در 24 ام ژانویه سال جاری، پنجمین دوره از کنفرانس آفریقایی برای گسترش صلح در موریتانی به کار خود پایان داد. کنفرانس صلح آفریقا، که توسط مجمع صلح ابوظبی سازماندهی شده ، ابتکاری است که سعی دارد خود را به عنوان یک بازیگر کلیدی در رسیدگی به درگیریها و تقویت ثبات در سراسر قاره آفریقا نشان دهد. این کنفرانس که همهساله در ابوظبی برگزار میشد، اغلب انتقادهایی را به دلیل عدم ارتباط مکان برگزاری جلسات با واقعیت های مناطق درگیری در آفریقا برانگیخته بود. با توجه به این انتقادات، آخرین دوره این کنفرانس در موریتانی برگزار شد؛ کشوری که به دلیل اهمیت نمادین آن به عنوان پلی بین جهان عرب و آفریقا شناخته میشود و زادگاه عبدالله بن بیه رییس مجمع صلح ابوظبی نیز میباشد.
این کنفرانس که تحت رهبری بن بیّه، دانشمند برجسته اسلامی اهل موریتانی و مدافع گفتوگوی بینادیانی، برگزار میگردد، تلاش کرده است خود را به عنوان بستری برای گفتوگوی معنادار و صلحسازی معرفی کند. با این حال، پر واضح است که این کنفرانس با استراتژی گستردهتر امارات متحده عربی، برای افزایش نفوذ خود در آفریقا، جایی که به طور فزایندهای در پروژههای اقتصادی، سیاسی و مذهبی سرمایهگذاری کرده، همسویی کاملی دارد. حضور رهبران سیاسی، سازمانهای بینالمللی و بازیگران جامعه مدنی آفریقایی و تأکید کنفرانس بر گردهماییهای دیپلماتیک، که اغلب از واقعیتهای جوامع محلی فاصله دارد، آشکار میسازد، که کنفرانس ترویج صلح فقط بهانهای برای گسترش نفوذ بیشتر امارات در کشورهای آفریقایی میباشد.
امارات متحده عربی که در دهههای اخیر، به ویژه پس از تحولات بهار عربی، نقش فعال و گستردهای در تحولات سیاسی و اقتصادی کشورهای آفریقایی ایفا کرده، با استفاده از ابزارهای اقتصادی، سیاسی و حتی نظامی، تلاش کرده تا نفوذ خود را درکشورهای آفریقایی گسترش دهد. در لیبی، امارات به عنوان یکی از حامیان اصلی ژنرال خلیفه حفتر، نقش فعالی در جنگ داخلی این کشور ایفا کرده است. این حمایتها، که شامل ارسال سلاح و تجهیزات نظامی نیز میشود، نه تنها به طولانیتر شدن درگیریها انجامیده، بلکه باعث شده، که لیبی به عرصهای برای رقابت قدرتهای خارجی تبدیل شود. این مداخلات، در حالی که به ادعای امارات برای ایجاد ثبات انجام شده، در عمل به فروپاشی بیشتر ساختارهای دولتی و افزایش رنج مردم لیبی منجر است.
در مصر، امارات با حمایت گسترده از دولت عبدالفتاح السیسی، تلاش کرده تا نقش خود را به عنوان یک متحد استراتژیک در شمال آفریقا تثبیت کند. این حمایتها، که شامل کمکهای مالی چند میلیارد دلاری و سرمایهگذاری در پروژههای زیرساختی است، به ظاهر برای کمک به بهبود اقتصاد مصر انجام شدهاند. اما نتیجه این کمکها تقویت نظام السیسی و تضعیف فضای سیاسی و مدنی در مصر بوده است. برای نمونه، امارات از طریق شبکههای رسانهای خود، به تبلیغ دولت السیسی و سرکوب صدای مخالفان پرداخته است. این رویکرد، اگرچه درکوتاهمدت به تثبیت حکومت مصر کمک کرده، اما در بلندمدت به افزایش نارضایتیهای اجتماعی و کاهش مشروعیت دولت انجامیده است.
امارات متحده عربی در سالهای اخیر نقش قابل توجهی در تحولات سیاسی تونس نیز ایفا کرده است، بهویژه در سقوط حکومت راشد الغنوشی و جنبش النهضه. امارات از طریق حمایت مالی و رسانهای از مخالفان الغنوشی و تقویت گفتمان ضد اسلامگرایی، به تضعیف جایگاه او کمک کرد. این اقدامات در کنار بحرانهای داخلی تونس مانند مشکلات اقتصادی و نارضایتی عمومی، زمینه را برای کاهش نفوذ الغنوشی و تغییر قدرت در این کشور فراهم آورد. امارات با دخالت در امور داخلی تونس، به نوعی به استقلال سیاسی این کشور لطمه وارد کرده و منافع خود را بر دموکراسی و خواست مردم تونس ترجیح داده است. این مداخلات، با توجیه حمایت از دموکراسی انجام شده، اما ثمرهای به جز ایجاد شکافهای سیاسی و اجتماعی بیشتر در این کشور نداشته است.
امارات متحده عربی در تحولات سیاسی و نظامی سودان، بهویژه در حمایت از ژنرال محمد حمدان دقلو (حمیدتی)، نقش فعال و بحثبرانگیزی ایفا کرده است. امارات با ارائه کمکهای مالی، نظامی و لجستیکی به حمیدتی و نیروهای شبهنظامی تحت فرمان او، به تقویت جایگاه او در ساختار قدرت سودان کمک کرده است. این حمایتها عمدتاً با هدف حفظ منافع استراتژیک امارات در منطقه و مقابله با نفوذ جنبشهای اسلامگرا صورت گرفته است. امارات در سودان نیز با حمایت از بازیگران نظامی، روند انتقال دموکراتیک و ثبات سیاسی در سودان را تضعیف کرده و به جای حمایت از خواست مردم برای حکومت مدنی، به تداوم بحران و خشونت در این کشور دامن زده است.
علاوه بر این، در کشورهایی مانند سومالی و اتیوپی، امارات با سرمایهگذاری در بنادر و پروژههای زیرساختی، تلاش کرده تا حضور خود را در شاخ آفریقا تثبیت و تقویت کند. اما این سرمایهگذاریها اغلب با اهدافی استراتژیک و اقتصادی همراه بودهاند که به جای کمک به توسعه پایدار، به افزایش وابستگی این کشورها به امارات انجامیده است.
به طور کلی، فعالیتهای امارات در کشورهای آفریقایی پس از بهار عربی، اگرچه با ادعای حمایت از ثبات و توسعه انجام شده، اما در عمل به تشدید بحرانهای سیاسی و اجتماعی در این کشورها منجر شده است. این کشور با استفاده از ابزارهای اقتصادی، سیاسی، رسانهای و نظامی، تلاش کرده تا نفوذ خود را در منطقه افزایش دهد، اما این اقدامات اغلب بدون توجه به واقعیتهای داخلی کشورهای آفریقایی و نیازهای واقعی مردم آنها صورت گرفته است. در نتیجه، به جای کمک به ایجاد ثبات و صلح، این مداخلات به افزایش اختلافات داخلی، تضعیف نهادهای دموکراتیک و تشدید بحرانهای منطقهای انجامیده است. با این تفاسیر است که میتوان با نگاه دقیقتر به کنفرانس ترویج صلح آفریقایی و فعالیتهای رییس مجمع صلح ابوظبی یعنی عبدالله بن بیه پرداخت.
عبدالله بن بیه،چهرهای شناختهشده در جهان اسلام، در سال ۱۹۳۵ در شهر تمبدغه در موریتانی به دنیا آمد. او که در خانوادهای صوفیمسلک بزرگ شد، تحت تأثیر آموزههای عرفانی و فلسفی پدرش، شیخ محمد سالم بن بیه، قرار گرفت. این پسزمینهی صوفیانه و فلسفی، تأثیر عمیقی بر شکلگیری جهانبینی و رویکردهای فکری بن بیه گذاشته است. او که به عنوان یکی از مهمترین علمای معاصر جهان اهل سنت به ویژه در منطقه آفریقای غربی شناخته میشود؛ تحصیلات خود را در رشتههای فقه، اصول و علوم اسلامی در موریتانی و سپس در عربستان ادامه داد. با وجود اینکه تنها فعالیت مستقیم مصطلحا سیاسی او در دست داشتن قدرت وزارت خودبرپا کرده امور اسلامی در اواخر دهه شصت میلادی در موریتانی بود که با کودتا به پایان رسید و شیخ برای همیشه از سیاست به معنای خاص آن گوشه گیری کرد، اما تفسیرهای معتدل خاص او از اسلام سنی و ویژگیهای منحصر به فردش توانسته در خدمت اهداف سیاسی و اقتصادی بازیگران خارجی، به ویژه امارات متحده عربی، قراربگیرد و به عنوان یکی از چهرههای کلیدی در پیشبرد اهداف امارات در آفریقا عمل کند.
فعالیتهای بن بیه در آفریقا گسترده و متنوع بوده است. او به عنوان رئیس مجمع صلح ابوظبی، نقش مهمی در برگزاری کنفرانسها و نشستهای صلح در کشورهای آفریقایی ایفا کرده است. برای مثال، در بحرانهای اخیر در کشورهایی مانند لیبی، سودان و مالی، بن بیه تلاش کرده تا با استفاده از نفوذ دینی و فکریاش، به عنوان میانجی عمل کند و راهحلهایی برای منازعات ارائه دهد. البته که باید گفت این فعالیتها با اهداف ژئوپلیتیک امارات همسو بودهاند. برای مثال در بحران لیبی، بن بیه با حمایت از گفتوگوهای صلح، به طور غیرمستقیم به تثبیت مواضع متحدان امارات در این کشور کمک کرده است.
از سوی دیگر امارات در سالهای اخیر تلاش کرده تا با سرمایهگذاری در بنادر استراتژیک (مانند بربره در سومالیلند و عصب در اریتره) و پروژههای زیرساختی، حضور خود را در شاخ آفریقا تقویت کند. بن بیه، با فعالیتهای فرهنگی و دینیاش، به عنوان مکمل این استراتژی عمل میکند. برای مثال، او با تأسیس مؤسسات آموزشی و دینی در این مناطق، نه تنها به ترویج تفسیری معتدل از اسلام میپردازد، بلکه به طور غیرمستقیم به افزایش نفوذ فرهنگی امارات کمک میکند. این همسویی بین فعالیتهای نرمافزاری بن بیه و اهداف سختافزاری امارات، به این کشور امکان میدهد تا در شاخ آفریقا دست برتر را داشته باشد.
علاوه بر این، او با تأسیس مؤسسات آموزشی و دینی در موریتانی و دیگر کشورهای آفریقایی، سعی در تقویت آموزش اسلامی و ترویج تفسیرهای مطلوب اماراتی از اسلام داشته است. نفوذ بن بیه بر جوامع آفریقایی نه تنها از طریق فعالیتهای دینی و علمیاش، بلکه از طریق مشارکتهای سیاسی و اجتماعیاش نیز قابل مشاهده است. او به عنوان یک چهرهی آفریقایی، توانسته اعتماد بسیاری از رهبران و جوامع محلی را جلب کند و به عنوان پلی بین جهان عرب به ویژه امارات و آفریقا عمل نماید.
به عنوان مثال در کشورهای شاخ آفریقا مانند سومالی، جیبوتی و اتیوپی، بن بیه با برگزاری کنفرانسها و گفتوگوهای بینمذهبی، به طور غیرمستقیم به تثبیت حضور امارات در این مناطق کمک کرده است. این نفوذ فرهنگی، امارات را قادر میسازد تا در لایههای عمیقتر جامعه نفوذ کند و جای پای خود را محکمتر سازد.
باید یاد آور شد که بن بیه به دلیل جایگاه علمی و مذهبیاش، شبکههای گستردهای از ارتباطات با رهبران مذهبی، سیاسی و جامعه مدنی در آفریقا دارد. این شبکهها به امارات این امکان را میدهد تا از طریق بن بیه، به بازیگران کلیدی در آفریقا دسترسی پیدا کند. برای مثال، در سومالی، بن بیه با رهبران محلی و گروههای مذهبی ارتباط نزدیکی دارد و از این طریق، امارات میتواند بر تحولات سیاسی و اجتماعی این کشور تأثیر بگذارد. این شبکههای نفوذ، امارات را قادر میسازد تا در رقابت با دیگر قدرتهای منطقهای و جهانی، مانند ترکیه و قطر، دست برتر را در شاخ آفریقا داشته باشد.
با این تفاسیرمیتوان گفت که عبدالله بن بیه به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم به عنوان عامل نفوذ نرم امارات در آفریقا عمل میکند. در حالی که امارات از ابزارهای سختافزاری مانند سرمایهگذاریهای اقتصادی و مداخلات نظامی برای افزایش نفوذ خود در آفریقا استفاده میکند، بن بیه با فعالیتهای فرهنگی، دینی و مذهبیاش، به عنوان مکمل این استراتژی عمل میکند. این ترکیب از نفوذ سخت و نرم، به امارات اجازه داده است به یکی از بازیگران اصلی در تحولات این قاره تبدیل شود.
با این تفاسیر باید متوجه شد که دست امارات با وجود بن بیه در تحولات آفریقا از بسیاری از بازیگران دیگر نظیر ترکیه بازتر است و قدرت اقتصادی ابوظبی با نفوذ فرهنگی و مذهبی بن بیه در کنار هم هر رقیب دیگری را به چالش میکشد؛ چه این رقیب اخوان قطری باشد، چه نفوذ سنتی حاکمان سرزمین وحی در مناطق آفریقایی و به ویژه آفریقای عربی و اسلامی و همچنین امارات بتواند خود را به عنوان یک عامل مهم در نقشههای کلان تر غربی در آفریقا نشان دهد.