محیط شناسی روابط فرهنگی

قاره گرایی در برابر ایدئولوژی نئواوراسیایسم دوگین

سه شنبه ۱۴۰۳/۰۴/۱۹
نویسنده:

قاره گرایی، یک مفهوم ژئوپلیتیکی است که توسط آلگیس کلیمایتیس، مشاور آلگیرداس برازاوسکاس، اولین رئیس جمهور لیتوانی پس از استقلال ابداع شد. قاره گرایی علیه ترانس آتلانتیک است و سیستم امنیتی اروپایی  ناتو را تحت الشعاع قرار می‌دهد. تاب‌آوری و مهار نظامی خارجی سیاست‌ها و نهاد‌های مشترک در حوزه سیاست…

منبع:

قاره گرایی، یک مفهوم ژئوپلیتیکی است که توسط آلگیس کلیمایتیس، مشاور آلگیرداس برازاوسکاس، اولین رئیس جمهور لیتوانی پس از استقلال ابداع شد. قاره گرایی علیه ترانس آتلانتیک است و سیستم امنیتی اروپایی  ناتو را تحت الشعاع قرار می‌دهد. تاب‌آوری و مهار نظامی خارجی سیاست‌ها و نهاد‌های مشترک در حوزه سیاست خارجی-امنیتی و اقتصاد و تجارت (منطقه تجارت آزاد) مبتنی بر کنفدراسیون جدید اروپایی، اروپای قاره‌گرای جدید قرن بیست و یکم را مشخص خواهد کرد. این مفهوم با مفهوم نئواوراسیایسم روسی متفاوت است.

نئواوراسیایسم روسی در غرب از طریق الکساندر دوگین شناخته می‌شود. او قبلاً از پیروان فرقه‌های بت پرست نئوپگانیست بود و اکنون، حداقل بر اساس تصویری که او ارائه می‌کند، یک مسیحی ارتدوکس روسی است. او اغلب در غرب بیش از حد ارزیابی می‌شود. آنچه مسلم است این است که او تأثیر زیادی در سیاست خارجی روسیه ندارد. دوگین «فیلسوف دولتی پوتین» نیست.

نئواوراسیاگرایی دوگین و بیزاری آن از فرا آتلانتیک با قاره گرایی شریک است. باید توجه داشت که نظریات او علیه مردم آمریکا نیست بلکه علیه طبقه سیاسی الیگارشی جهانی گرایان است که حاکمیت ملی را تضعیف می‌کنند. به تعبیر دونالد ترامپ، جهانی گرایان در مقابل میهن پرستان نقطه مقابل عصر ماست.

خود دوگین قاره گرایی را با نئواوراسیایسم روسی یکی می‌داند. آیا این فرضیه درست است؟ نه، اینطور نیست. پیش فرض نئواوراسیایی اساساً یک کشور آسیایی است. نئواوراسیایی گرایان از کمونیسم و اقتصادی بودن آن را ستایش می‌کنند. علاوه بر این، قاره‌گرایان خواستار صلح و ثبات در اروپا هستند، در حالی که نئواوراسیاگرایان درباره امپراتوری جدید روسیه که تا حدی از طریق توسعه‌طلبی نظامی به دست می‌آید، اظهار نظر می‌کنند.

همانطور نامش می‌گوید نئواوراسیایسم، ‌زاده اوراسیایسم، مکتب فلسفی روسی در سال‌های بین‌جنگ است. لوگومیلوف، نیکولای تروبتسکوی، پیوتر ساویتسکی و دیگران به شکل‌گیری اوراسیایسم کمک کردند. بسیاری از آن‌ها مهاجر بودند و برخی از آن‌ها در اتحاد جماهیر شوروی زندگی و ‌ایده‌های اوراسیایی را زیر ردای ایدئولوژی دولتی مارکسیست-لنینیستی تبلیغ می‌کردند. به عقیده اوراسیائیست‌ها، روسیه عمیقاً و اساساً تحت تأثیر آسیا بوده و از زمان یوغ مغول-تاتار در قرن سیزدهم بوده است. اوراسیایست‌ها ادعا کردند که مطالعات فرهنگی در زمینه‌های قوم‌شناسی و زبان‌شناسی این را تأیید می‌کند.

از دیدگاه کلیمایتیس، آنچه قاره‌گرایی بر آن تأکید می‌کند این است که روسیه به تمدن اروپایی تعلق دارد. روسیه قطعاً شاهکار‌های فرهنگی بزرگی را به میراث پاناروپایی در موسیقی، ادبیات، نقاشی، سینما و علم کمک کرده است. مطمئناً به ندرت به ذهن کسی در چین، هند یا هر جای دیگر آسیا می‌رسد که روس‌ها را آسیایی توصیف کند. حتی ولادی وستوک در اقیانوس آرام، نه چندان دور از ژاپن و کره شمالی، یک شهر اروپایی است.

خود اوراسیائیست‌ها چه تحت فشار (در اتحاد جماهیر شوروی) و چه داوطلبانه (به عنوان مهاجر) با رژیم بلشویستی سازگار شدند و بر ماهیت آسیایی آن تأکید کردند. این دقیقاً همان کاری است که دوگین نئواوراسیایی‌گرا انجام می‌دهد. او وقتی از دستاورد‌های اتحاد جماهیر شوروی صحبت می‌کند، انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ را  به عنوان قیام روسیه علیه «اروپایی‌سازی» این کشور مورد تمجید قرار می‌دهد. از سوی دیگر، قاره‌گرایی تأکید می‌کند که کمونیسم، به‌عنوان اولین شکل توتالیتاریسم که در قرن بیستم ظهور کرد، یکی از مظاهر مضمحل کننده تمدن اروپایی بود. کمونیسم صرفاً محصول فرهنگ روسی نبود بلکه یک ایدئولوژی بیگانه بود که عناصر آن فرهنگ روسی را غصب کرد. از این نظر نیز تضاد با نئواوراسیایسم نمی‌تواند چیزی بیشتر از آن باشد.

تفاوت اساسی دیگر بین قاره گرایی و نئواوراسیایسم را باید در حوزه سیاست خارجی و امنیتی جستجو کرد. در حالی که قاره گرایی بر صلح و ثبات تأکید می‌کند و ماجراجویی‌های نظامی را رد می‌کند، نئواورسیانیسم ایدئولوژی امپراتوری را ارائه می‌دهد. دوگین در اثر مهم خود Osnovy geopolitiki (مبانی ژئوپلیتیک) از «اشتباه» اتحاد جماهیر شوروی در عدم شروع همزمان حملات نظامی به جنوب (افغانستان، دسترسی به اقیانوس هند از طریق پاکستان) و به غرب (علیه) می‌نویسد. او همچنین بر لزوم استقرار نیرو‌های روسی در اروپا برای تضمین امنیت قلمرو امپراتوری تحت کنترل روسیه تأکید می‌کند. برای نئواوراسیایی‌ها، روسیه «پادشاهی میانه» است. حوزه اروپا و آسیا به عنوان هسته اصلی امپراتوری در اطراف روسیه سازماندهی می‌شود. قاره گرایی طرفدار تثبیت مناطق نفوذ و تضمین‌های امنیتی متقابل است و با گسترش بلوک‌های قدرت، اتحاد‌های امنیتی مانند ناتو و امپراتوری‌ها مخالف است.

واقعیت این است که داشتن یک دشمن مشترک به طور خودکار بهترین دوستان را برای ملت‌ها ایجاد نمی‌کند. برعکس، نئواوراسیایسم چیزی است که دشمنان روسیه را وادار می‌کند تا آن را به عنوان یک قدرت آسیایی متجاوز معرفی کنند. قاره‌گرایی راهی است که اروپا با استفاده از ریشه‌های فکری خود، رنسانس را تجربه کند.

تهران، خیابان انقلاب اسلامی، چهار راه ولیعصر(عج)
تماس: ۹۳۵۳۲۷۲۷۶۳
1242
بازدید سایت: 
محیط شناسی روابط فرهنگی