از زمان تأسیس جمهوری فدرال آلمان در هفتاد و پنج سال پیش، این کشور بر چهار ستون بنا شده است که امروز، هیچکدام از آنها را نمیتوان به عنوان یک مورد طبیعی در نظر گرفت.
اولین ستون چتر امنیتی است که از سال ۱۹۴۵ توسط ایالات متحده ارائه شده است. بدون این چتر امنیتی، نه آلمان و نه اروپا از ثبات برخوردار نبودند. ستون دوم اتحادیه اروپا است. از نظر روانی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، اتحادیه اروپا آلمان غربی پس از جنگ و بعداً آلمان شرقی را در بلوک غرب قرار داد. ستون سوم مربوط به روسیه بود. در اواخر دهه ۱۹۶۰، آلمان مدافع احیای روابط با کرملین شد. این کشور مشتاق بود که روابط ویژهای با مسکو برقرار کند و معتقد بود که روابط اقتصادی نزدیک، منجر به روابط پایدارتر و احتمال تغییر در روسیه خواهد شد. انرژی یک عنصر کلیدی در این نزدیکی بود.
با نگاه به گذشته، تکیه بر انرژی روسیه نقش مهمی در جلوگیری از مدرنسازی اقتصاد آلمان ایفا کرد. منابع ارزان و قابل اعتماد گاز روسیه انگیزهای برای نزدیکی آلمان به یک مدل صنعتیشدن شد. در این مدل صنایع، بخشهای شیمیایی، فولاد و خودرو مجبور نبودند نگران تأمین انرژی خود باشند.
ستون چهارم حمایت بیوقفه آلمان از اسرائیل است که جنگ بین اسرائیل و حماس این پیوند ویژه را آزمایش میکند.
این چهار ستون دیگر یک داده نیست. اینکه آلمان چگونه با واقعیتهای جدید سازگار میشود، بر مسیر آینده اتحادیه اروپا تأثیر خواهد گذاشت.
تعهد آمریکا به اروپا ادامه خواهد یافت اما به شیوهای متفاوت. اروپا باید مسئولیت بیشتری برای دفاع از خود بپذیرد. با این حال، آلمان هنوز اجتناب ناپذیر بودن و ضرورت این واقعیت را درک نکرده است. برنامههای صدراعظم اولاف شولز که پس از حمله روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲ اعلام شد، اختلاف در مورد مدرنسازی نیروهای مسلح و چگونگی تأمین مالی امنیت را موجب شده است. دولت حتی بودجهای برای تأمین مالی گروه وعده داده شده از ۵۰۰۰ سرباز برای لیتوانی به عنوان بخشی از تلاشهای ناتو برای تقویت این جناح از اتحاد ندارد.
ستون اتحادیه اروپا آلمان باقی خواهد ماند اما مسیرش مشخص نیست. شولز، مانند پیشگامش آنگلا مرکل، هیچ چشمانداز استراتژیک در رابطه با ادغام بیشتر در این بلوک ندارد. او همچنین آینده روابط ترانس آتلانتیک را با آینده اتحادیه اروپا مرتبط نمیکند.
از طرفی، ممنوعیت صادرات گاز ارزان موجب به تعویق افتادن پیشرفت صنعت در آلمان شدهاست. در حالی که چین، ایالات متحده، ژاپن و کره جنوبی با بازسازی ماشین و سایر صنایع خود به سرعت پیش میرفتند، آلمان خوابیدو آلمان در پی حل این مشکل است. با این حال مطالعات بیشماری نشان میدهد که چگونه یک بوروکراسی غول پیکر و لابیهای قدرتمند، نوآوری و انعطافپذیری را خنثی میکند. دیجیتالی شدن آهسته و مشهور، از جمله سرمایهگذاری کم در هوش مصنوعی، تنها یک مورد در این مورد است. روسیه آلمان را خراب کرد.
ستون چهارم، رابطه آلمان با اسرائیل، در پس زمینه جنگ بین اسرائیل و حماس مورد آزمایش قرار میگیرد. تظاهرات طرفدار فلسطین در دانشگاههای آلمان اغلب با شعارهای ضد اسرائیلی مخلوط شده است. مهمتر از همه این است که برلین به این فجایع چگونه واکنش نشان خواهد داد. آیا آلمان از حکم بازداشت رهبران اسرائیل و حماس حمایت میکند؟
پیش از جنگ اسرائیل و حماس، سخنان ضد اسلامی، ضد مهاجرین و همچنین حملات ضدیهودی در حال رشد بود. تصمیم مرکل برای پناه دادن به بیش از یک میلیون نفر که از جنگ در سوریه فرار کرده بودند، هدیهای برای حزب راست افراطی «آلترناتیو برای آلمان» بود. این حزب، از این کارت ضد مهاجرتی پیش از انتخابات پارلمان اروپا ااستفاده کرده است.
چنین لفاظی با خشونت سیاسی مرتبط میشود. به سختی روزی میگذرد که سیاستمداران محلی مورد حمله یا آزار قرار نگیرند. سیاستمداران برجسته نیز مورد حمله جسمی و کلامی قرار میگیرند. لفاظیهای راست افراطی برای آلمان و چپ افراطی، نفرت را برانگیخته و به قطبی شدن بی سابقه جامعه آلمان کمک میکند.
مسئولیت حل این مشکلات بر عهده شولز است. ناتوانی او در ارتباط «اروپا» با ناتوانی او در رهبری آلمان در چنین زمانهای آشفته سازگار است. حتی اگر آرزوی این وجود داشته باشد که همه چیز به آنچه که بوده است بازگردد، بازگشت به وضعیت قبل امکانپذیر نیست. شولز و ائتلافش آماده نیستن که با این حقیقت روبرو بشوند. این خبر غمانگیز برای اروپا است.