اواسط تیر بود که خبر بازداشت الشیخ محمد احمد الزایدی از شیوخ برجسته قبایل خولان صنعا در گذرگاه صرفیت واقع در جنوب مرز مشترک عمان و یمن، تحرکات قبایلی گستردهای را در استان المهره و سپس کل یمن ایجاد کرد. بازداشت یک شیخ قبیله برجسته که به عنوان میانجی قبایلی در تنشهای نظامی نقش موثری داشته به بهانه ارتباط با انصارالله، هرچند به خودی خود به عنوان عبور از خطوط قرمز فرهنگ قبایلی در یمن شناخته میشود، اما بازداشت وی در اراضی قبایل المهره به سرعت بر آنان گران آمد و واکنش سریع شیوخ قبایل را به دنبال داشت.
قبایل برجسته المهره به دستور شیوخ خویش از جمله الشیخ زعنبوت و الشیخ الحریزی، وارد عرصه شده و دو برنامه را برای مدیریت تنش در اراضی قبایل در دستور کار قرار دادند. قبایل از یک سوء با محاصره گذرگاه صرفیت و مسدود کردن مسیرها، مانع انتقال الشیخ الزائدی شده و حتی با نیروهای نظامی اعزامی از طرف دولت عدن که به هشدار قبایل عمل نکردند، وارد تنش شدند که به کشته شدن سرهنگ عبدالله بن زائد، فرمانده عملیات منجر شد. قبایل از سوی دیگر به آرام کردن قبایل یمنی بهویژه نیروهای قبایلی خولان و مأرب که برای آزادی شیخ خود به صورت مسلحانه به المهره گسیل شده بودند، پرداخته و با مدیریت شرایط، آغاز رایزنیهای قبایلی برای آزادی الشیخ محمد الزائدی را با وساطت عمان آغاز کردند. فارغ از نتایج و شرایط بعد از این رخدادها، واکنش قبایل المهره به خوبی نشان داد که همچنان قبیله در یمن به عنوان یک نهاد دارای قدرت و چارچوب تعریف شده، زنده است. به همین بهانه در این یادداشت به دنبال بازخوانی نهاد قبیله در یمن رفتهایم.
در لابه لای صفحات تاریخ، جایی که ابتداییترین نهادهای اجتماعی به وجود آمدهاند، قبیله حضوری پررنگ دارد و ساختاری اجتماعی ـ سیاسی پیچیده را شکل میدهد. از آغاز تاریخ، قبیله بیش از یک اجتماع خویشاوندی بوده و بهمثابه یک دولت کوچک با قوانین، رسوم و سنتهای خاص خود عمل کرده و نقش محوری در شکلگیری جوامع ایفا نموده است. این نهاد در سیر تاریخی خود در یمن از 500 سال قبل از میلاد مسیح و بهویژه در تشکیل و تقابل دو دولت سباء و حمیر در جغرافیای یمن کنونی نقش ویژهای داشته است و با از میان رفتن این دولتها توانسته بقای خویش را بر پایه سنتهای داخل قبایلی حفظ کند. در حالی که بسیاری از دولتها آمده و رفتهاند، اما همواره قبایل در صفحات تاریخ یمن ایفای نقش کرده و با ظهور اسلام نیز با عنوان انصار در تاریخ اسلام به کنشگری فعال پرداختند. میتوان گفت که قبیله ستون فقرات ساختار اجتماعی یمن است و در دنیای معاصر، با وجود تحولات سریع جهانی و محدودیتهای سلبی دولت-ملت بر نهادهای تاثیرگذار غیر دولتی که منجر به از بین رفتن یا تضعیف نهاد قبیله در بسیاری از دولتها شده، اما قبیله در یمن همچنان در کارویژههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در جغرافیای خویش به صورت پررنگ ایفای نقش میکند.
قبیله در یمن همواره در کنار مذهب و دولت رسمی به عنوان یکی از ارکان تاثیرگذار و دارای نفوذ شناخته میشود. در هر قبیله، شیخی از افراد برجسته و صاحب نفوذ وجود دارد که برای اداره امور داخلی قبیله از یک سو و ارتباط با قبایل دیگر یا دولت رسمی از سوی دیگر، شورایی را متشکل از افراد صاحب نفوذ در اطراف خویش تشکیل میدهد. خود شیخ به عنوان عضوی از شورای مشایخ قبایل بزرگتر میباشد تا علاوه بر تجمیع قدرت و افزایش تفوذ، بتوانند در مسائل کلان، تاثیرگذاری بهتری داشته باشند. مجلس شیوخ در میان افراد برجسته شخصی را به عنوان شیخ مشایخ انتخاب کرده که به عنوان شیخ قبایل به ایفای نقش برای مجموع قبایل میپردازد. در میان شیوخ برخی نیز با عنوان سلطان شناخته میشوند که غالبا به دلیل انتساب آنان به سلاطین گذشته در یمن میباشد.
شیخ هر قبیله در جغرافیای خویش نقش تامین امنیت جانی، مالی و اقتصادی افراد قبیله را بر عهده دارد و از همین رو، هر قبیله دارای نیروهای نظامی قبیلهای خارج از ساختار دولت رسمی است و به همین دلیل شاهد هستیم که یمن با نرخ حدود 6.5 اسلحه به ازای هر 10 نفر پس از آمریکا به عنوان دومین کشور دارای بیشترین اسلحه در دست مردم شناخته میشود که بخش اصلی آن به دلیل تسلیحات قبایلی است. همچنین شورای قبیله برای ساماندهی امورات اقتصادی داخلی، بین قبایلی و ارتباطات با دولت و همچنین حل و فصل اختلافات ایفای نقش میکنند. در این میان اگر اهمیت مسئله بالا باشد، خود شیخ قبیله به عنوان میانجی یا طرف مذاکره وارد میشود که نمونه مطرح آن را در مسئله بازداشت الشیخ محمد الزایدی و جمع شیوخ صنعا، مارب، حضرموت و المهره برای حل اختلاف و جلوگیری از تنش نظامی شاهد هستیم.
همچنین هر قبیله به صورت ویژه بر حفظ فرهنگ، سنت و رسوم قبیلهای خویش تاکید کرده و تلاش میکند که با حفظ آن به بقای ساختار فرهنگی قبیله در میان قبایل دیگر کمک کند. این سنتها از نوع خوراک و پوشش تا برگزاری مراسمات و رقص بُرَع(خنجر) متفاوت بوده و غالبا بین چند قبیله در منطقهای وسیع، مشترک میباشد.
به طور کلی میتوان در یمن شاهد بود که قبایل دارای تمام کارویژههای دولت رسمی میباشند و در این نهاد، شیخ قبیله به مثابه رئیس دولت، شورای قببیله به مثابه هیئت دولت، نیروهای نظامی همانند ارتش و... عمل کرده و شورای مشایخ را نیز میتوان همانند اتحادیهها یا شوراهای منطقهای بینا دولتی دانست که همگی در راستای تامین منافع قبیله در میان نهادهای دیگر ایفای نقش میکنند.
قبیله در یمن همواره به بعنوان بخشی از ساختار تشکیل دولت ایفای نقش کرده است. همراهی قبایل با یحیی حمید الدین در غلبه بر عثمانیها و جلوگیری از تسلط انگلیسیها بر یمن، نقش اساسی در تشکیل دولت متوکلیه در یمن از 1918م. داشت. ترس از قبایل در اواخر دولت متوکلیه و اسارت فرزندان شیوخ قبایل توسط حاکمان وقت، جدایی قبایل از متوکلیه را به دنبال داشت و پیوستن آنان به ویژه رهبران قبایل حاشد و بکیل به جمهوریخواهان باعث پیروزی کودتای عبدالله سلال در 1962 در یمن شمالی و اتحاد آنان در جنوب باعث اخراج انگلیسیها در 1967 شد. ورود قبایل به حمایت از انصارالله پس از جنگ سوم صعده، وارد شدن شیوخ به حمایت از اعتراضات پس از بهار عربی در 2011 و همچنین تحصن قبایل در صنعا در وقایع منتهی به انقلاب 21 سپتامبر 2014 به رهبری انصارالله از تحولات موثر در پیروزی این جریانات در یمن به حساب میآید. پیشروی انصارالله پیش از ورود عربستان به جنگ یمن و تقابل قبایل مورد حمایت عربستان با نیروهای صنعا پس از عملیات عاصفة الحزم نیز از دو جهت بر کمک قبایل استوار بود. بخش اول آن نقش قبایل در تشکیل نیروهای مردمی در هر دو طرف، حمایت مالی و تسلیحاتی و... در میدان جنگ بود و بخش دوم آن، ایفای نقش شیوخ برجسته قبایل برای رایزنی قبایلی در هنگام پیشروی و اطمینان بخشی به قبایل بود که در این حوزه از طرف انصارالله، اشخاصی همانند الشیخ محمد الزایدی به ایفای نقش میپرداختند.
دولتها نیز برای ارتباط با قبایل و راضی نگاه داشتن آنان، ساختارها یا امتیازدهیهایی را عملیاتی میکردند. به طور مثال، شورای مشورتی در یمن به عنوان شورایی رسمی در مجاورت پارلمان و دولت در یمن تشکیل شد تا بخشی از رهبران قبایل را در تصمیمگیریهای دولتی سهیم کند. همچنین در تشکیل دولت یمن، سهمی از وزرا را به قبایل برجسته همانند آل احمر میدادند و یا به قبیلهای که در آن طرح کلان اقتصادی اجرا میشود، امتیازات اقتصادی میدهند همانند قبایل منطقه وادی یمن که از زمان تاسیس میدان صافر تا الآن، ارزانترین سوخت یمن را دارا میباشند. این نمونهها به خوبی فرآیند راضی نگاه داشتن قبایل در ساختار دولتی را نشان میدهد.
ایفای نقش قبایل المهره در مسئله بازداشت الشیخ محمد الزایدی که به سرکوب نیروهای نظامی دولتی و محاصره گذرگاه صرفیت از یک سو و آرام کردن قبایل از سوی دیگر همزمان با فعال کردن میانجیگری برای حل مسئله بود، اگر از طرف دولت عدن و عربستان مورد احترام قرار نگیرد، ظرفیت تبدیل شدن به یک جنگ داخلی بین نیروهای قبایل و دولت مورد حمایت ریاض در استانهای شرقی یمن را دارد.
میانجیگری قبایل، همواره در یمن مورد احترام دولتها بوده و به اصلی برای حل و فصل مسائل مشکل تبدیل شده است. به طور مثال، پس از آتش بس 2022 و توافق آزادی اسراء، زمانی که قبایل جنوبی مشاهده کردند که نام سرلشکر فیصل رجب، فرمانده منطقه چهارم یمن در 2015 - که همزمان با محمود الصبیحی، وزیر دفاع یمن در 2015 و ناصر منصور هادی، رئیس اطلاعات و برادر عبدربه منصور هادی به اسارت درآمده بود اما همراه آنها - در لیست آزادی نیست، هیئتی متشکل از شیوخ برجسته قبایل ابین، شبوه و البیضاء را برای وساطت در آزادی او به سمت صنعا فرستادند. هیئت قبایلی که از مناطق تحت کنترل دولت عدن قصد ورود به صنعا را داشت، در تمامی جغرافیای تحت کنترل انصارالله مورد احترام قبایل قرار گرفت و در صنعا نیز در بالاترین حالت احترام، مهمان بزرگان قبایل صنعا قرار گرفت. پس از وساطت شیوخ قبایل، در حالی که سرلشکر فیصل رجب بر علیه انقلاب 2014 در کنار نیروهای عربستانی اسلحه کشیده و فرمانده عملیات ضد انصارالله بود، اما سید عبدالملک الحوثی وساطت قبایل را پذیرفت و با آزادی وی پس از 8 سال موافقت کرد. حتی سید عبدالملک الحوثی در رسمی قبایلی، یک اسلحه کلاشینکف و یک کلت کمری را در حضور مقامات صنعا و شیوخ قبایل به او هدیه داد که به معنای بازگشت جایگاه قبلی او نزد مقامات صنعا و بخشش همه رخدادهای قبلی بود.
حال سوال این است که مقامات دولت عدن در حالی که شیوخ قبایل المهره، حضرموت و مارب برای آزادی یک شیخ برجسته قبایلی و نه فرمانده نظامی وساطت کردهاند، آیا به سنتها و هنجارهای قبایلی یمن عمل خواهد کرد و یا تحت فشار عربستان، به بزرگان قبایل یمنی پشت کرده و شرق یمن را در بحرانی بین قبایل رها خواهد کرد.
باید دانست که ظرفیت فرهنگ قبایلی به عنوان ساختاری برای مهار دولتهای مدرن هرچند در کشورهای همجوار ایران تضعیف شده است، اما در کشورهای شاخ آفریقا تا مغرب عربی بهویژه صحرای بزرگ آفریقا همچنان دست نخورده باقی مانده که ظرفیتهای آن باید مد نظر قرار گیرد.