حضور اهل سنت در عراق پیشینهای در صدر اسلام دارد و جزئی جداییناپذیر از بدنه عراق است. با ظهور جریان وهابیت و گسترش آن، این نحله فکری توانست در عراق نفوذ کرده و گروهی از اهل تسنن را با خود همراه سازد. عراقی که همواره شیعه و سنی در کنار یکدیگر بهصورت مسالمتآمیز زیست میکردند، با پیدایش گروههای تکفیری، شاهد بروز اختلافات، تکفیرهای غیرصحیح، کشتار، قتل، بمبگذاری و... شد.
شایان توجه است که جریانات تکفیری عراق، از جریانات اصیل عراقی نیستند، بلکه تفکراتی وارداتیاند که همواره متأثر از خارج عراق بودهاند. این نکته را میتوان یکی از راهبردهای مبارزه با جریانات تکفیری در عراق دانست. بهبیان واضحتر، گروههای تکفیری این پتانسیل را در عراق دریافتند که میتوانند آموزههای خودخوانده را به بدنه اهل تسنن تزریق کنند. بنابراین در مبارزه با تکفیر نیز اهل تسنن عراق، پتانسیل پذیرش آموزههای خارجی را دارد. نوشتار حاضر در صدد بیان نکات راهبردی نیست و از اینرو به نکته فوقالذکر بسنده میکند. آنچه مشخصاً در این نوشتار مطمح نظر است، پاسخ به این پرسش است که جریانات تکفیری حال حاضر عراق در چه وضعیتی قرار دارند؟
پاسخ به سؤال مذکور، مبتنی بر در نظر گرفتن جوانب مختلف است که با در کنار هم قرار گرفتن آنها میتوان به پاسخی صحیح دست یافت. برای دریافت بهتر پاسخ، مطالب بهصورت شمارهگذاریشده بیان خواهد شد:
1. هرچند آمار دقیقی از تعداد اهل تسنن عراق در دست نیست، اما بر اساس دادهها میتوان ادعا کرد بین ۲۹ تا ۳۴ درصد جمعیت مسلمان عراق از اهل تسنن هستند. این بدان معناست که حکومت حاکم بر عراق و مراکز دینی (اعم از حوزه علمیه، مؤسسات دینی، شبکههای ماهوارهای و مجازی و...) باید این جمعیت را مطمح نظر قرار داده و برنامهای دقیق، جامع و کارآمد برای آنان داشته باشند.
2. وهابیت در تمام ادوار وجودی خود، نسبت به عراق چشم طمع داشته است. این ادعا را میتوان از یورشهایی که این جریان به شهرهای مختلف عراق داشته، اثبات کرد. بیتردید در روزگار معاصر، طرفداران تکفیر برای نفوذ در این کشور برنامهریزی میکنند که نباید از آن غفلت کرد.
3. آنچه در خصوص گروههای تکفیری مسلح عراق باید در نظر داشت آن است که این گروهها به دو دستهی گروههای محلی و گروههای فرامحلی تقسیم میشوند. برخی از گروههای تکفیری که در عراق فعالیت داشته یا دارند، جامعه هدف محلی دارند و لذا حوزه جغرافیایی آنان محدود است. اما برخی دیگر از گروهها از حوزه جغرافیایی بزرگتری برخوردارند و نمیتوان منطقه خاصی را در حوزه فعالیت آنان معرفی کرد. با این رویکرد، گروههای تکفیری در عراق بهصورت مختصر معرفی میشوند:
الف) گروههای محلی: جیشالاسلام، جیشالمجاهدین، انصارالسنه و انصارالاسلام را میتوان از گروههای محلی دانست. آنچه باعث شد نام این گروهها کمتر در حوزه جریانشناسی ماندگار شود، محلی بودن و فعالیت محدود آنهاست. هرچند که در برخی موارد این گروهها عملیاتهای تروریستی علیه شیعیان داشتهاند. این نکته نیز قابل توجه است که پس از تحولات اخیر سوریه و روی کار آمدن تحریرالشام، ۱۰ گروه مفتخر به دریافت تقدیرنامه از محمد الجولانی شدند که در میان آنها نام انصارالاسلام نیز به چشم میخورد. این گروه ابتدا در عراق اعلام موجودیت کرد، اما به مرور زمان از فعالیت خود در عراق کاست و در سوریه و ایران فعالیت خود را افزایش داد.
ب) گروههای فرامحلی: سال ۲۰۰۱ میلادی و ملا کریکار را میتوان نقطه عطف ظهور تفکر سیاسی–دینی با مشی تکفیر دانست. این دوران بیشتر جنبه نظری داشت و هنوز جریان تکفیری عراق وارد فاز عملیاتی به معنای وسیع آن نشده بود. اما در سال ۲۰۰۳ میلادی با ظهور توحید و جهاد، عراق شاهد یک تحول عظیم در حوزه جریانات تکفیری شد. این گروه، هرچند در اساسنامه خود ادعا میکرد که قصد اخراج نیروهای آمریکایی از عراق را دارد، اما بیش از آنکه به مبارزه با نیروهای آمریکایی بپردازد، به کشتار شهروندان عراقی، بهویژه شیعیان، روی آورد. انفجار حرم امامین عسکریین علیهماالسلام، قتل سرجیو دی ملو، قتل آیتالله محمدباقر حکیم، از مهمترین دستاوردهای این گروه بود. گروه توحید و جهاد عراق در سال ۲۰۰۴ میلادی خود را با القاعده متحد دانست و عملاً شاخه القاعده در عراق شد. با گذشت زمان، القاعده در عراق به «دولت اسلامی عراق و شام» (داعش) تغییر هویت داد.
گروه دیگری که میتوان در این تقسیم جای داد، گروهی موسوم به «سلفیه بعثی» هستند. این گروه متشکل از افراد باقیمانده از دوران صدام و خروجی جنبش ایمانی اوست. صدام با تأسیس جنبش ایمانی، موجب شد تا آموزههای دینی به بعثیها و افراد ردهبالای ارتش آموزش داده شود. اکنون خروجی این جنبش، گروهی را تشکیل دادهاند که با القاعده و داعش متحد شده و جریان سلفی بعثی را تشکیل دادهاند. البته این نکته را باید مطمح نظر قرار داد که در زمان نگارش این سطور، گروه تکفیری مسلح فرامحلی که در عراق فعالیت چشمگیری داشته باشد، وجود ندارد. اما این بدان معنا نیست که آنان از عراق قطع امید کردهاند و به دنبال فرصتی برای احیای خود و آغاز مجدد فعالیت نیستند. لذا بایسته است که به هستههای خاموش و مخفی این گروهها توجه ویژهای شود. چنانکه اخیراً حشد الشعبی از انهدام ۹ مخفیگاه داعش در غرب استان الانبار خبر داد. این دادهها حاکی از آن است که گروههای تکفیری مسلح، بهشدت به دنبال بازسازی توان از دسترفته خود در عراق هستند.
بر اساس نکات مطروحه، میتوان به این نتیجه رسید که گروههای تکفیری مسلح عراق در وضعیت فعلی، همچون آتشی زیر خاکسترند که با ظهور رهبری مقتدر، انگیزه خیزش خواهند داشت. افزایش این انگیزه، علل متعددی دارد که به شرح زیر است:
1. تحولات اخیر سوریه و تفوق تحریرالشام. با توجه به اینکه رویکرد تحریرالشام همان رویکرد گروههای تکفیری حاضر در عراق است، میتواند بهعنوان یک عامل ایجاد انگیزه تلقی شود. زیرا گروههای تکفیری معتقدند همانگونه که تحریرالشام توانست با نصرت الهی بر حکومت بشار اسد تفوق یابد و خود بر مسند حاکمیت تکیه زند، آنان نیز توانایی انجام این کار را خواهند داشت.
2. عدم جذب اعتماد اهل تسنن از سوی حاکمیت عراق. حاکمیت فعلی عراق نتوانسته است اعتماد بدنه عمومی اهل تسنن را جذب کند و خود را بهعنوان خیرخواه و دلسوز آنان معرفی نماید. گروههای تکفیری بهخوبی دریافتهاند که میتوانند از این خلأ بهرهبرداری کرده و جامعه اهل تسنن را در مقابله با حاکمیت با خود همراه سازند.
3. تشدد گروههای سیاسی و مذهبی در عراق. در کشوری که انواع گرایشهای سیاسی و مذهبی وجود دارد و معمولاً هیچیک، دیگری را به رسمیت نمیشناسد، اختلافافکنان و بدخواهان میتوانند از آن بهره ببرند. زیرا اگر بتوانند با استفاده از تجهیزات رسانهای و با کمک غرب، فردی را بهعنوان رهبری قدرتمند و مصلح معرفی کنند، میتوانند عوام مردم را با خود همراه سازند. چنانچه گروههای تکفیری عراق بتوانند چنین فردی را یافته و معرفی کنند، خواهند توانست از تشددهای موجود در عراق برای نیل به اهداف خود بهرهبرداری نمایند.
4. وجود نفوذیها در بدنه جامعه سیاسی، ارتش و ارگانهای تصمیمگیر. ویژگی نفوذی آن است که یا بهخاطر محبت به دیگری، به حکومتها ضربه وارد میکند و یا بهخاطر بغضی که نسبت به حاکمیت حاضر دارد، حاضر به همکاری با دشمن میشود. هرچند شخص صدام از مدار حکومت خارج شده، اما این بدان معنا نیست که دوستداران او نیز از مدار حکومت خارج شده باشند. از اینرو، چهبسا افرادی باشند که بهخاطر محبت به حکومت سابق، با گروههای مسلح که عمدتاً تکفیری هستند، دست دوستی داده و همکاری کنند. همچنین نمیتوان بهطور قاطع به وفاداری تمام افراد حاضر در بدنه حکومت حکم داد. چهبسا برخی از افرادی که در بدنه سیاسی، ارتش و دیگر ارگانهای نظام عراق حضور دارند، نسبت به وضعیت موجود معترض باشند و تنها راه حل را انقلاب در عراق بدانند. این گروه نیز برای رسیدن به هدف خود (= انقلاب) حاضر به همکاری با گروههای مخالف حکومت حاضر هستند.





