بندیکت رومر، نویسنده کتاب «دیاسپورای مسیحی ایرانی: دین و ملت در تبعید» در مصاحبهای به تشریح محتوای این کتاب پرداخت. او در مورد نوشتن این کتاب گفت:« از طریق تماسهای شخصی با ایرانیان مقیم خارج، با پدیده کلیساهای ایرانی دیاسپورا آشنا شدم. چنین کلیساهایی معمولاً در گرایش الهیأتی انجیلی هستند و تقریباً در تمام شهرهای اصلی اروپای مرکزی و شمالی و همچنین در ترکیه، انگلستان و آمریکای شمالی وجود دارند. هنگامی که مطالعه آکادمیک این جوامع را آغاز کردم، متوجه شدم که اغلب، آثار علمی فارسی زبان در این زمینه، از جمله مجلات مسیحی ایرانی که در تبعید، ضبط خدمات و موعظهها در کلیساهای مسیحی ایرانی مقیم خارج نوشته شده است، جدی گرفته نمیشود. با توجه به تسلطم به زبان فارسی، تصمیم گرفتم کلیساهای ایرانی تبعیدی مسیحی را موضوع دکترای خود قرار دهم. از ابتدای این پروژه تحقیقاتی، ارجاعات مداوم مسیحیان ایرانی به فرهنگ ایرانی_فارسی و قرابت فرضی آن با دین مسیحیت، مرا شگفتزده کرد. در نتیجه ساختن هویت ملی متمایز ایرانی-مسیحی موضوع اصلی کتاب من شد.»
رومر در ادامه اشاره میکند که این کتاب از بسیاری جهات یک اثر بین رشتهای است. قبل از هر چیز، کتاب به درک ما از منظر مذهبی ایران معاصر کمک میکند. مسیحیت یک دین رسمی در ایران است. آزادی مذهب برای مسیحیان فقط در مورد مراسم مذهبی که به زبانهای ارمنی یا آرامی برگزار میشود، اعمال میشود. هر گونه فعالیت مسیحی در زبان فارسی توسط دولت تأیید میشود و در بسیاری از موارد پیامدهای شدیدی مانند زندان، محرومیت از تحصیل و تبعید داخلی را به دنبال داشته است.
موضوع دومی که در این کتاب مطرح شده، رابطه عمل مذهبی و دیاسپورا است. در مورد مسیحیان ایرانی در تبعید، میتوان دید که بسیاری از روایات مذهبی عمیقاً با تجربه جابهجایی اجباری آمیخته و از آن مطلع شدهاند. امیدها برای بازگشت به ایران مملو از تصاویر مذهبی است و از طریق ارجاع به داستانهای کتاب مقدس بیان میشود.
ثالثاً، کتاب باید برای همه کسانی که دین و ناسیونالیسم را مطالعه میکنند، علاقهمند باشد. مسیحی بودن در بافت ایرانی اغلب با قومیت ارمنی یا غربی تلقی میشود. در واقع، آن دسته از مسیحیان ایرانی که پیشینه مسلمانی دارند، اغلب شکایت دارند که به دلیل مذهبشان با ایران «بیگانه» معرفی میشوند. مطالبی که من در این کتاب از بسیاری جهات مطالعه میکنم پاسخی است به این انتساب بیگانهای که مسیحیان ایرانی از آن رنج میبرند. برای مثال، مسیحیان ایرانی با پیوند دادن جشن سال نو ایرانیان نوروز با هویت مسیحی خود، بیانیهای میدهند و میگویند: «می توان همزمان هم ایرانی و هم مسیحی بود.»
این کتاب مخاطبان هدف متفاوتی دارد. نهضت مسیحی ایرانی بخش مهمی از ایران معاصر و دیاسپوراهای آن است. این فقط یک پدیده حاشیهای و گذرا نیست، بلکه پدیدهای است که ماندگار خواهد بود و در آینده بیشتر قابل مشاهده خواهد بود. بنابراین باید توسط کسانی که در ایران تخصص دارند مطالعه شود. ثانیاً، این کتاب میتواند برای سازمانهای غیردولتی مختلف و حتیاندیشکدههای دولتی نیز جالب باشد. گرویدن به مسیحیت در میان ایرانیان به موضوعی بحث برانگیز در اروپای مرکزی تبدیل شده است. دادگاهها هنگام بررسی درخواست پناهندگی ایرانیان به مسیحیت گرویده با مشکلات شدیدی مواجه هستند. این کتاب میتواند بینش عمیقتری در مورد پسزمینه چنین تبدیلهایی به تصمیم گیرندگان ارائه دهد و به آنها کمک کند تا ابعاد شکلدهی زندگینامه مذهبی پناهجویان ایرانی را درک کنند. در نهایت، اعضای ایرانی دیاسپورا، چه خود مسیحی باشند و چه نباشند، ممکن است از خواندن این کتاب لذت ببرند.