ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه در مصاحبه با تاکر کارلسون، در واکنش به اظهارات کارلسون مبنی بر « تقسیم جهان به دو نیمکره» گفت که «جهان باید یک کل واحد باشد». منظور پوتین چه بود؟
ظهور نظم جهانی تک قطبی و انتقال متعاقب آن از آن
پس از جنگ سرد، جهان دو قطبی فروپاشید و «نظم جهانی تک قطبی» به رهبری ایالات متحده و ارزش های غربی-لیبرالی آن شروع به توسعه کرد. در این زمان بود که فرانسیس فوکویاما «پایان تاریخ» را پیشبینی کرد. این پایان مستلزم آن بود که لیبرال دموکراسی به عنوان یک نظم دائمی پیروز شود. چارلز کراتهامر، متفکر سیاسی آمریکایی، آن دوره را به عنوان «عصر تک قطبی» تعریف کرد زیرا او مطمئن نبود که آیا این لحظه دائمی خواهد بود یا خیر.
به گفته الکساندر دوگین، فیلسوف ضد لیبرال روسی، «عصر تک قطبی» که در سال 1991 آغاز شد، در سال 2000 با تشکیل قطبهای دیگر به پایان رسید. وی اظهار داشت که این سیستم تک قطبی با حملات 11 سپتامبر و با به قدرت رسیدن رئیس جمهور پوتین شروع به فرسایش کرد: «سپس به نظر می رسید که عصر تک قطبی دیگر دنیای تک قطبی نیست. «معمولاً» نباید چیزی به نام حمله تروریستی 11 سپتامبر وجود میداشت زیرا هیچ دولت،هیچ تمدن و هیچ سیستم سیاسی وجود نداشت که بتواند به ایالات متحده حمله کند. روسیه در آن لحظه با یلتسین در وضعیت بسیار ضعیفی قرار داشت و پس از اتحاد جماهیر شوروی در آستانه فروپاشی بود اما پوتین شروع به تقویت مجدد روسیه به عنوان یک کشور مستقل کرد. این یک نوع چالش برای سیستم تک قطبی بود.»
با این حال، با وجود ظهور «قطبهای» جدید، ایالات متحده همچنان قطب اصلی باقی ماند. از این رو، « عصر تک قطبی» به پایان نرسید، بلکه به چالش کشیده شد. در واقع، دوگین همچنین اظهار داشت که ما در لحظه ای زندگی می کنیم که «در حال گذار از دنیای تک قطبی» هستیم .
پوتین خود مخالف ایده بازگشت به دوقطبی است. رئیس جمهور روسیه به کارلسون گفت :«بشنوید، شما گفتید که جهان در حال تقسیم به دو نیمکره است. مغز انسان به دو نیمکره تقسیم میشود: یکی مسئول یک نوع فعالیت است، دیگری بیشتر در مورد خلاقیت و غیره است. جهان باید یک کل واحد باشد، امنیت باید مشترک باشد. این تنها سناریویی است که جهان میتواند پایدار و قابل پیش بینی باشد، تا آن زمان، در حالی که سر به دو قسمت تقسیم شده است، این یک بیماری است، یک وضعیت نامطلوب جدی است. این دوره یک بیماری شدید است که جهان اکنون آن را می گذراند.»
اگر هدف نهایی کرملین نابودی «نظم جهانی تک قطبی» به رهبری ایالات متحده باشد، در واقع واضح است که دوقطبی برای روسیه مطلوب نیست. اتحاد جماهیر شوروی میتوانست با ایالات متحده رقابت کند اما آن زمان به پایان رسیده است. روسیه اتحاد جماهیر شوروی نیست و قدرت یا نفوذ سیاسی و اقتصادی کافی برای به چالش کشیدن سیستم تک قطبی که توسط «غرب» و «حومه» آن شکل گرفته است را ندارد. برای روسیه، ظهور «جهان چندقطبی» برای مقابله با غرب بهتر است زیرا چین به عنوان بازیگر اصلی جهانی مطرح شده است.
نتیجه گیری: چندقطبی بودن ارزش های غربی-لیبرالی را به خطر می اندازد
این همان چیزی است که پوتین گفته است. جهان نباید به دو قسمت تقسیم شود بلکه باید یک کل واحد باشد. منظور او این نبود که باید عصر تک قطبی ادامه یابد بلکه منظور این بود که چندین قطب باید ظهور کنند و برابری قدرت یکسانی داشته باشند. یک نظم جهانی چندقطبی اغلب توسط کرملین به عنوان نظمی منصفانه و هماهنگ توصیف میشود زیرا قطبهای جهانی به عنوان یک کل واحد با یکدیگر همکاری میکنند.
با این حال، طرفداران چندقطبی برای ظهور «قطبهای» ضد لیبرالی جدید (مانند ایران و حتی خلافت اسلامی) فشار میآورند تا سیستم غربی لیبرال-دموکراسی را از بین ببرند. این سناریو یقیناً ایالات متحده، منافع حیاتی و عمدتاً ارزشها و اعتقاد قوی آن را به خطر میاندازد.
با این حال، غرب نه تنها باید در برابر چندقطبی بودن، بلکه در برابر «جهانی گرایی ویرانگر» (شامل جنگ های خارجی دائمی، بدهیهای عظیم و مهاجرت غیرقانونی گسترده) که بیش از هر چیز باعث فرسایش عصر تک قطبی می شود، دفاع کند. غرب باید خود را در ارزشهای لیبرال دموکراسی غربی قرن 19 و 20 (یعنی در لیبرالیسم کلاسیک) باز تعریف کند.