محیط شناسی روابط فرهنگی

گذرگاه مقاومت در برابر کریدور داوود؛ یک تخاصم ژئوپلیتیک

یکشنبه ۱۴۰۴/۰۲/۱۴
نویسنده:

در طول چند سال اخیر، و خصوصا پس از رخداد طوفان الاقصی در 7 اکتبر 2023، تحلیل‌هاي ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک در فضای تحلیلی ایران رواج بسیار یافته‌اند. این موجب پرورش عمومی سواد تحلیلی در فضای ایران شده است. با این حال سابقه ارزیابی‌های ژئوپلتیک از فعالیت‌های برون‌مرزی جمهوری اسلامی ایران…

در طول چند سال اخیر، و خصوصا پس از رخداد طوفان الاقصی در 7 اکتبر 2023، تحلیل‌هاي ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک در فضای تحلیلی ایران رواج بسیار یافته‌اند. این موجب پرورش عمومی سواد تحلیلی در فضای ایران شده است. با این حال سابقه ارزیابی‌های ژئوپلتیک از فعالیت‌های برون‌مرزی جمهوری اسلامی ایران بیش از این‌هاست. تحلیل‌هایی که نه فقط منجر به تصمیماتی برای مسدوسازی نفوذ ایران در منطقه شده، بلکه زمینه را برای طرح‌های جایگزین از سمت رقبا و دشمنان فراهم کرده‌اند.

دو متنی که در ادامه می‌آید بر همین اساس انتخاب و گزینش شده اند. متن نخست بخش‌هایی از گزارش مشهور «پل سوزان؛ کریدور زمینی ایران به مدیترانه» که بنیاد «دفاع از دموکراسی (FDD)» در سال 2019 منتشر کرده است. و متن دوم ترجمه‌ای است از یادداشت «از کریدور داوود تا اسرائیل بزرگ؛ بازطراحی غرب آسیا بر اساس دیدگاه صهیونیستی» در سایت «کریدل عربی» که در آوریل ۲۰۲۵ منتشر شده است. نویسنده در این یادداشت به اهداف ژئوپلیتیک و ژئواکونومیکِ طرح صهیونیستی کریدور داوود اشاره کرده است. آشکار است که فراتر از اهداف رژیم صهیونیستی، باید طرح کریدور داوود را در چارچوب یک ارزیابی طولانی‌مدت‌تر از فعالیت جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت درک کرد. شاید بتوان گفت کریدور داوود، نوعی جایگزین دشمن برای جهت‌گیری‌های بوده است سال‌ها قبل غربی‌ها و خصوصا اندیشکده‌های آمریکایی از فعالیت سردار شهید قاسم سلیمانی در مرتبط کردن مرزهای غربی ایران به مرزهای مدیترانه تشخیص داده بودند. گزارش مشهور پل سوزان توضیحی از این جهت‌گیری بود که در سال‌های دوره نخست ریاست جمهوری ترامپ منتشر شد. حالا سال‌ها پس از ترور سردار شهید با دستور مستقیم ترامپ، انهدام دولت مرکزی در سوریه، پایان رژیم اسد و تضعیف حزب الله لبنان، و اکنون برآمدن طرح‌هایی نظیر کریدور داود، درک بهتری از فرصت‌هایی که پیش روی جبهه مقاومت بوده و از دست رفته است پیدا می‌کنیم‌.

ما در این‌جا ابتدا قسمت‌هایی از گزارش راهبردی پل سوزان را نقل می‌کنیم و پس از آن ترجمه یادداشت مهدی یاغی در خصوص کریدور داوود را ارایه می‌دهیم:

بخش یکم: پل سوزان؛کریدور زمینی ایران به مدیترانه

پیشگفتار

دیوید آدسنیک و بهنام بن طالب‌لو در گزارش تحقیقی‌شان تحت عنوان «پل سوزان: کریدور زمینی ایران به مدیترانه» درباره کارزار پایدار ایران برای دستیابی به نفوذ هژمونیک در خاورمیانه، صدور ایدئولوژی انقلابی و تهدید اسرائیل و غرب، فهم تازه و روشنی ایجاد کرده‌اند. تلاش ایران برای ایجاد پل زمینی از میان سوریه و عراق به جنگ نیابتی چهار دهه‌ای‌اش مرتبط است که دستور کار انقلابی خود را دنبال می‌کرده است. این مطالعه از آن جهت مهم است که اهداف جمهوری اسلامی را آشکار می‌کند؛ عنصر مهم استراتژی ایران را به تفصیل توصیف کرده و اقدامات عملی لازم برای مقابله با آن استراتژی و تقویت صلح را توصیه می‌نماید.

این گرایش در ایالات‌متحده وجود دارد که سیاست ایران را بیش از اینکه در اقدامات جمهوری اسلامی و همچنین در چگونگی آشکار کردن نیات واقعی‌ این کشور درک کند، بر اساس آرزوها و تفکرات مورد ارزیابی قرار می‌دهد. به عنوان مثال، بسیاری امیدوار بودند که برنامه جامع اقدام مشترک، یا توافق هسته‌ای ایران ـ به‌واسطۀ اغوا و تطمیع این کشور با پیش‌پرداخت نقدی، سرازیر شدن سرمایه‌گذاری خارجی و افزایش تجارت پس از لغو تحریم‌ها ـ رهبران ایران را متقاعد کند که دستورکار انقلابی‌ را کنار بگذارند و به خصومت با کشورهای عربی، اسرائیل و غرب پایان دهند. در عوض، رهبران ایرانی (که صاحبان بسیاری از شرکت‌هایی هستند که پس از لغو تحریم‌ها از سود توافق‌ نفع بردند)، از ورود سرمایه به کشور برای تشدید جنگ نیابتی خود در منطقه استفاده کردند. رویکردهای آشتی‌جویانه با ایران که در سال‌های اخیر در ایالات‌متحده و اروپا محبوبیت بیشتری کسب کرده، شکست خورد؛ زیرا فرض اصلی آن که پایۀ این رویکردها بود نادرست بود. مواجهه با ایران به عنوان یک دولت-ملت مسئولیت‌پذیر، رفتار نظام را تعدیل نکرد. تفکر رویایی باعث می‌شود که در رویارویی با نمایان‌ترین اقدامات و عملیات ایران رضایت داشته باشیم. نظام ایران از این رضایت نهایت استفاده را برده است.

هدف استراتژی ایران تضعیف کشورهای عربی است که رابطۀ دوستانه‌ای با ایالات متحده و سایر کشورهای غربی دارند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (سپاه) جنگ داخلی فرقه‌ای را تداوم می‌بخشد که عامل اصلی فاجعۀ انسانی و سیاسی در منطقه است. ترس از گروه‌های نیابتی شیعه ایران است که به سازمان‌های تروریستی جهادی اجازه می‌دهد تا خود را به عنوان حامیان و محافظان جوامع سنی محاصره شده نشان دهند. چرخه خشونت‌های فرقه‌ای به ایران اجازه می‌دهد تا ایدئولوژی خود را صادر کند و مدل حزب‌الله را به طور گسترده در منطقه توسعه دهد. ایران خواهان دولت‌های ضعیف در منطقه است که برای پشتیبانی وابسته به جمهوری اسلامی باشند. سپاه شبه‌نظامیانی مانند حزب‌الله در لبنان را که خارج از کنترل دولت است، رشد می‌دهد، ایران می‌تواند با استفاده از این گروه‌ها دولت‌های مذکور را مجبور به پشتیبانی از طرح‌های خود در منطقه نموده و نفوذ ایالات متحده را کاهش دهد. ایران قدرت قهرآمیزی (اجباری) را در لبنان، سوریه و عراق دارد. سپاه همچنین از طریق حمایت از شبه‌نظامیان شیعه حوثی که با نیروهای تحت حمایت سعودی‌ها و اماراتی‌ها در آن جنگ داخلی ویرانگر درگیر هستند، کنترل سرزمین استراتژیک در یمن را دنبال می‌کند. هرج و مرج با فراهم نمودن شرایط تاسیس پل زمینی و هوایی خود در منطقه، استراتژی ایران را تقویت می‌کند.

تفکر رویایی درباره ایران میان سیاست‌گذاران در مقیاس کلان، بر اساس این است که با سیاست آشتی‌جویانه از میانه‌روهایی در ایران حمایت کنند که زبان «شیطان بزرگ» و «مرگ بر آمریکا» را کنار بگذارند و به جنگ‌های نیابتی ده‌ها سالۀ خود پایان دهند. این در حالی است که سیاستگذاران باید توجه بیشتری به اقدامات نظام ایران به عنوان اصلی‌ترین وسیله برای ارزیابی نیت‌هاشان داشته باشند. پژوهش ممتاز «پل سوزان» عزم ایران را برای تبدیل شدن به قدرت برتر در خاورمیانه نشان می‌دهد. این عزم و اراده مبتنی بر ایدئولوژی است که مارکسیسم را با هزاره‌گرایی شیعه درآمیخته و جهانی بدون غرب را تصور می‌کند.

باورمندان واقعی به انقلاب اسلامی، از رهبر معظم انقلاب آیت‌الله علی‌خامنه‌ای تا رهبران سپاه، در ایران مسئولیت دارند. اصلاح‌طلبان میانه‌رو در زندان یا خارج از کشور هستند. به همین دلیل، سیاست باید مبتنی بر رویکردی باشد که به روشنی با نظام در سراسر منطقه مقابله نماید و تغییر ماهیت نظام ایران را به‌گونه‌ای تشویق نماید که خصومت دائمی این کشور با همسایگان عرب، اسرائیل و غرب متوقف شود. دولت ترامپ این روش را اتخاذ کرده و شایستۀ حمایت کنگره ایالات متحده و همچنین کشورهای متحد و شریک است.

سپاه و نظام ایران در معرض تلاش‌های منسجم چندملیتی قرار دارند که هدف آن الزام ایران به انتخاب بین ادامۀ جنگ نیابتی خونین یا رفتار مانند یک ملت مسئولیت‌پذیر است. اقدام هماهنگ چندملیتی برای بستن پل هوایی تهران به دمشق و جلوگیری از عملیاتی شدن پل زمینی فرصتی را برای شروع یک کارزار پایدار برای مقابله با رفتارهای مخرب ایران فراهم می‌کند. توصیه‌های روشن در پایان این گزارش یک نقطۀ شروع عالی برای راه‌اندازی این کارزار است:

  • ایران و گروه‌های نیابتی آن در حال تاسیس یک کریدور رام‌نشده از تهران تا مدیترانه هستند که از سوی تحلیلگران غربی «پل زمینی» نامیده می‌شود. این پل زمینی می‌تواند سرعت حمل و نقل اسلحه به جنوب لبنان و جبهۀ جولان در سوریه را تسریع کند.
  • هرچه قدرت و توانایی ایران و حزب الله در مرز شمالی اسرائیل بیشتر شود، خطر شدیدتر می‌شود، و این امر منجر به یک جنگ منطقه‌ای می‌شود که مستقیماً متحدان و منافع ایالات متحده را در سراسر خاورمیانه تهدید می‌کند.
  • ایران با بازپس‌گیری شهر اصلی مرزی ابوکمال در نوامبر 2017 یکی از سه مسیر اصلی از مرزهای خود تا مدیترانه را باز کرده است. گزارش‌ها حاکی از این است که ایران حمل سلاح از طریق این شهر را آغاز کرده است.
  • در حال حاضر، مسیر مهم تامین ایران «پل هوایی» به دمشق است که از طریق آن ایران سلاح‌های پیشرفته را از سال 2012 به حزب الله و ده‌ها هزار رزمنده دیگر در سوریه رسانده است.
  • مقامات ایران و نیروهای نیابتی این کشور بندرت از پل زمینی نام می‌برند بلکه اظهارات آنها تاکید بر مبارزه «محور مقاومت» به رهبری ایران علیه ایالات متحده و متحدان آن است
  • ایالات متحده و شرکای محلی آن در حال حاضر مواضع مسدود کننده‌ای پیش گرفته‌اند که دو مسیر از سه مسیر بالقوه پل زمینی در خاورمیانه را بسته است. پادگان ایالات متحده در شهر التنف در شرق سوریه در بزرگراه اصلی بغداد به دمشق قرار گرفته و مسیر جنوبی را مسدود نموده است. علاوه بر این، نیروهای آمریکایی و شرکای محلی آن‌ها در شمال سوریه، شمالی‌ترین مسیر را نیز مسدود نموده‌اند.
  • به‌هم ریختن و قطع کردن پل زمینی باید یک هدف اصلی ایالات متحده باشد، اما جاه‌طلبی‌های ایران فراتر از ایجاد یک مسیر تأمین تدارکات موثر به جنوب لبنان و جبهۀ جولان است. هدف تهران براندازی نظم منطقه‌ای، صدور انقلاب و اخراج ایالات متحده به عنوان قدرت پیشرو از منطقه است.
  • اگرچه نزدیکترین مشاوران رئیس جمهور ترامپ از تلاش مداوم ایالات متحده برای مقابله با نفوذ ایران حمایت می‌کنند، با این حال تغییر غیرمنتظرۀ سیاست‌ها، مانند اعلام خروج از سوریه، به اعتبار ایالات متحده در منطقه آسیب جدی وارد نموده است.

نتیجه‌گیری

ایالات‌متحده باید برای بستن پل هوایی تهران به دمشق و جلوگیری از عملیاتی‌شدن پل زمینی تلاش کند. این تلاش‌ها نباید منفرد باشد بلکه باید بخشی از پاسخ جامع به نفوذ روزافزون ایران در منطقه باشند. همان طور که رئیس‌جمهور ترامپ در آوریل 2018 گفت که «ما نمی‌خواهیم فعالیت ایران در مدیترانه را مجاز نماییم» ناتوانی و قصور در اقدام، دقیقاً همین را به تهران تقدیم می‌کند.

بخش دوم: مهدی یاغی؛ از کریدور داوود تا اسرائیل بزرگ

بازطراحی غرب آسیا بر اساس دیدگاه صهیونیستی

در سال‌های اخیر، ایده «کریدور داوود» اسرائیلی در چارچوب بحث‌هایی درباره بازطراحی نقشه نفوذ در سرزمین شام پدیدار شده است. با اینکه اسرائیل این پروژه را به‌طور رسمی اعلام نکرده، اما تحلیل‌گران آن را به‌عنوان طرحی می‌دانند که هدفش اتصال مناطق تحت کنترل کردها در شمال سوریه ـ که متحد آمریکا هستند ـ به اسرائیل از طریق یک کریدور زمینی است.

«کریدور داوود» اصطلاحی است که به پروژه‌ای ادعایی منتسب به اسرائیل اطلاق می‌شود. این پروژه می‌خواهد گذرگاهی زمینی از بلندی‌های جولان اشغالی، از طریق جنوب سوریه، تا رود فرات ایجاد کند. گفته می‌شود این کریدور از استان‌های درعا، سویدا، التنف، دیرالزور و البوکمال عبور می‌کند و به رود فرات می‌رسد، که به اسرائیل دسترسی زمینی استراتژیکی می‌دهد و نفوذ منطقه‌ای‌اش را تقویت می‌کند.

پروژه‌ای برگرفته از تورات

این کریدور از دیدگاه ایدئولوژیک، ریشه در چشم‌انداز «اسرائیل بزرگ» دارد که بنیان‌گذار صهیونیسم، تئودور هرتزل، آن را مطرح کرد؛ مرزهایی توراتی که از رود نیل در مصر تا رود فرات در عراق امتداد دارند. در این چارچوب، پروژه کریدور داوود گامی در جهت تحقق وعده توراتی و جاه‌طلبی‌های تاریخی توسعه‌طلبانه به‌شمار می‌رود.

دکتر لیلا نقولا، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه لبنان، در مصاحبه‌ای با سایت  The Cradle، می‌گوید این پروژه تجسم یک دیدگاه توراتی است که مستلزم کنترل بر سه کشور کلیدی منطقه یعنی سوریه، عراق و مصر است.

از دیدگاهی موازی، دکتر طلال عتريسي، پژوهشگر مسائل منطقه‌ای، در اظهاراتی به همان سایت گفته است: تحولات اخیر در سوریه به اسرائیل امکان داده تا واقع‌گرایی جدیدی برای گسترش جغرافیایی به‌سمت شرق پیدا کند، آن هم در هماهنگی با مرزهای توراتی ذکر شده در اسطوره‌های بنیادین اسرائیل.

این طرح جنجال گسترده‌ای در محافل سیاسی و رسانه‌ای برانگیخته و بخشی از یک استراتژی بلندمدت برای تقویت سلطه اسرائیل در منطقه قلمداد می‌شود. با این حال، تحقق آن با موانع و چالش‌های بسیاری روبه‌رو است. در همین زمینه، دکتر عتریسی اشاره می‌کند که پروژه از سرزمین‌هایی عبور می‌کند که ناپایدار هستند، مانند عراق و سوریه، و نیروهای محلی مؤثری چون «الحشد الشعبی» عامل بازدارنده کلیدی هستند. او می‌افزاید که هرگونه خرابکاری ساده می‌تواند کل پروژه را مختل کند، به‌خصوص در فقدان یک محیط منطقه‌ای امن.

استراتژی اسرائیل و اقلیت‌ها

این پروژه در راستای سیاست سنتی اسرائیل قرار دارد که بر اتحاد با اقلیت‌های منطقه‌ای (مانند کردها و دروزی‌های سوریه) برای مقابله با حلقه دشمنان عربی استوار است. این سیاست با نام «سیاست پیرامونی» شناخته می‌شود و ریشه‌اش به دهه‌ها پیش بازمی‌گردد، و امتداد حمایت اسرائیل از جنبش‌های کرد در شمال عراق از دهه ۱۹۶۰ تاکنون است. همچنین چشم‌انداز توراتی مرزهای اسرائیل تا رود فرات همواره بخشی از برنامه‌ریزی ژئوپلیتیک اسرائیل بوده است.

نقولا توضیح می‌دهد که این دیدگاه از آنچه «دکترین پیرامونی» نامیده می‌شود سرچشمه گرفته؛ دکترینی که اسرائیل را به ایجاد اتحادهایی با اقلیت‌های قومی و مذهبی در کشورهای اطراف تشویق کرده، و همچنین برقراری روابط استراتژیک با کشورهای غیرعرب مانند ایران در دوران شاه، ترکیه و دیگران را در بر می‌گیرد.

او اضافه می‌کند این سیاست هدفش شکستن محاصره سنتی عربی اطراف اسرائیل و فراهم کردن نفوذ خارجی برای گسترش ژئوپلیتیکی آن بوده است. این روند صرفاً یک تاکتیک موقتی نبوده، بلکه بخشی از یک دیدگاه توسعه‌طلبانه بزرگ‌تر است که بر اساس مرزهای توراتی «اسرائیل بزرگ» شکل گرفته – مرزهایی که از فرات تا نیل کشیده شده‌اند و مبنای ایدئولوژیکی پروژه‌هایی مانند «کریدور داوود» محسوب می‌شوند.

دروازه‌ای به تجزیه سوریه

سقوط حکومت بشار اسد و روی کار آمدن احمد الشرع در سوریه، باعث دگرگونی‌هایی در صحنه سیاسی این کشور شد. توافقاتی میان دولت الشرع و نیروهای دموکراتیک سوریه (قسد) امضا شد که به یکپارچه‌سازی مناطق خودگردان کردها در قالب دولت سوریه انجامید؛ این موضوع با حمایت آمریکا، نفوذ کردها را در شمال و شرق سوریه تقویت کرد. این وضعیت شباهتی به تجربه اقلیم کردستان عراق دارد، جایی که کردها در دولت ادغام شده‌اند ولی مقداری خودمختاری را حفظ کرده‌اند.

در جنوب سوریه نیز، الشرع با رهبران دروزی سویدا توافقی برای حفظ ثبات و الحاق استان به نهادهای رسمی در عین حفظ استقلال اداری نسبی امضا کرد.

عتريسي نگاهی محتاطانه به این الگو دارد و اشاره می‌کند که این توافقات با کردها و دروزی‌ها، اگرچه تلاش‌هایی برای مهار تنش‌ها و حفظ توازن هستند، اما لزوماً تضمینی برای وحدت یا ثبات بلندمدت دولت سوریه محسوب نمی‌شوند.

اعطای خودمختاری به اجزای قومی و مذهبی در دولت، هرچند در کوتاه‌مدت چاره‌ساز باشد، اما در صورت بهره‌برداری قدرت‌های خارجی، می‌تواند به شکلی از تجزیه منتهی شود. به‌خصوص با توجه به قتل‌عام‌های رخ‌داده در سواحل سوریه که نگاه اقلیت‌ها را به دولت مرکزی بدبین کرده و آن‌ها را به‌دنبال مدل‌هایی برای حفاظت محلی کشانده است. اسرائیل نیز که همیشه با اقلیت‌ها متحد بوده، در این تغییرات فرصتی برای تقویت نفوذش از طریق حمایت از گروه‌هایی می‌بیند که از آینده‌ای نامعلوم بیم دارند.

روابط اسرائیل با اقلیم کردستان عراق – که به چند دهه پیش بازمی‌گردد – ا لگویی است که شاید اسرائیل بخواهد آن را در سوریه تکرار یا گسترش دهد. نیازی به گذرگاه زمینی فیزیکی نیست، چرا که هماهنگی میان آن‌ها در سطح امنیتی، اطلاعاتی و اقتصادی به‌حدی است که پروژه «کریدور داوود» بیشتر آرمان سیاسی است تا نیاز لجستیکی. اما در صورت فراهم شدن شرایط مناسب، ممکن است اسرائیل از این گذرگاه برای مهار نفوذ ایران و بازطراحی نقشه‌های نفوذ در منطقه استفاده کند.

كریدور نفوذ، نه زیرساخت

از دید اسرائیل، این تحولات فرصتی استراتژیک برای تقویت نفوذ در جنوب سوریه هستند. اسرائیل از نبود یک ارتش منسجم در سوریه، درگیری ترکیه با کردها در مرز، و چالش‌های داخلی ایران بهره می‌برد.

در ادامه بازتوزیع توازن قوا، منطقه همچنان میدان رقابت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی خواهد بود. آینده سوریه بستگی به توانایی دولت جدید در کنترل داخلی و مقابله با مداخلات خارجی دارد.

ایالات متحده، با وجود کاهش دخالت نظامی مستقیمش در خاورمیانه، همچنان از افزایش نفوذ ایران نگران است. واشنگتن در پایگاه‌هایی چون التنف (در مرز سوریه و عراق) حضور نظامی دارد و هدفش قطع «پل زمینی ایران» از تهران به لبنان است. این حضور به‌طور ضمنی می‌تواند از پروژه‌هایی که اهداف اسرائیل را تأمین می‌کنند، پشتیبانی کند.

نقولا می‌گوید: «آمریکا مخالفتی با اجرای این پروژه توسط اسرائیل ندارد، اگر منافعش را تأمین کند. هرچند بخشی از استراتژی مستقیم واشنگتن نیست. تمرکز اصلی آمریکا کاهش نفوذ ایران و برچیدن برنامه هسته‌ای آن است، همراه با حمایت از روند عادی‌سازی روابط منطقه‌ای.»

همچنین، اسرائیل می‌تواند از تغییرات منطقه‌ای پس از توافق‌نامه‌های ابراهیم (عادی‌سازی روابط با کشورهای عربی) استفاده کرده و انزوای منطقه‌ای‌اش را کاهش دهد.

در جمع‌بندی: ضعف دولت سوریه، افزایش نقش کردها، رقابت اسرائیل و ترکیه، و سیاست‌های ضدایرانی آمریکا، همگی عواملی هستند که پروژه «کریدور داوود» را از هر زمان دیگری واقعی‌تر کرده‌اند.

خطرات ژئوپلیتیکی و مرزهای نهایی

اسرائیل با پروژه «کریدور داوود» به‌دنبال مجموعه‌ای از اهداف راهبردی است که شامل جنبه‌های نظامی، اقتصادی و سیاسی برای حفظ برتری ژئوپلیتیکی خود از طریق اتحادهای جدید و تغییر در موازنه قدرت است.

از نظر نظامی، هدف این پروژه ایجاد یک نوار نفوذ زمینی است که عمق استراتژیک به اسرائیل بدهد و ارتباط جغرافیایی میان تهران و لبنان را قطع کند، به‌نفع گذرگاهی همسو با اسرائیل. این هدف با استراتژی امنیت چندلایه اسرائیل سازگار است؛ استراتژی‌ای که پس از حمله ۷ اکتبر و آشکار شدن ضعف‌های امنیتی تقویت شد.

این استراتژی شامل ایجاد مناطق حائل، بعد از آن یک حلقه اطلاعاتی و فنی گسترده فراتر از مرزهای سنتی است، که پروژه گذرگاه بخشی از لایه دوم امنیتی محسوب می‌شود.

از منظر اقتصادی، این پروژه امکان دسترسی مستقیم اسرائیل به نفت کردستان را فراهم می‌کند. حتی احتمال کشیدن خط لوله از کرکوک یا اربیل تا بندر حیفا نیز مطرح است، که جایگزینی برای خط لوله ترکیه باشد و تجارت زمینی به‌سمت مدیترانه را تسهیل کند، دور از تهدیدهای دریایی مانند آنچه از یمن می‌آید.

از نظر سیاسی، این پروژه اتحاد اسرائیل با کردها را تثبیت کرده، از ایجاد یک موجودیت مستقل یا نیمه‌مستقل کردی حمایت می‌کند، و همزمان ساختارهای مرکزی در سوریه و عراق را تضعیف کرده و حاکمیت دولت‌ها را زیر سوال می‌برد. این امتداد جغرافیایی با یک بعد ایدئولوژیک نیز همراه است، چرا که با مفهوم توراتی مرزهای «اسرائیل بزرگ» همخوانی دارد؛ مفهومی که رسیدن به رود فرات، یکی از نمادهای تاریخی و معنوی آن است.

11
تعداد بازدید:
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، چهار راه ولیعصر(عج)
تماس: ۹۳۵۳۲۷۲۷۶۳
1875
بازدید سایت: 
محیط شناسی روابط فرهنگی