژه در کشورهای مسلمان دنبال می‌کرد و خود را رهبر جهان اسلام می‌دانست را نیز تحت تاثیر قرار داده است؛ دیگر خبری از هزینه‌های هنگفت دولت سعودی برای ساخت و تامین مایحتاج مدارس دینی در سراسر جهان نیست و اساسا دیگر عربستان امروز را نمی‌توان مدعی رهبری مسلمانان دانست.

این خلا رهبری گفتمان دینی، تحلیلگران به ویژه غربی‌ها را به صرافت انداخته تا علاوه بر تحلیل وضعیت موجود، جایگزین‌های احتمالی سلفیت و وهابیت را نیز مورد بررسی قرار دهند. یکی از مهم‌ترین نهادهایی که این موضوع را مورد مداقه قرار داده، موقوفه کارنگی است که گزارش آن در باب جایگزین سلفیت در قدرت نرم سعودی در ادامه آمده است:

در سال‌های اخیر، ولیعهد عربستان سعودی، محمد بن سلمان، مجموعه‌ای از اصلاحات را آغاز کرده است که هدف آن تضعیف نفوذ سلفی‌های افراطی در کشور و انعطاف‌پذیر کردن اعمال دینی در جامعه است. هدف این اصلاحات، مقابله با تأثیرات تفاسیر و فعالیت‌های افراطی سلفی و ترویج رویکردهای معتدل‌تر به اسلام است که با ارزش‌های جهانی و اجتماعی معاصر همخوانی دارند.

امروزه، هم در عربستان سعودی و هم در خارج از این کشور، ارتباط بین برخی از تعالیم سلفی و افراط‌گرایی بیشتر زیر ذره‌بین قرار گرفته است. با کاهش حمایت عربستان از سلفی‌گری، ولیعهد تلاش کرده است تا این تصور را که پادشاهی از گروه‌های افراطی حمایت می‌کند، از بین ببرد. او همچنین پس از تحولات عربی در سال ۲۰۱۱ و ظهور جنبش‌های اسلامی در سراسر خاورمیانه، به خطرات امنیتی که برخی از این گروه‌ها ممکن است ایجاد کنند، پی برده است.

در این شرایط، بن‌سلمان از مواضع ایدئولوژیک که نقش مهمی در افزایش نفوذ عربستان در سراسر جهان اسلام و فراتر از آن ایفا کرده بود، فاصله می‌گیرد. حمایت از سلفی‌گری به پادشاهی سعودی اجازه داده بود تا در میان جوامع مسلمان در بسیاری از کشورها پایگاه‌هایی ایجاد کند. با کاهش روند ترویج رویکرد سختگیرانه به اسلام، سعودی به دنبال ایجاد روابط گرم‌تر در خارج از کشور، به ویژه در غرب است که دولت سعودی را به دلیل ترویج ایدئولوژی‌های افراطی مورد انتقاد قرار داده بود. این تغییر عمیق در موضع عربستان می‌تواند هزینه هایی را برای این کشور به همراه داشته باشد، چرا که رویکرد سعودی نسبت به اسلام، به طور عمیقی با مشروعیت داخلی و بین‌المللی برای رهبری آن بر جهان اسلام  مرتبط بوده و همین امر، رهبران سعودی را مجبور به یافتن نقطه تعادل مناسب بین تداوم روند سابق و تغییر آن می‌کند.

حمایت عربستان از سلفی‌گری

دولت عربستان سعودی که توسط محمد بن‌سعود در سال ۱۷۲۷ تأسیس شد، بعدتر با محمد بن عبدالوهاب متحد شد. این اتحاد باعث شد که از عربستان سعودی به عنوان یک "دولت وهابی" یاد شود. این شراکت به دولت، مشروعیت دینی بخشید و به علمای دینی این امکان را داد که نفوذ خود را بر حکومت سکولار سعودی گسترش دهند. اشتراک بین سلفی‌گری و وهابیت، تمایل آن‌ها برای بازگشت به آموزه‌های مسلمانان نخستین است که عمدتاً بر قرآن و حدیث، سنت‌ها و گفته‌های پیامبر صلوات الله علیه تکیه دارد. با این حال، سلفی‌گری و وهابیت در منشأ، دامنه و کاربرد متفاوت هستند. سلفی‌گری یک جنبش گسترده‌تر است که به تقلید از سه نسل اول مسلمانان گرایش دارد و اجتهاد را مذموم می‌داند. وهابیت یک زیرگروه سلفی است که بیشتر به دنبال پاکسازی دین از زوائد و حواشی است و مشخصه آن، اجرای سختگیرانه قوانین اسلامی و هم‌راستایی با مکتب فقهی حنبلی است.

در دهه‌های اخیر، دو عنصر اصلی پشت حمایت عربستان از سلفی‌گری وجود داشته است. همان‌طور که زمانی سلفیت منبع مشروعیت دینی داخلی بود، به منبع مشروعیت ایدئولوژیک در خارج از کشور نیز تبدیل شده و همچنین برای مبارزه با دشمنان سعودی مورد استفاده قرار گرفت. بین سال‌های ۱۹۸۲ و ۲۰۰۵ و به ویژه در دوران سلطنت ملک فهد، پادشاهی سعودی به شدت در ترویج سلفی‌گری در سراسر جهان سرمایه‌گذاری کرد. این امر سلفی‌گری و تلاش برای ایجاد یک شبکه جهانی سلفی را به ابزاری ارزشمند برای قدرت نرم عربستان سعودی مبدل نمود؛ به ویژه در میان کشورهای مسلمان، جایی که دولت سعودی مدارس دینی و مساجد متعددی ساخت ساخت، بورسیه‌های تحصیلی بسیاری اعطا کرد و حتی ادبیات سلفی‌گری را ترویج می‌کرد. درآمد حاصل از رونق نفت پس از سال ۱۹۷۳ به عربستان سعودی اجازه داد تا نفوذ خود و تفسیر خاص خود از اسلام را گسترش دهد و به این ترتیب به رقابت با دیگر جنبش‌های ایدئولوژیک مانند ناسیونالیسم عربی، اسلام‌گرایی شیعه پس از انقلاب اسلامی ایران و حتی برخی تفاسیر افراطی‌تر از اسلام سنی بپردازد.

به عنوان مثال، دانشگاه اسلامی مدینه که در سال ۱۹۶۱ تأسیس شد، در آموزش اسلام و زبان عربی به دانشجویان خارجی نقش محوری داشت. بسیاری از فارغ‌التحصیلان به کشور خود بازگشتند تا نسخه‌ای از اسلام را که در آنجا آموخته بودند، گسترش دهند. یک مثال قابل توجه در میان فارغ‌التحصیلان آسیای جنوب شرقی، انیس ماتا، معاون سابق رئیس مجلس نمایندگان اندونزی و یکی از شخصیت‌های کلیدی حزب عدالت و رفاه است. اگرچه این حزب از یک برنامه اسلامی کلان حمایت می‌کند، اما تفکر سیاسی محافظه‌کار آن از تأثیرات سلفی ناشی می‌شود. نمونه‌های دیگر از مداخلات عربستان شامل تأمین مالی مدارس دینی زیرمجموعه دانشگاه علوم اسلامی مالزی است که در آن‌جا نیز تفکر محافظه‌کار سلفی را گسترش داد. همین امر برای سازمان‌هایی مانند وحدت اسلامی در اندونزی نیز صادق است. این سازمان یک سازمان سلفی است که به دلیل دینامیک‌های محلی و تأثیرات خارجی، مانند حمایت عربستان، رشد کرده است. با این حال، شایان ذکر است که با وجود نفوذ عربستان، سلفی‌گری در آسیای جنوب شرقی اغلب با رویه‌ها و سنت‌های محلی ترکیب می‌شود و یک رویکرد سلفی را تشکیل می‌دهد که لزوماً نزدیک به هنجارهای عربستان نیست. این منجر به تنوع در رویه‌های اسلامی حتی در میان جوامع سلفی شده است.

مشروعیت ایدئولوژیک عربستان در بسیاری از کشورهای مسلمان و قدرت نرمی که با آن همراه بود، به پادشاهی سعودی نفوذ سیاسی قابل توجهی بخشید. به عنوان مثال، نفوذ عربستان در پاکستان به وضوح قابل مشاهده است؛ جایی که آل‌سعود به گسترش تفاسیر سلفی و دیوبندی از اسلام کمک بسیار کرد. این امر به ویژه در دوران جنگ اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان صادق بود. در طول دهه ۱۹۸۰، تأمین مالی عربستان به تأسیس هزاران مدرسه دینی دیوبندی در نزدیکی اردوگاه‌های پناهندگان افغان در پاکستان کمک کرد. این مدارس منبع اصلی جوانان برای مجاهدین مقاومت در برابر مسکو بودند. سعودی‌ها همچنین دارای نفوذ قابل توجه در مراکز کلیدی قدرت پاکستان هستند. به عنوان مثال، حدود ۸۵ درصد از مساجد نظامیان در کشور از تعالیم دیوبندی پیروی می‌کنند و به عربستان اجازه می‌دهند تا تأثیر عمیقی بر حوزه دینی پاکستان داشته و به ارتش قدرتمند کشور دسترسی ایدئولوژیک داشته باشد.

از نظر ژئوپلیتیکی، ترویج سلفی‌گری ابزار خوبی برای عربستان سعودی بوده تا با دیگر ایدئولوژی‌های اسلام‌گرایانه، مانند تشیع، که به ویژه در رقابت با ایران اهمیت دارد، مقابله کند. حمایت مالی و ایدئولوژیک از سلفی‌گری به عربستان سعودی کمک کرد تا با رژیم‌ها و بازیگران غیردولتی که دیدگاه‌های مشابهی داشتند یا حداقل آن‌ها را تحمل می‌کردند، اتحادهایی ایجاد کند که اغلب به اهداف سیاست خارجی عربستان کمک می‌کرد.

به طور کلی، عربستان سعودی نقش مهمی در شکل‌دهی به آنچه که اسلام سنی ارتدوکس محسوب می‌شود، ایفا کرد. با کمک به تعریف هویت مسلمانان در سطح جهانی، دولت سعودی توانست مدعی جایگاه رهبری در جهان اسلام باشد. علاوه بر این، تفسیری که آل‌سعود از اسلام ارائه می دهد و بر محوریت اطاعت از حاکم استوار است، همواره مردم این کشور را از ایجاد شورش و آشوب برحذر داشته و آن‌ها را از انجام این کار منع می‌کرده است. این هدف دوگانه تقویت رهبری عربستان در میان مسلمانان و ترویج صلح اجتماعی به پادشاهی اجازه داد تا اهرم‌های دیپلماتیک، اقتصادی و سیاسی قابل توجهی را به دست آورد.

علاوه بر این، حمایت عربستان از سلفی‌گری اغلب برای مقابله با دشمنان پادشاهی استفاده می‌شد. به عنوان مثال، در جریان تحولات سوریه، سعودی‌ها از برخی گروه‌های سلفی علیه رژیم سوریه و گروه‌های مسلح متحد ایران حمایت کردند. با این حال، همزمان، آن‌ها سلفی‌ها را برای مقابله با گروه‌های افراطی‌تر تقویت کردند. نمونه‌ای از این تاکتیک، حمایت عربستان از جیش الاسلام، یک گروه شورشی مستقر در غوطه شرقی در اطراف دمشق بود. جیش الاسلام توسط زهران علوش، پسر یک روحانی سوری مقیم عربستان رهبری می‌شد. این گروه در سپتامبر ۲۰۱۳ تأسیس شد، فرایندی که توسط سعودی مذاکره و هدایت شد و امیدوار بود از این گروه علیه جبهه النصره وابسته به القاعده استفاده کند. این اقدامات شامل تأمین مالی، تسلیح و آموزش جیش الاسلام با استفاده از مربیان پاکستانی برای افزایش توانایی‌های نظامی گروه بود.

مضاف بر این، سعودی به طور تاکتیکی از گروه‌های سلفی در یمن برای مقابله با نفوذ ایران حمایت کرده است. حمایت عربستان از گروه‌های سلفی در آنجا عمدتاً از طریق افرادی مانند مقبل الوادعی بود. در سال ۱۹۸۲، او مؤسسه دارالحدیث را در دماج در استان صعده تأسیس کرد. دارالحدیث، آموزش سلفی را برای مقابله با زیدی‌های مورد حمایت ایران ترویج می‌کرد. در جریان درگیری‌های یمن، این حمایت ایدئولوژیک با کمک نظامی و سیاسی عربستان تکمیل شد تا مانع برتری استراتژیک تهران در یمن شود.

با توجه به این موضوع، عربستان سعودی از نظامیان موسوم به تیپ‌های العمالقه حمایت کرده است که در سال ۲۰۱۵ به عنوان بخشی از نیروهای مقاومت ملی یمن برای مبارزه با انصارالله، تشکیل شد. در تیپ‌های العمالقه یک جزء قبیله‌ای سلفی قابل توجه وجود دارد که از واحدهای نظامی قبلی که بخشی از ارتش شمال یمن بودند و در جنگ داخلی یمن در سال ۱۹۹۴ شرکت داشتند، پدید آمده‌اند. آموزش و تأمین مالی آن‌ها توسط عربستان سعودی و امارات متحده عربی انجام شده و اثربخشی آن‌ها در جنگ به کمک‌های ارائه شده توسط ائتلاف عربی و عمدتاً عربستان سعودی، نسبت داده شده است. گروه سلفی دیگری که از حمایت عربستان برخوردار است، اتحادیه رشاد است. این حزب در سال ۲۰۱۲ تشکیل شد و نشان‌دهنده علاقه عربستان به داشتن یک مکانیزم سلفی برای تأثیرگذاری بر حکومت در یمن بود. با این حال، پس از سال ۲۰۱۵ و تصرف صنعا توسط انصارالله و کنترل بعدی آن‌ها بر بخش‌های قابل توجهی از یمن، فضای عملیاتی برای گروه‌های سیاسی مانند اتحادیه رشاد که با آن‌ها همسو نبودند، محدود شد.

پیامدها و چالش‌های فاصله گرفتن از سلفی‌گری

محمد بن سلمان پس از انتصاب به عنوان ولیعهد در آوریل ۲۰۱۵، شروع به اجرای تغییرات سیاستی مهمی کرد. هدف او تغییر اساسی در وضعیت آینده اجتماعی و اقتصادی عربستان سعودی بود. این تغییرات مورد انتظار به طور سیستماتیک‌تر در برنامه چشم‌انداز ۲۰۳۰ شاهزاده در آوریل ۲۰۱۶ مطرح شد و شامل تنوع‌بخشی اقتصادی و کاهش وابستگی پادشاهی به نفت، و همچنین اصلاحات در آموزش، حقوق زنان و رویکردهای تفریحی بود.

کاهش حمایت از سلفی‌گری بخشی از یک تغییر گسترده‌تر بود که در آن سعودی‌ها به دنبال تقویت روابط با کشورها یا بلوک‌هایی بودند که بر ایدئولوژی‌های دینی پافشاری نمی‌کردند؛ مانند کشورهای غربی، به ویژه کشورهای اروپایی، یا کشورهایی با بازارهای پرسود، مانند چین. این چرخش به سمت تعامل اقتصادی و سیاسی بیشتر و دور شدن از ترویج یک گفتمان خاص دینی، به تعهد پادشاهی سعودی به کاهش وابستگی به هیدروکربن‌ها مرتبط بود. باز کردن سایر بخش‌های اقتصادی نیازمند سرمایه‌گذاری خارجی بود که به معنای کاهش محدودیت‌های اجتماعی بود. علاوه بر این، حدود ۶۳ درصد از جمعیت سعودی زیر ۳۰ سال هستند و تعداد بالایی از جوانان به طور فعال در پلتفرم‌های دیجیتال و اجتماعی درگیر هستند. این مسئله، آن‌ها را در معرض سبک‌های زندگی لیبرال‌تری قرار داد که بسیار متفاوت از تفاسیر سنتی یا محافظه‌کارانه علمای سلفی از اسلام است.

از مهم‌ترین اقدامات ولیعهد سعودی، تغییر اولویت ها در هزینه کردن برای مراکز و موسسات آموزشی دینی بود. یک مثال از این تصمیم سعودی، بستن آکادمی ملک فهد در بُن آلمان، در پایان سال تحصیلی ۲۰۱۶-۲۰۱۷ بود. در اوایل سال ۲۰۱۸، عربستان سعودی همچنین موافقت کرد که کنترل مسجد بزرگ بروکسل، یکی از بزرگ‌ترین مساجد بلژیک، را واگذار کند. این مسجد از اواخر دهه ۱۹۶۰ که از یک ساختمان نمایشگاهی بلااستفاده به یک مسجد برای کارگران مراکشی تبدیل شد، تحت مدیریت سعودی بود. علاوه بر این، گزارش‌های متعددی از کاهش حمایت مالی سعودی از مساجد و مؤسسات دینی سلفی در بالکان و اروپای غربی وجود دارد. دلیل اصلی تصمیمات سعودی این بود که برخی از این مساجد به عنوان محلی برای ترویج ایدئولوژی‌های رادیکال شناخته می‌شدند. سعودی‌ها همچنین تمایل بیشتری به تشویق حکومت محلی داشتند که می‌توانست به یکپارچگی بهتر جوامع مسلمان در اروپای غربی و بالکان منجر شود.

تصمیم عربستان سعودی برای کاهش حمایت از سلفی‌گری چندین پیامد داشته است. با توقف تأمین مالی مساجد و مؤسسات دینی در خارج از کشور، سعودی‌ها کمتر قادر به شکل‌دهی به گفتمان اسلامی در سراسر جهان بوده‌اند، به ویژه در جایی که گروه‌های سلفی نفوذ قوی دارند. به همین دلیل، پادشاهی امروز با خطر از دست دادن اقتدار ایدئولوژیک بر جوامع دینی در کشورهایی مانند یمن و پاکستان و بخش‌های بزرگی از آفریقا مواجه است. این می‌تواند خلائی ایجاد کند که ممکن است توسط دیگر قدرت‌های منطقه‌ای یا ایدئولوژی‌ها، از جمله ایران یا سازمان‌های سنی افراطی پر شود.

همچنین این احتمال وجود دارد که سعودی‌ها با پایان دادن به حمایت‌های این چنینی خود، موجب بروز واکنش منفی از برخی گروه‌های سلفی شوند که تصمیم سعودی را به عنوان ترک ارزش‌های دینی خود تعبیر می‌کنند. به طور ناخواسته، این روند ممکن است برخی از گروه‌ها را رادیکالیزه کند و به آن‌ها انگیزه‌ای برای عمل خارج از چارچوب تحت کنترل سعودی بدهد. در عین حال، مکان‌هایی وجود دارد که ریاض همچنان به حمایت نظامی و سیاسی از گروه‌های سلفی ادامه داده است، مانند یمن، جایی که این گروه‌ها همچنان در برابر انصارالله مقاومت می‌کنند. این نشان می‌دهد که رویکرد سعودی‌ها عمل‌گرایانه است و پادشاهی می‌تواند سلفی‌ها را برای پیشبرد منافع سعودی تقویت کند بدون اینکه در پی یک سیاست خارجی ایدئولوژیک باشد. در عین حال، این نشان می‌دهد که سعودی‌ها از خطرات کاهش کمک به سلفی‌ها آگاه هستند. در چنین شرایطی، اگر گروه‌های سلفی به دلیل کاهش حمایت‌های سعودی، در صدد وابستگی به جناح‌های افراطی‌تر یا با دولت‌های مخالف عربستان بربیایند، موجب بروز چالش برای ثبات داخلی و اهداف خارجی آن خواهند شد. به طور خلاصه، عربستان سعودی با قطع ارتباط با سلفی‌گری، دچار چالش‌های ژئوپلیتیکی بزرگی می‌شود؛ چرا که نفوذ سعودی، ثبات منطقه‌ای و نقش پادشاهی در جهان اسلام در هاله‌ای از ابهام قرار می‌گیرد.

به همین دلیل، در مسیر فاصله گرفتن از سلفی‌گری، محمد بن سلمان مجبور بوده جای خالی آن را با رویکردهای مختلفی پر کند که می‌توانست نفوذ خارجی سعودی را افزایش دهد. عربستان سعودی روابطی با مجموعه‌ای از بازیگران بین‌المللی، از جمله کشورهای غربی، چین و روسیه، توسعه داده است و به این ترتیب روش‌های تعامل جهانی خود را بازنگری کرده است. گذار از سلفی‌گری همچنین پیامدهای اقتصادی نیز داشته است. دولت سعودی پول قابل توجهی را در ترویج سلفی‌گری در سراسر جهان صرف کرده است. با تغییر جهت این منابع، استراتژی‌های جدید برای دیپلماسی اقتصادی پادشاهی شامل سرمایه‌گذاری‌های عمده در زیرساخت‌ها، فناوری و حتی بخش‌های ورزشی کشورهای خارجی به عنوان راهی برای پیشبرد اشکال جایگزین قدرت نرم بوده است. به عنوان مثال، عربستان سعودی از طریق صندوق سرمایه‌گذاری عمومی (PIF) در حال بررسی تأمین مالی پروژه‌هایی مانند پایتخت جدید اندونزی، نوسانتارا است. این نشان‌دهنده تلاشی برای تنوع‌بخشی به سبد اقتصادی خود و گسترش نفوذ از طریق توسعه زیرساختی است. پادشاهی همچنین از درآمد این صندوق برای خرید تیم فوتبال نیوکاسل یونایتد استفاده کرده است.

عربستان سعودی به طور همزمان تلاش‌های مخفیانه‌تری برای افزایش حمایت از آن دسته تفاسیر اسلامی داشته که در راستای اهداف سیاست خارجی جدید آن باشند. به عنوان مثال، مرکز بین‌المللی گفتگوی بین‌دینی و بین‌فرهنگی ملک عبدالله بن عبدالعزیز[1] یکی از تلاش‌های پادشاهی برای تسهیل گفتگو بین جوامع مختلف جهان است. در حالی که این مرکز به طور مستقیم از بورس‌های تحصیلی اسلامی حمایت نمی‌کند، به طور غیرمستقیم این کار را با ایجاد فضایی برای افراد از ادیان مختلف برای شرکت در گفتگوهای سازنده انجام می‌دهد به امید اینکه این امر منجر به جوی کمتر سیاسی در روابط دینی شود.

هم‌زمان با تلاش های جدید برای حفظ نفوذ خود، سعودی همچنین به طور فعال به محدود کردن گسترش گروه‌های خشونت‌آمیزِ الهام‌گرفته از اصول سلفی پرداخته است. به عنوان مثال، در دسامبر ۲۰۱۵، پادشاهی اعلام کرد که ائتلاف نظامی اسلامی مبارزه با تروریسم (IMCTC) را برای مقابله با تروریسم در کشورهای مسلمان تأسیس کرده است. این ائتلاف با ۳۴ کشور آغاز شد و سپس به ۴۱ کشور از سازمان همکاری اسلامی گسترش یافت. دولت سعودی امیدوار بود که نقش رهبری در مبارزه با تروریسم در جهان اسلام را ایفا کند و همزمان با جمهوری اسلامی ایران و متحدان آن مقابله کند. این ائتلاف از حمایت ایالات متحده، بریتانیا و فرانسه، در میان سایر بازیگران بین‌المللی، برخوردار است؛ هرچند نگرانی‌هایی در مورد اثربخشی آن وجود دارد. یکی از نقاط ضعف این ائتلاف این است که فرآیند تصمیم‌گیری آن پیچیده است، زیرا شامل چندین کشور با پیشینه‌ها و منافع بسیار متفاوت است.

نتیجه‌گیری

به طور کلی، موضع جدید عربستان سعودی در مورد سلفی‌گری نشان‌دهنده یک تنظیم استراتژیک گسترده‌تر در تعاملات دینی و دیپلماتیک پادشاهی است که ممکن است در سال‌های آینده پیامدهای دور از انتظاری داشته باشد. سعودی‌ها امیدوارند که با ترویج نسخه‌ای کمتر سختگیرانه از اسلام که به کاهش افراط‌گرایی در داخل و خارج از کشور منجر می‌شود، صادرات سلفی‌گری به عنوان بخشی از سیاست خارجی قبلی خود را جبران کنند. این امر با وجود چالش‌هایی که ایجاد می‌کند، می‌تواند اعتبار پادشاهی را در سطح بین‌المللی، به ویژه در غرب و در میان کشورهایی با اشکال معتدل‌تر اسلام، افزایش دهد و در نتیجه قدرت نرم سعودی را از طریق یک مدل اسلام هماهنگ با ارزش‌های تحمل و همزیستی افزایش دهد.


[1] King Abdullah bin Abdulaziz International Center for Interreligious and Intercultural Dialogue(KAICIID)   

تهران، خیابان انقلاب اسلامی، چهار راه ولیعصر(عج)
تماس: ۹۳۵۳۲۷۲۷۶۳
2068
بازدید سایت: 
محیط شناسی روابط فرهنگی