در قرن 17 که که پیوریتن ها نبرد خود را علیه پادشاه بریتانیا چارلز اول و شوالیه های حامی وی آغاز کردند، این جنگ به هر چیزی کشیده شد که از نظر آنان کاتولیک بود. از آن هنگام تا به امروز نزاعی بر سر مشروعیت و اختیارات و قدرت در اروپا وجود دارد. امروزه هم از قرنطینه های ناشی از کرونا گرفته تا برخی از سیاست های چین، جهان به طور کامل درگیر نزاع های مختلفی شده است که می توان آن را به مشروعیت، اختیارات و قدرت ارتباط داد. در این جا این سه عامل را مورد بررسی قرار می دهیم.
قدرت به معنای توانی برای تحقق اموری است و این بدان معناست که توانی برای اقناع یا اجبار خود یا دیگران برای انجام کاری را داشته باشیم و شخص دارای منابع و امکاناتی باشد که به وی توانی را دهد تا انجام کار توسط خودش یا باعث شدن به اینکه دیگران آن کار را انجام دهند، منجر شود. امروزه انسان درباره تمایز میان قدرت نرم و قدرت سخت می بسیار شوند. قدرت نرم عبارت از تأثیری است که برای نمونه کلیسا یا هنرمندان یا انجمن های مختلف آن را اعمال می کنند. اما قدرت سخت عبارت از توان سنگینی و خشنی است که افراد یا خانواده های جنایتکار و مافیا یا نهادهای قضایی یا پلیس یا نیروهای مسلح از آن استفاده می کنند. قدرت به خودی خود ابزار است و بنابر تعریف از آن به خودی خود مجرد از اخلاقیات است. در قرون وسطی قدرت انتشار یافته بود و پادشاه، نجیب زادگان، اشراف زادگان، کلیسا و حتی کشاورزان و اتحادیه های مشاغل دارای مقداری از قدرت بودند. اما امروزه همانطور که در قرنطینه های کرونا دیدیم، قدرت متمرکز شده است.
اختیارات به معنای داشتن حق در انجام هر چیزی است که شخص به آن باور داشته باشد و بدین ترتیب برای نمونه پزشک دارای اختیاراتی در زمینه خبر دادن به بیمار درباره اموری است که آن بیمار باید آن را انجام دهد. مواردی مانند کلیسا یا دولت به طور سنتی دارای اختیارات هستند. به طور کل استفاده از اختیارات برای تحقق هدفی مشخص است که "منفعت عمومی" نام دارد. این هدف با استفاده بی هدف از اختیارات در تعارض است که همگان با آن مخالف می باشند و چنین استفاده ای به هدفی منجر می شود که "هرج و مرج" نام دارد.
استفاده اشتباه دیگر از اختیارات هنگامی است که برای اهداف شخصی و بدون توجه به قوانین مرتبط با آن باشد و چنین اقدامی جرم است و هنگامی که حاکمی دارای اختیارات اینچنین از آن استفاده کند، این امر منجر به "استبداد" می شود. در قرون وسطی اختیارات در دست پادشاه متمرکز بود اما امروزه این امر توسط رأی دهندگان یا قوه قضائیه یا هر دو تفویض می شود. حال برای اینکه فرمانبرداری به شکل درستی انجام شود، این اختیارات نیازمند مشروعیت هستند و این مشروعیت به حاکم معمولا از طریق دین داده می شود اما ضرورتا این امر از طریق دین انجام نمی شود و در دنیای امروز کمونیسم یا لیبرالیسم همان کار دین را انجام می دهند. به طور کل عقاید و ایمان، ضوابط حاکم بر جامعه و مصلحت عمومی و در نهایت اداره کشور را مشخص می کنند.
در قرون وسطی دولت و کلیسا معتقد بودند هدف غایی انسان رهایی وی است و هر دوی این نهادها برای کمک به انسان در این باره حاضر هستند. کلیسا هم مشروعیت و سپس اختیارات سیاسی را به پادشاه از طریق تاج گذاری اعطا می کرد و پادشاه هم از اختیارات خود برای هماهنگی میان نهادهای مختلف در دولت در جهت منفعت عمومی که رهایی انسان است، استفاده می کرد. اما با انقلاب پروتستان ها تا اتفاقات جنگ های جهانی و تحولات جهان از نظر فناوری طی قرن های متمادی، وضعیت امروز ما شکل گرفته است. در دنیای امروز یکی از وجوه رهبری برابر گرایی می باشد اما همزمان حکام در چنین وجهی مستبد هم هستند و در حالیکه از آزادی سخن می گویند، مشتاق سرکوب افکاری هستند که آن را بدعت محسوب می کنند؛ هر چند ابزار سرکوب آنان نرم تر است و برای نمونه به حاشیه راندن می باشد. همچنین در نظر این نوع حکومت داری مواردی که مرتبط به منفعت عمومی در گذشته بودند، صرفا تخیل برانگیز هستند و باید از آنها رهایی یافت.
در شیوه های حکومت داری امروز هم هر دیدگاهی که در تعارض با دیدگاه حاکمان در خصوص مصلحت عمومی باشد، سرکوب می شود. اما اشکال کار اینجاست چه در گذشته و چه امروز اختلاف موجود در دیدگاه ها مسئله تقابل خیر و شر، آن طور که حاکمان صور می کردند، نبوده است. در هر حال قدرت اگر به مدت طولانی بر خلاف مصلحت عممومی استعمال شود، به دست کسانی خواهد افتاد که از آن سوء استفاده خواهند کرد. به همین علت باید به استفاده مشروع از اختیارات توجه بسیاری داشته باشیم کما اینکه با وجود موارد زیاد سوء استفاده از اختیارات اما این موضوع نافی اهمیت آن و اهمیت استفاده صحیح از آن و وظیفه ما در فرمان برداری از آن نیست. همچنین باید به یاد داشته باشیم حتی در عصری که کلیسا و دولت و پاپ ها و پادشاهان دارای قدرتی مقدس بودند، همه چیز ایده آل نبود و استفاده از اختیارات به طور کاملا صحیح صورت نمی گرفت. چنین وضعیت ایده آلی فقط در روز قیامت و هنگامی که ارواح ما از بدن هایمان جدا شود، ممکن است رخ دهد. در آن هنگام بخشی از آن حکومت و قلمروی برابر گرایانه ای خواهیم بود که همیشه اوج ایده آلیسم برای ما بوده است.