کامالا هریس، نامزد دموکرات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، در مراسم معرفی خود به عنوان نامزد ریاست جمهوری در 23 جولای گفت: «انتخابات مربوط به دو دیدگاه متفاوت برای کشور ما است: یکی روی آینده تمرکز دارد و دیگری روی گذشته.»بایدن نیز در سخنرانی یک روز بعد خود همین مضمون را تکرار کرد:«آمریکا باید بین حرکت به جلو یا عقب رفتن یک گزینه را انتخاب کند.»در شرایط فعلی، این کلمات به طور هولناکی واقعی هستند. شرایط فعلی جهانی این انتخابات را، برای ایالات متحده و جهان، به مهمترین انتخابات تاریخ ایالات متحده تبدیل کرده است. تاریخنگاران و کارشناسان سیاسی اینطور میگویند.
جهان خیالی «دوباره آمریکا را بزرگ کن» ترامپ، میخواهد یک قرن از شناسایی حقوق بسیاری از آمریکاییها که سفیدپوست، مرد، دگرجنسگرا و سیسجندر نیستند را پس بگیرد. این دنیایی است که قصد دارد نیم قرن از حقوق باروری که به زنان داده شده بود را محدود کند. این حرکتی است که میخواهد دوران ترقیخواهی نیو دیل را به عصر طلایی برای میلیاردرها با سیاست اقتصادی مبتنی بر کاهش مالیاتهای شرکتی و تعرفهها تبدیل کند. در نهایت، در سیاست خارجی، این دیدگاه شبهنوستالژیک از بازگشت به نوعی انزواطلبی که توسط پدران بنیانگذار پذیرفته شده بود، استقبال میکند و به دنبال عقبنشینی کامل از نقش آمریکا به عنوان پلیس جهان پس از جنگ جهانی دوم یا مجری آخرین راه حل برای امنیت جهانی است. برای پایگاه عظیم سیاسی ترامپ، «سرزمین موعود جایی در نیمه اول قرن بیستم است، زمانی که برتری سفیدپوستان مرد امری بدیهی بود.»
شاید جای تعجب نیست که شعار اصلی مبارزات انتخاباتی هریس «ما به عقب بر نمیگردیم» شده است.
برای ترامپ و جمهوری خواهان، راه رسیدن به این چشم انداز گسترده و قهقهرایی، لغو تقریباً یک قرن پیشرفت، کسب قدرت در کاخ سفید و هر دو مجلس کنگره است. تنها راه انجام این کار، محرومیت گسترده بخشهای وسیعی از سریعترین بخشهای جمعیت ایالات متحده، مانند مردم سیاهپوست و لاتین تبار و به ویژه مهاجران است. بنابراین، در نهایت، «تهدید وجودی برای دموکراسی» که هریس، بایدن و دموکرات ها در مورد آن هشدار می دهند، اغراق آمیز نیست. آنها به دنبال دستیابی به این هدف با متوقف کردن مهاجرت، محدود کردن حق رای اقلیت ها، تقسیم بندی اکثریت سفید پوست رو به کاهش به یک موقعیت غالب و ادعای قدرت نامحدود و بدون نظارت برای ریاست جمهوری هستند.
در طول سالیان، ترامپ به طور مداوم ادعای نژادپرستی را رد کرده است اما غیرقابل انکار است که صعود او به اوج سیاست ملی در دهه گذشته، که منجر به پیروزی او در انتخابات ریاست جمهوری 2016 شد، با استفاده از نغمههای موذیانه برای جلب نظر طرفداران برتری نژاد سفید تغذیه شده است. در حقیقت، کارنامه سیاسی ترامپ به طور موثر با اتهام نژادپرستانه و نادرست «موضوع تولد» که ادعا میکرد باراک اوباما، رئیس جمهور سابق، در ایالات متحده به دنیا نیامده است، بنا شده است. پس از تکرار این دروغ بیپایه به مدت یک سال، ترامپ که در نظرسنجیها ناشناخته بود، در سال 2016 به طور کامل بر حزب جمهوریخواه تسلط پیدا کرد. ترامپ همچنین به طور آشکار، اعتبار قانون اساسی ایالات متحده را زیر سوال برده است.حامیان ترامپ صراحتا در مورد تفکر «بازگشت به گذشته» خود سخن گفتهاند.
در این میان، دادگاه عالی با اکثریت محافظهکاران میتواند به ترامپیستها کمک کند. این دادگاه در حکم مهمی در ماه جولای، عملاً مصونیت تقریباً کامل از مجازات برای اکثر جرایمی که رئیس جمهور دو بار استیضاح شده ممکن است در دوران ریاست جمهوری مرتکب شود، به وی اعطا کرد. سونیای سوتومایور، قاضی دادگاه عالی، استدلال کرد که «رئیس جمهور اکنون پادشاهی بالاتر از قانون است» و حتی ممکن است از مجازات دستور ترور رقبای سیاسی خود مصون باشد.
مهم است توجه داشته باشیم که برای بسیاری از آمریکاییها، برخی از این دیدگاهها جذابیت واقعی دارند، به خصوص این ایده که ایالات متحده باید نقش پلیس جهانی خود را کنار بگذارد، نقشی که به کشورهای اروپایی و آسیایی اجازه داده است تا به طور رایگان زیر چتر دفاعی ایالات متحده فربه شوند.
حتی بسیاری از دانشگاهیان اصلی، از رویکرد واقعبینانهتر او در قبال ناتو و جنگ روسیه و اوکراین استقبال میکنند، هرچند که از خود ترامپ دل خوشی ندارند. بسیاری از کارشناسان نگران هستند که بایدن و هریس که نماد اجماع بینالمللی پس از جنگ هستند، در حال حاضر در معرض خطر کشاندن ایالات متحده به جنگ در سه جبهه اصلی اوکراین در برابر روسیه، اسرائیل در برابر حماس و ایران و تایوان در برابر چین باشند.
حامیان سیاسی ترامپ دوست دارند خاطرنشان کنند که رویکرد دروننگرتر او به جورج واشنگتن برمیگردد، که در پیام خداحافظی خود به عنوان رئیس جمهور از آمریکاییها خواست «از اتحادهای دائمی با هر بخش از دنیای خارجی دوری کنند» و «وضعیت جدا و دور» خود را در پشت اقیانوسهای حفاظتی حفظ کنند.
جوزف اس. نای جونیور، که یکی از محترمترین متخصصان امور خارجه در ایالات متحده است، پیشبینی مشابهی در سال 2020 هنگام مصاحبه با او داشت. نای گفت اگر ترامپ همچنان به تهدید به بازپسگیری قدرت ادامه میداد، متحدان ایالات متحده، بهویژه در اروپا، در نهایت از عدم پیشبینیپذیری سیاستهای ایالات متحده دست میکشیدند. او اکنون وقایع بدتری را پیشبینی میکند.
نای در یک ایمیل نوشت: «فروختن اوکراین به پوتین قدرت میدهد و اعتبار ناتو را تضعیف میکند. خروج نیروها از کره جنوبی یا ژاپن اثر بیثباتکنندهای بر شرق آسیا خواهد داشت. بازگشت از توافقنامه پاریس برای تغییرات آب و هوایی، تلاشها برای مقابله با تغییرات آب و هوایی و قدرت نرم آمریکا را تضعیف خواهد کرد. این را به تعرفههای بالا و جنگ تجاری با شرکایمان اضافه کنید. شما یک آشفتگی خواهید داشت که میتواند تحولآفرین باشد.و ما به اندازه دوره قبلی، تحت تأثیر تعدیلکننده سنتی جمهوریخواهان نخواهیم بود. تا زمانی که پوتین و شی در قدرت هستند، بازگشت ترامپ، اتحادها را نابود نخواهد کرد.»
یک منبع احتمالی دیگر آرامش این است که ترامپ بارها گفته است از کشاندن ایالات متحده به جنگ اجتناب خواهد کرد. برخی از کارشناسان امنیت ملی موافقند که در زمانی که دولت بایدن با حمایت کامل از هدف بیمعنی ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، برای بیرون راندن کامل روسها در گوشه رینگ قرار گرفته است، ترامپ حداقل یک رویکرد جدید را به ارمغان میآورد.
با این حال، در عین حال، احتمالاً ریاست جمهوری دوم ترامپ به طور چشمگیری تنشها با چین را تشدید خواهد کرد. در حالی که دولت بایدن یک سیاست مقابله با چین را بدون «مهار» کامل آن دنبال کرده است، دولت دوم ترامپ آشکارتر ایدهی درگیری ایالات متحده در یک جنگ سرد جدید با چین را میپذیرد. اوبراین در مقاله اخیر خود نوشت:«از آنجایی که چین به دنبال تضعیف قدرت اقتصادی و نظامی آمریکا است، واشنگتن باید این لطف را به آنها برگرداند.»
این امر شامل تشدید چشمگیر جنگ تجاری و چیزی بیشتر از معادله ریسک زدایی بایدن میشود. اوبراین، که همچنین خواستار یک برنامه نظامی فشرده برای تجهیز سایر کشورها، حتی ویتنام تحت رهبری کمونیست، در برابر چین بود، افزود:«اکنون زمان آن است که با تعرفه 60 درصدی بر کالاهای چینی و کنترلهای صادراتی سختگیرانهتر بر هر فناوری که ممکن است برای چین مفید باشد،بر آنها فشار بیشتری وارد کنیم. نیروی دریایی همچنین باید یکی از ناوهای هواپیمابر خود را از اقیانوس اطلس به اقیانوس آرام منتقل کند و پنتاگون باید استقرار کل نیروی دریایی ایالات متحده در اقیانوس آرام را در نظر بگیرد و آن را به طور خاص از ماموریتها در خاورمیانه و شمال آفریقا آزاد کند.» اوبراین استدلال کرد که چنین اقداماتی بازدارندگی را افزایش خواهد داد و از جنگ جلوگیری خواهد کرد اما یک وضعیت پیشرفتهتر ایالات متحده نیز میتواند احتمال درگیری نظامی مستقیم بین واشنگتن و پکن را افزایش دهد.
آیا هریس میتواند «انسجام» را به سیاستهای آمریکا بیاورد و اطمینان حاصل کند که این باز شدن بزرگ سیستم جهانی اتفاق نمیافتد؟
در هفتههای پس از کنارهگیری بایدن، این دادستان و سناتور سابق کالیفرنیا در نظرسنجیها به طور چشمگیری صعود کرده است. اکثر کارشناسان تفاوت اندک یا ناچیزی بین سیاستهای هریس و بایدن میبینند، چراکه هر دو به دنبال پل زدن بین دوران پس از جنگ جهانی دوم و دوران نوظهور پوپولیسم نو محافظهکارانه و ضد مداخلهگری بودهاند. به نظر نمیرسد معاون هریس، تیم والز، فرماندار مینه سوتا که تقریبا هیچ تجربه بینالمللی ندارد، این محاسبه را به طور قابلتوجهی تغییر دهد.
در سخنرانیهای هریس به عنوان معاون رئیس جمهور، که تاکنون به طور گسترده مورد توجه قرار نگرفته است، او بارها بر یک موضوع تاکید کرده است: هر نوع انزواگرایی ایالات متحده «خطرناک، بیثباتکننده و در واقع کوتاهبینانه» است، همانطور که او در کنفرانس امنیتی مونیخ در سال 2024 گفت:« من قویا معتقدم تعهد ما به ایجاد و حفظ اتحادها به آمریکا کمک کرده تا قدرتمندترین و ثروتمندترین کشور جهان شود، اتحادهایی که از جنگها جلوگیری کردهاند، از آزادی دفاع کردهاند و ثبات را از اروپا تا هند و اقیانوس آرام حفظ کردهاند. به خطر انداختن همه اینها احمقانه خواهد بود.»
لازم به ذکر است که در برخی از مسائل کلیدی مربوط به جایگاه آمریکا در جهان، تجارت، مهاجرت، نو محافظهکاری و رویکرد ساختن در آمریکا که به طور کامل هر دو حزب سیاسی را در بر گرفته است، بلیطهای ترامپ-وانس و هریس-والز به اندازه که گاه سخنان سیاسی تند نشان میدهد با یکدیگر متفاوت نیستند. قابل توجه است که ترامپ و بایدن به طور یکسان مشتاق خروج از افغانستان بودند. در جریان مناظره 27 ژوئن، ترامپ به دلیل نحوه فاجعهآمیز خروج ایالات متحده از افغانستان در سال 2021 به بایدن حمله کرد اما این ترامپ بود که با کنار گذاشتن دولت افغانستان و مذاکره مستقیم با طالبان زمینه را برای این اتفاق فراهم کرد. این اقدام به طور کامل تضمین کننده یک فاجعه نهایی بود که شامل تسخیر سریع افغانستان توسط طالبان پس از 20 سال اشغال توسط ایالات متحده بود.
علاوه بر این، هر کسی که در ژانویه آینده ریاست جمهوری را به ارث ببرد، مجبور خواهد بود به دلیل فضای ضد مداخلهگر در کشور از حضور سربازان آمریکایی در هر نقطه از جهان اجتناب کند. او با چالشهای دیپلماتیک عظیمی، هم در اوکراین و هم در خاورمیانه، مواجه خواهد شد و از گرفتار شدن در هر بحران خارجی جدیدی واهمه خواهد داشت.
هر کدام از این دو نفر به طور یکسان مجبور خواهند بود بازدارندگی ایالات متحده را در اروپا و آسیا حفظ کنند و در برابر پوتین و شی جین پینگ که تا حد زیادی با هم متحد شده اند تا هژمونی ایالات متحده را به حاشیه برانند، ایستادگی کنند.
برخی از مقامات ارشد که در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ خدمت می کردند و وفادار باقی مانده اند، می گویند که او به اندازه ای که منتقدان فکر می کنند، تهدیدی برای نظام بین الملل نخواهد بود. کیرون اسکینر، رئیس سابق برنامه ریزی سیاست در وزارت امور خارجه تحت ریاست مایک پمپئو، در مصاحبه ای گفت که ترامپ در دوره اول خود در چارچوب سازمان ملل متحد باقی ماند. او اگر چه از برخی آژانسها خارج شد اما هیچگونه جدایی از نظم بین المللی لیبرال گستردهای را ایجاد نکرد. اسکینر گفت که ترامپ در دوره دوم خود، عمدتاً به دنبال «تنظیم اندازه نقش آمریکا در جهان» خواهد بود و خواستار آن خواهد شد که متحدان آمریکا در زمینه دفاع بیشتر تلاش کنند.
بنابراین، بله، سهم انتخابات 2024 واقعاً بسیار زیاد است. فقط هنوز نمی دانیم که چقدر زیاد خواهد بود.