جنگ و درگیری، تأثیرات عمیقی بر جامعه از جمله در زمینههای مهم علمی دارد. این مقاله استدلال میکند که حمایتگرایی علمی، که شامل محدود کردن همکاریهای بینالمللی و علم است، حل مشکلات بینالمللی و پتانسیل دیپلماسی علمی را تهدید میکند. ما باید تعامل پیچیده بین علم، قدرت دولتی و خیر جهانی را بررسی کنیم تا اهمیت حفظ همکاری علمی و گفتگوی بینالمللی را درک کنیم.
خطرات حمایت گرایی علمی
با تشدید تنشهای ژئوپلیتیکی، دنیای علم به سرعت در حال تغییر است. جنگ روسیه علیه اوکراین باعث شد تا غرب روابط دانشگاهی را متوقف کند و بودجه سازمانهای روسی را که در صدها پروژه مشارکت میکنند، کاهش دهد. این مهم بر پروژههای علمی بینالمللی مختلف، مانند کارهای مربوط به تغییرات آب و هوایی در قطب شمال تأثیر به سزایی داشت. در موضوع اسرائیل و فلسطین، دانشمندان با یک محیط سیاسی-اجتماعی پیچیدهای مواجه شدند که در آن موضعگیری یا بیان دیدگاهها میتواند پیامدهای حرفهای داشته باشد که آزادی دانشگاهی و همکاری پژوهشی را محدود میکند.
با افزایش درگیریها و تنشها، سازمانهای علم و فناوری به طور فزایندهای در حال کاهش گشودگی خود به جهان هستند و روند حمایتگرایی علمی را به خطر میاندازند. در چنین وضعیتی، حاکمیت تکنولوژیکی با منافع دولتی همسو میشود، همکاری با دانشمندان رژیمهای خودکامه را محدود میکند، علم باز و اشتراک دادهها را برای حفاظت از مزیت رقابتی ملی محدود میکند و منجر به تحریمهای علمی میشود.
در دنیای پر نوسان امروزی، به دلیل خطرات بالقوهای مانند وابستگی به کشورهای خارجی و فناوری با استفاده دوگانه، کشورها باید با احتیاط وارد همکاری علمی شوند. به عنوان مثال، اتکا به کشور دیگری برای فناوری حیاتی، آسیب پذیری در برابر اختلالات زنجیره تامین را افزایش میدهد. به همین دلیل، ایالات متحده در حال سرمایه گذاری بیسابقه 52 میلیارد دلار در تولید داخلی نیمه هادیها است. در همین حال، فناوری با کاربرد دوگانه، که میتواند هم برای اهداف غیرنظامی و هم برای اهداف نظامی استفاده شود، خطر سلاحسازی تحقیقات علمی را به دنبال دارد. به عنوان مثال، یک پروژه هوش مصنوعی (AI) که از شرکت چینی هوآوی کمک مالی دریافت کرد، به دلیل پتانسیل نظارت و کنترل مردم اویغور، هشدارهایی را ایجاد کرد.
دولتها باید در برابر این نگرانیهای واقعی محافظت کنند. با این حال، در مواجهه با ناملایمات، اغلب تمایل به زانو زدن برای قطع همه روابط وجود دارد. هنگامی که نانسی پلوسی از تایوان بازدید کرد، پکن به طور موقت همه همکاریهای خود با واشنگتن در زمینه تغییرات آب و هوایی را متوقف کرد و هنگامی که آشکار شد که بالون جاسوسی چینی که بر فراز حریم هوایی آمریکا سرنگون شده بود، از فناوری آمریکایی استفاده میکرد، قانونگذاران ایالات متحده فشار آوردند تا توافقنامه علم و فناوری چین و آمریکا را که از زمان عادیسازی روابط دیپلماتیک در سال 1979 برقرار بود، تعطیل کنند. همکاری علمی بین بزرگترین اقتصادهای جهان و تولیدکنندگان گازهای گلخانهای تقریباً به طور کامل به حالت تعلیق درآمد.
حمایتگرایی علمی میتواند سرعت نوآوری را کاهش دهد، تواناییهای حل مسئله بینالمللی را تضعیف کند و فرصت کار فرامرزی بر روی چالشهای جهانی را از محققان سلب کند. همچنین با افزایش تنشهای ژئوپلیتیکی، پتانسیل دیپلماسی علمی را برای ایجاد کانالهایی برای تفاهم و صلح تضعیف میکند.
استفاده از علم برای دیپلماسی و صلح
علم مدتهاست که کانالی برای ایجاد صلح فراهم کرده است. از استفاده از علم پزشکی برای تحکیم صلح بین مصریها و هیتیها پس از معاهده کادش در 1300 قبل از میلاد، تا همکاری در سرن (سازمان اروپایی تحقیقات هسته ای) که به التیام زخمهای جنگ جهانی دوم کمک کرد، تا دست دادن در بیرون. فضایی که تنشهای جنگ سرد را کاهش داد، علم مدتهاست که کاربرد خود را در حفظ صلح و کاهش درگیری نشان داده است. علم همچنین مدتها ظرفی برای طرح قدرت نرم و دیپلماسی عمومی بوده است. به عنوان مثال، بسیاری از غرفههای ملی دستاوردهای علمی را در نمایشگاه جهانی به نمایش میگذارند. در نمایشگاه اکسپو دبی 2020، غرفه ایالات متحده یک صخره ماه را به نمایش گذاشت که نمادی از پیشگامی آمریکا در فضا بود، در حالی که غرفه مراکش مشارکتهای این کشور را در زمینههای مختلف علمی از جمله باستانشناسی و گیاه شناسی به نمایش گذاشت.
در سطح سازمانهای بینالمللی، علم به عنوان یک کانال مهم برای ایجاد صلح و اعتماد شناخته میشود. برنامه علم برای صلح و امنیت ناتو موجب همکاری علمی بین اعضای اتحاد و کشورهای شریک میشود، در حالی که نشست اخیر شورای امنیت سازمان ملل حرکتی به سمت نقش تقویت شده علم در عملیاتهای حفظ صلح را منعکس میکند.
سازمانهای علمی در حالی که نوشدارویی نیست، میتوانند در جهت کاهش تنشها در طول درگیری اسرائیل و فلسطین تلاش کنند. ابتکاراتی مانند مؤسسه آراوا، که همکاری اسرائیل و فلسطین را در مورد مسائل زیست محیطی تقویت میکند، پتانسیل وحدت بخش علم برای فراتر رفتن از منازعه سیاسی را برجسته میکند. کارآفرینان فردا خاورمیانه (MEET) علوم کامپیوتر و کارآفرینی را به دانشجویان اسرائیلی و فلسطینی آموزش میدهد و همکاری فکری را ترویج میکند. به طور مشابه، برنامه آموزش علمی تشویق صلح (STEP) دانشجویان فارغ التحصیل فلسطینی را با همتایان اسرائیلی جفت میکند. از آنجایی که چنین تلاشهایی اغلب با درگیری به چالش کشیده میشوند، برای حفظ آنها اغلب به انعطاف پذیری و شجاعت نیاز است.
دانشمندان نقشهای مهمی را در «دیپلماسی مسیر دوم» ایفا میکنند. بازیگران غیردولتی (دانشگاهی و علمی) گفتگو و درک خارج از کانالهای رسمی دولتی را تسهیل میکنند. پیمان اسلو نمونه بارز این توافق است زیرا چارچوبی برای صلح بین اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) در دهه 1990 ایجاد کرد. دانشگاهیان در ابتدا نماینده اسرائیل در مذاکرات اسلو بودند زیرا مقامات دولتی از تعامل با نمایندگان فلسطینی سرباز زدند. علیرغم اینکه توافقات آنطور که پیشبینی میشد، آشکار نشد، آغاز آن گام مهمی در گفتگو برای صلح بود و بر پتانسیل کانالهای علمی و دانشگاهی برای پیشبرد دیپلماسی تاکید کرد.
چارچوب دیپلماسی علمی اتحادیه اروپا در حال حاضر این پتانسیل را دارد که استفاده از قابلیتهای علم و فناوری را در میانجیگری درگیریها از طریق قدرت نرم تقویت کند. این نشان دهنده یک لنگر نهادی محکم از یک پدیده اغلب موقت است.
آینده چندجانبه گرایی
ساده لوحانه است که فرض کنیم دولتها از کنترل سیستمهای علمی که در خدمت منافع آنها هستند، دست میکشند. با این حال، همانطور که معادله کشور خوب سیمون آنهولت نشان میدهد، دولتها با اعمال سیاستهایی با منافع جهانی، امنیت و جایگاه خود را افزایش میدهند. بنابراین، دولتها باید روی یک سیستم چندجانبه با حمایت علم برای منافع جهانی سرمایه گذاری و از آن حمایت کنند.
این سیستم چندجانبه جسورانه باید پیشنهاد هیئت مشورتی سازمان ملل برای چندجانبه گرایی (HLAB) برای ایجاد یک شبکه علمی-سیاست-عمل (SPAN) را اجرا و افزایش دهد. سپس این نهاد باید با ارائه توصیههای علمی عملی به سیاست گذاران، با تغییرات آب و هوا، از دست دادن تنوع زیستی و آلودگی مقابله کند. اگرچه به توسعه و حمایت بیشتر نیاز دارد، SPAN این پتانسیل را دارد که برای کاهش مجموعه دلهرهآور سایر چالشهای جهانی و کمک به اجرای دستور کار 2030 سازمان ملل استفاده شود.
برای شکوفا شدن، سیستم چندجانبه به دانش و دادههای علمی که قابل یافتن، در دسترس بودن، قابلیت همکاری و استفاده مجدد (FAIR) باشد، نیاز دارد. توصیههای یونسکو درباره علم باز و طرحهایی که آزادی دانش را مدون میکنند، مانند آزادی پنجم اتحادیه اروپا، باید به اولویتهای دیپلماتیک تبدیل شوند. اتحادیه اروپا امنیت تحقیقات را افزایش داده است و باز بودن را با محدودیتهای لازم برای محافظت از دانش حساس در برابر سوء استفاده متعادل میکند. توصیه اخیر اتحادیه اروپا با هدف حفظ جریان دانش علمی در حین پرداختن به خطرات، منعکسکننده یک رویکرد استراتژیک برای محافظت از باز بودن و امنیت در تحقیقات است. گنجاندن این اصول در یک سیستم چندجانبه گستردهتر، محیطی قوی برای همکاری علمی ایجاد میکند که هم به نفع دولتها و هم برای جامعه جهانی است.
در نهایت، در عصر کنونی، صحنه ملی گسترش یافته و شامل بازیگران غیردولتی شده است که به موضوعاتی فراتر از حوزه دیپلماسی سنتی میپردازند. بنابراین، دانشمندان و محققان باید نقش دیپلماتیک خود را تقویت کنند. سازمانهای غیردولتی، بخش خصوصی و مؤسسات دانشگاهی باید مشارکت خود را در دیپلماسی افزایش دهند. این بازیگران میتوانند نوآوری، منابع و دیدگاههای متنوعی را برای مقابله با چالشهای جهانی به ارمغان بیاورند. به عنوان مثال، مشارکت در صندوق صلح دبیر کل سازمان ملل متحد با ادغام رویکرد انعطاف پذیری آب و هوا (بر اساس دادههای علمی) در تلاشهای صلح به کاهش درگیری در مناطقی مانند حوضه دریاچه چاد کمک کرده است.
نتیجه
علیرغم پیچیدگیها و چالشهای ارائه شده توسط چشمانداز ژئوپلیتیک کنونی، ضرورت همکاری علمی پایدار و باز همچنان مهم است. از آنجایی که جهان با مجموعهای دلهرهآور از چالشها دست و پنجه نرم میکند، نیاز به یک رویکرد هماهنگ و مبتنی بر علم بیش از هر زمان دیگری حیاتی است. جامعه جهانی باید مزایای بلندمدت سرمایه گذاری در دیپلماسی علمی را برای منافع جهانی ، حتی با افزایش درگیریها درک کند.
علم عمدتاً به نفع اقتصادهای ملی یا کسب قدرت سیاسی مورد استفاده قرار گرفته است. با این حال، چالشهای قریبالوقوع مانند تغییرات آب و هوایی نیازمند ورودیهای علمی و اقدامات سیاسی در سطح جهانی است. بنابراین، یک سیستم جهانی جدید که توسط دولتها و جوامع علمی اداره میشود، برای ارتقای پایداری و ایجاد صلح مورد نیاز است. چنین انتقالی ممکن است اما مستلزم تعهد به چندجانبه گرایی است که دیپلماسی علمی جهانی را در بر میگیرد. این به نوبه خود نیازمند محدود کردن حمایتگرایی علمی و توانمندسازی دانشمندانی است که مایل به انجام این تحول هستند.