بدرالدین امیرالدین حسین الحوثی از نامدارترین عالمان معاصر زیدیه و یکی از اثرگذارترین شخصیتهای دینی در تحولات سیاسی یمن به شمار میرود. او نخستین مرجع فکری و مذهبی برای جنبش انصارالله محسوب میشود، هرچند مخالفانش او را متهم میکردند که از نظر اعتقادی به مذهب دوازدهامامی گرایش دارد و از نظر سیاسی تحت تأثیر ایران قرار گرفته است. در حالی که القاعده مدعی شد وی را در مسیر حضور در جشنهای غدیر ترور کرده است، اما مطابق اسناد و منابع معتبر بدرالدین الحوثی در نهایت در نوامبر ۲۰۱۰، در ۸۶ سالگی و بر اثر تشدید بیماری آسم که از دوران کودکی همراه او بود، درگذشت.
بدرالدین بن امیرالدین بن الحسین بن محمد الحوثی که نسب او از طریق حسن مثنی به امام حسن مجتبی و امیرالمؤمنین علیهماالسلام میرسد، در ۲۳ نوامبر ۱۹۲۶ در شهر ضحيان از استان صعده در شمال یمن چشم به جهان گشود. او در خانوادهای علمی و ریشهدار پرورش یافت؛ پدرش امیرالدین الحوثی و عمویش حسن بن الحسین الحوثی از عالمان برجسته منطقه به شمار میرفتند.
بدرالدین نزد جمعی از علما ـ از جمله پدر و عمویش ـ دانش آموخت و از بسیاری از آنان اجازه علمی دریافت کرد؛ نام این استادان را در کتاب «مفتاح أسانید الزیدية» ذکر کرده و در مقدمه اثر خود با عنوان «شرح أمالي الإمام أحمد بن عيسى بن زيد بن علي» نیز به آنان اشاره کرده است. او سراسر زندگی خویش را وقف تدریس و تألیف نمود و شاگردان و طلاب بسیاری تحت آموزش او پرورش یافتند. بدرالدین الحوثی بیتردید از اثرگذارترین عالمان زیدی در پاسداری و دفاع از این مذهب پس از انقلاب ۱۹۶۲ و فروپاشی دولت متوکلیه در یمن به شمار میآید.[1]
بدرالدین به مذهب زیدی تعلق داشت؛ مذهبی که نزدیکترین فرقه شیعه به اهلسنت محسوب میشود. زیدیان هر چند امیرالمومنین علیه السلام را ولی و امام بر حق میدانند اما صحت خلافت ابوبکر، عمر و عثمان را از لحاظ سیاسی میپذیرند و هیچیک از صحابه را تکفیر نمیکنند. همچنین همان طور که گفته شد، در نزد زیدیه امامت موروثی نیست بلکه بر اساس شروطی مشخص و بیعت شکل میگیرد.
بدرالدین الحوثی یکی از مهمترین مراجع زیدیه در یمن بود، اما با انتقاداتی مواجه شد. مخالفانش معتقد بودند که او از زیدیه سنتی فاصله گرفته و به مذهب دوازدهامامی نزدیک شده است. این ادعاها در حالی است که اختلاف او با برخی از علمای زیدیه بر سر هاشمی و فاطمی بودن امام و همچنین سیاسی صرف نبودن شروط امامت در زیدیه باعث تنش وی با برخی از علمای وقت زیدیه و همچنین طرد برخی از شاگردانش شد که نشان از تاکید بدرالدین بر نگاه سنتی زیدیه تا آخر عمر دارد.
وی همچنین متهم شد که از نظر سیاسی تحت تأثیر ایران قرار دارد و به عنوان بخشی از محوری منطقهای که تهران از آن حمایت میکند، شناخته میشد؛ هرچند انصارالله همواره بر استقلال فکری و سیاسی خود تأکید کردهاند. به باور منتقدان، فعالیتها و اندیشههای او موجب شد که جماعت انصارالله بر مبنایی فراتر از زیدیه شکل گیرد و در قالب پروژهای ایدئولوژیک، الهامگرفته از انقلاب اسلامی ایران و اندیشههای رهبر آن، روحالله خمینی، حرکت کند. قابل ذکر است که قالب مبارزات او تا اواخر قرن 20 برای خروج مذهب زیدیه از فشار پس از سقوط دولت متوکلیه بوده و تمام اقدامات علمی و عملیاتی وی در همین راستا تفسیر میشود. اگر گفته شود به دلیل این که اقدامات اولیه وی باعث شکلگیری هسته اصلی شکل دهنده جنبش انصارالله شده است، میتوان ادعای مطرح شده را قابل اعتناء دانست، اما تبدیل شدن جنبش انصارالله به بخشی از محور مقاومت در حقیقت مرهون اقدامات سید حسین الحوثی و سید عبدالملک الحوثی، دو رهبر دیگر جنبش انصارالله بوده است.[2]
همان طور که ذکر شد، امامان زیدی در شمال یمن طی چندین دوره تاریخی توانستند با پشتیبانی پیروان خود قدرت را به دست گرفته و حکومتهایی را برپا سازند. نخستین بار در سال ۲۸۴ هجری قمری، هادی الیالحق با تأسیس حکومتی در صعده و مناطق پیرامون آن، بنیان حکومت زیدیان را نهاد. این حکومت در طول تاریخ چهار دوره عمده را تجربه کرد که آخرین آن پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی بود؛ زمانی که منصور بالله در سال ۱۹۱۸ میلادی دولت خویش را تشکیل داد.[3] با سقوط دولت متوکلیه در پی انقلاب ۲۶ سپتامبر ۱۹۶۲، نظام امامت زیدی رسماً پایان یافت و جمهوری عربی یمن در شمال شکل گرفت. تحولات و مشکلاتی که مردم یمن در این دوران ـ بهویژه در دوره حکومت متوکلیه ـ پشت سر گذاشتند، موجب شد که مذهب زیدی پس از فروپاشی حکومت امامیه در سال ۱۹۶۲ با نوعی رکود و سرخوردگی مواجه گردد.[4] سقوط دولت متوکلیه که بر پایه امامت زیدیه بنا شده بود، به حاشیه رفتن زیدیه و تحت فشار قرار گرفتن علمای این مذهب را در دوران جمهوریت و آزادی مذاهب دیگر از جمله سلفیت برای فعالیت در دوران جمهوریت را به دنبال داشت.
بدرالدین الحوثی در این دوره در دو بخش به تقابل علمی پرداخت. بخش اول به تدریس علوم شرعی مشغول بود و کتابهای متعددی درباره امامت، فقه زیدی و تفسیر قرآن نوشت. از جمله منشورات او در این بخش میتوان به تفسیر «التیسیر فی التفسیر»، «طرق تفسیر القران الکریم»، «إرشاد الطالب إلى أحسن المذاهب»، «الزیدیه فی الیمن» و... اشاره کرد. اما بخش دوم مرتبط با مبارزات علمی او با گسترش وهابیت در مناطق زیدیه و تقابل با شبهات آنها است. در این بخش سید بدرالدین الحوثی علاوه بر سخنرانیهای متعدد، کتابچهها و منشورات متعددی نیز منتشر کرد که مشهورتین آنها را میتوان «تحرير الأفكار عن تقليد الأشرار»، «الإيجاز في الرد على فتاوى الحجاز»، «الغارة السريعة في الرد على الطليعة»، «المجموعة الوافية في الفئة الباغية»، «القاضب الخافض لهامات النواصب»، «آل محمد ليسوا كل الأمة»، «الفرق بين السب والقول الحق»، «من هم الرافضة» و «من هم الوهابیة» دانست.
فعالیت گسترده وی در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ بهویژه مخالفت با اندیشه سلفیت و در برابر دعوت وهابی سعودی، موجب آزار و فشارهای سیاسی بر او شد تا جایی که چندین بار مجبور به مهاجرت گردید. در دهه ۱۹۹۰ منزل او هدف بمباران قرار گرفت و تلاش برای ترورش صورت گرفت. این حادثه او را به ترک یمن واداشت و به نجران، سپس اردن و سوریه و سرانجام به ایران رفت، جایی که نزدیک به یک سال اقامت داشت. همین موضوع اتهامات نزدیکی او به اندیشه دوازدهامامی را تقویت کرد. پس از آن، دوباره به یمن بازگشت و در صعده ساکن شد. او فعالیتهای دینی خود را از سر گرفت و اقدامات عملی خویش را آغاز کرد.
انقلاب اسلامی ایران زمینهای فراهم آورد تا علمای زیدی به تحرک افتاده و بیش از پیش قدرت یابند و فعالیتهای خود را به صورت علنی پیگیری کنند. این روند بهویژه در صعده نمود یافت و به شکلگیری نخستین هستههای فکری که پایههای جنبش انصارالله در آینده را شکل دادند با حمایت بدرالدین الحوثی در مساجد این استان منجر شد. تنها سه سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی در 1979م.، تحت حمایت و نظارت بدرالدین الحوثی و علمای دیگر زیدیه از جمله مجدالدین المویدی و علامه المنصور، شیخ صلاح احمد فلیته در صعده درسی درباره مبانی مذهب زیدی برای جوانان آغاز کرد و محمد بدرالدین الحوثی در نشستها به تشریح تحولات ایران میپرداخت. در سال ۱۹۸۶، گروهی از همین جوانان با نام «اتحاد الشباب» و تحت نظارت بدرالدین الحوثی سازمان یافتند و تحرکات خویش را به استانهای دیگر نیز توسعه دادند. این گروه در سال ۱۹۹۰ و پس از وحدت دو یمن، با عنوان «جمعیة الشباب المؤمن» به ثبت رسید و تحرکات خویش را از فضای آموزشی صرف به اقدامات خیریهای و عام المنفعه توسعه دادند.[5] اعضای اتحاد الشباب بهتدریج به بازیگران مهمی در تحولات سیاسی و اجتماعی یمن بدل شدند.
تحقق وحدت در آغاز دههی نود میلادی نقطهی عطفی در زندگی جامعهی یمنی به شمار میرفت و سید بدرالدین الحوثی نیز توجه ویژهای به این پروژه از منظر شرعی داشت. وی ادعاها و شبهات کسانی را که وحدت را «کفر و گمراهی آشکار» میخواندند، رد کرد و بیانیههای او همراه با جمعی از علمای برجسته از مهمترین عواملی بود که تودههای مردم را به حمایت از وحدت یمن ترغیب نمود.
در دورهی وحدت یمن، سید بدرالدین در نظام چندحزبی برخاسته از وحدت فرصتی برای عمل به امر به معروف و نهی از منکر در عرصهی عمومی کشور میدید. در همین زمان، او از مهمترین بنیانگذاران و حامیان تشکیل «حزب الحق» بود که توسط بخشی از جوانان رشد یافته در اتحاد الشباب و تعدادی از شاگردان وی شکل گرفت. وی کوشید گروهی از علمای بزرگ ـ در رأس آنان مجدالدین المؤیدی ـ را به ضرورت ایجاد حزبی متقاعد کند که بتواند چارچوبی برای گردآوردن مردم، همگرایی تلاشها و یاری دین خدا و مستضعفان باشد. در آغاز دههی ۹۰ میلادی حزب الحق تأسیس شد و بدرالدین الحوثی در پشتیبانی و تقویت آن تلاش فراوانی کرد.[6]
هر چند اختلافاتی بین اعضای حزب الحق و برخی از شاگردان دیگر بدرالدین رخ داد و مسیر انجمن شباب المومن و حزب الحق را با تفاوتهایی روبرو کرد، اما تعدادی از شاگردان بدرالدین الحوثی همانند پسرش توانستند از طریق این حزب به پارلمان یمن راه یابند. حزب الحق در تحولات بعدی یمن از جمله بهار عربی، گفتگوهای ملی و رخدادهای منجر به انقلاب 21 سپتمابر 2014 نقش موثری داشت و توانست در غالب احزاب مشترکه به کنشگری فعال در تحولات سیاسی یمن بپردازد.
در واپسین سالهای قرن بیستم، هنگامی که سید حسین الحوثی فعالیتهای سیاسی و فکری خود را آغاز کرد، علامه بدرالدین به عنوان پشتیبان معنوی و مشاور در کنار او قرار گرفت. پس از شهادت سید حسین در سال ۲۰۰۴، بدرالدین مدتی در ساماندهی و هدایت جنبش که در آن زمان ساختار منسجمتری یافته بود، نقشآفرینی کرد تا سرانجام از اواخر سال ۲۰۰۵، سید عبدالملک الحوثی رسماً رهبری جریان را بر عهده گرفت. علامه بدرالدین در سالهای پایانی زندگی به دلیل شدت یافتن بیماری آسم ناچار شد به کوهستانهای صعده پناه ببرد و سرانجام در نوامبر ۲۰۱۰ بر اثر همین بیماری چشم از جهان فروبست.
[1] . موقع انصارالله(2023.07.09) الباحث عن الحقيقة ... السيد المجاهد بدر الدين بن أمير الدين الحوثي "رضوان الله عليه"، قابل بازیابی در: https://www.ansarollah.com.ye/archives/613462
[2] . الجزیره(2025.03.21). بدر الدين الحوثي الأب الروحي لجماعة الحوثيين في اليمن، قابل بازیابی در: www.aljazeera.net/encyclopedia/2025/3/21/بدر-الدين-الحوثي-الأب-الروحي-لجماعة
[3] . عبدالله جزیلان، التاریخ السر للثوره الیمنیه من سنه 1956 الی سنه1962، ص211-217
[4] . ایلینا جولوبوفسکایا، ثوره 26 سبتمبر فی الیمن، ترجمه قائد محمد طربوش، ص267-270
[5] . نایف بن سعید الدوسری، الحرکه الحوثیه_دراسه منهجیه شامله، ص9
[6] . القاعدی، عباس(2023.07.14). العلامةُ الراحل بدر الدين الحوثي.. سيرةُ عطاء وجهاد وكفاح، قابل بازیابی در: https://www.almasirahnews.com/109414