در حالی که طالبان حکومت خود را در افغانستان تثبیت میکنند، زنان با تهدیدات بیسابقهای برای حقوق و معیشت خود مواجه هستند. دولت طالبان که توسط زنان افغانستان و کارشناسان بینالمللی به عنوان آپارتاید جنسیتی توصیف شده است، یادآوری شکنندهای از وضعیت شکننده برابری جنسیتی، نه تنها در منطقه بلکه در سطح جهانی، است.
با این حال، جامعه بینالمللی، که به طور آزادانه به عنوان مجموعهای از کشورهای عضو سازمان ملل تعریف شده است، خود را قادر به ظهور به عنوان یک صدای قدرتمند و متحد برای زنان افغانستان با وجود تعهدات اعلام شده خود به برابری جنسیتی نمیداند. سالهاست که کنوانسیونها و اعلامیههای بینالمللی به عنوان راهی الهام بخش، عمل میکنند و دستورالعملها و اصول را با هدف حفاظت از حقوق زنان در سراسر جهان ارائه میدهند. اکنون افرادی که این استانداردهای بینالمللی را نوشتند و از آنها حمایت کردند باید آنها را به اقدامات مشخصی برای مقابله با شدیدترین بحران حقوق زنان در جهان تبدیل کنند. این تلاشها باید شامل کدگذاری آپارتاید جنسیتی به عنوان یک جرم علیه بشریت و تعقیب افغانستان در دادگاه بینالمللی جنایی باشد.
چارچوبهای حقوقی بینالمللی
علیرغم گزارشهای انتقادی سازمانهای برجسته بینالمللی مانند عفو بینالملل، دیدهبان حقوق بشر و گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در مورد وضعیت حقوق بشر در افغانستان، وضعیت زنان و دختران در این کشور به سرعت در حال بدتر شدن است. تاکنون خواستهها و اعتراضات زنان افغانستانی نتوانسته پاسخ قوی از مکانیسمهای حقوقی، تعهدات یا کنوانسیونهای بینالمللی موجود را به دست آورد.
پر کردن شکاف
حقوق اساسی بشر که زنان افغانستان خواستار آن هستند، در کنوانسیون رفع همه اشکال تبعیض علیه زنان (CEDAW)، پیمان بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی، پیمان بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و جاهای دیگر به وضوح تعریف شده است. این چارچوبهای محوری، دولتها و نهادهای بینالمللی را ملزم میکند تا به طور فعال نیازهای زنان را برطرف کنند و از هرگونه نقض، به ویژه در مناظر پیچیده درگیری و شرایط پس از درگیری، محافظت قوی کنند.
قطعنامه ۱۳۲۵ غیر الزامآور شورای امنیت سازمان ملل متحد (UNSCR) در مورد زنان، صلح و امنیت، با روشن کردن استانداردهای حقوق زنان، به کنوانسیونهای الزامآور گسترش مییابد. این قطعنامه دسترسی خود را فراتر از دولتها و ایالتها به همه طرفهای شرکتکننده در درگیریها گسترش میدهد. در حالی که قطعنامه 1325 مکانیسمهای اجرای قانونی مستقیم ندارد، وزن سیاسی قابل توجهی دارد. این قطعنامه «از همه طرفهای درگیری مسلحانه میخواهد که به طور کامل به قوانین بینالمللی مربوط به حقوق و حفاظت از زنان و دختران» تحت کنوانسیونهای مربوطه احترام بگذارند و مقررات مربوطه اساسنامه دادگاه بینالمللی جنایی را در نظر بگیرند. این قطعنامه همچنین از همه طرفهای درگیریهای مسلحانه میخواهد «اقدامات ویژهای برای محافظت از زنان و دختران در برابر خشونت جنسیتی، به ویژه تجاوز جنسی و سایر اشکال سوء استفاده جنسی و سایر اشکال خشونت در شرایط درگیری مسلحانه انجام دهند.» این قطعنامه اقدامات را در سطح ملی، منطقهای و بینالمللی ترویج کرده است. سازمانهای جامعه مدنی، بازیگران بینالمللی و نهادهای سازمان ملل به طور منظم پیشرفت در اجرای قطعنامه را نظارت و ارزیابی میکنند.
افغانستان به عنوان یک عضو سازمان ملل متحد، CEDAW را در سال ۲۰۰۳ تصویب کرد و در سال ۲۰۱۵، قطعنامه UNSCR را تصویب کرد و تعهد خود را به تعهدات حقوقی بینالمللی و ترویج حاکمیت قانون تأیید کرد. در زمان حکومت طالبان، افغانستان چنین مکانیسمهای بینالمللی را نادیده گرفته و دیگر به هیچ یک از این تعهدات بینالمللی پایبند نیست.
اجرای مداوم سیاستهای سرکوبگر این گروه و عدم پاسخگویی بینالمللی، استانداردهای بینالمللی را که هدف آن حفاظت از حقوق زنان به چیزی بیش از یک خطابه خالی است، کاهش داده است. در نتیجه، زنان و دختران افغان برای حمایت و حمایت قوی به جامعه بینالمللی مراجعه میکنند و از آنها میخواهند که صدای خود را بشنوند و از تمام مکانیسمهای بینالمللی موجود به نمایندگی از آنها استفاده کنند.
کشورهایی که سیاستهای خارجی فمینیستی دارند، تلاش کردهاند تا بر طالبان فشار وارد کنند و از طریق جلسات و بیانیههای دیپلماتیک نرم، خواستار حفاظت از حقوق زنان افغان شوند. به عنوان مثال، بیانیه اخیر منتشر شده توسط وزرای خارجه شبکه سیاست خارجی فمینیستی در مورد وضعیت زنان در افغانستان، به طور قابل توجهی قویتر از اظهارات قبلی آنها از آگوست ۲۰۲۱ بود، زیرا آنها از جامعه بینالمللی خواستند تا تلاشهای خود را برای استفاده از تمام ابزارهای قانونی موجود برای پایان دادن به نقض سیستماتیک و شدید قوانین بینالمللی علیه زنان دو برابر کند. این فراخوان هنوز منجر به اقدام معنادار نشده است.
راه پیش رو
برای حمایت و ترویج مؤثر حقوق زنان، ضروری است که اعضای جامعه بینالمللی ابتدا موافقت کنند که از هر گونه تعامل با طالبان که با تعهدات و تعهدات آنها تحت قوانین بینالمللی متناقض است، خودداری کنند. این امر نیازمند یک رویکرد منسجم و متحد و همچنین اندازهگیریهای فعالانه پاسخگویی است تا از رفتارهای متناقضی که اهداف ترویج حقوق زنان و پایان دادن به خشونت علیه زنان در افغانستان را تضعیف میکند، جلوگیری شود.
جامعه بینالمللی، با همکاری سازمانهای جامعه مدنی، سازمانهای غیر دولتی و گروههای حقوق بشر، میتواند اقدامات پیشگیرانهای را برای اطمینان از پاسخگویی انجام دهد. یک گام مهم این است که آپارتاید جنسیتی را به عنوان یک جرم علیه بشریت تدوین کنیم. با استفاده از ابزارهای ارائه شده توسط کنوانسیونهای الزامآور مانند CEDAW، جامعه بینالمللی میتواند چارچوبهای قانونی را ایجاد کند که به صراحت تبعیض و آزار و اذیت مبتنی بر جنسیت سیستماتیک را به رسمیت بشناسد و محکوم کند. گام بعدی این است که طرفهای دولتی CEDAW پروندهای علیه افغانستان را در دادگاه بینالمللی دادگستری به صورت جداگانه یا از طریق ابتکارات مشترک دنبال کنند.
کمیته CEDAW باید از ایجاد مجدد کمیته هدایت Cedaw، کمیته فنی و کمیته تهیه، هم در داخل کشور و هم در میان جوامع افغان در تبعید حمایت کند. در حالی که مقامات کنونی افغانستان از ارائه گزارشهای دورهای خودداری میکنند، کمیتههای کارشناسان باید وظیفه ارائه گزارشهای سایه را داشته باشند.
علاوه بر این، ضروری است که دادگاه بینالمللی جنایی با کشورهای مربوطه و سازمانهای بینالمللی مانند نهادهای سازمان ملل متحد و همچنین سازمانهای جامعه مدنی و سایر ذینفعان همکاری نزدیک داشته باشد تا از تحقیقات خود در مورد رفتار طالبان با زنان، به ویژه در مورد جنایات علیه بشریت مانند آزار و اذیت جنسیتی، حمایت کند.
سازمان ملل باید قبل از بررسی هر نوع «تعامل ساختاری» با طالبان به اصول اساسی پایبند باشد. این سازمان باید ابتدا اجرای قطعنامههای مربوط به ۱۳۲۵ و سایر قطعنامههای مربوطه را در اولویت قرار دهد و اطمینان حاصل کند که حقوق و نیازهای زنان به طور کامل در استراتژیها و ابتکارات آن ادغام شده است.
زنان سازمان ملل متحد، در همکاری نزدیک با کشورهای مربوطه، باید احیای نقاط کانونی در برنامه عمل ملی UNSCR افغانستان را که در سال ۲۰۱۷ تأسیس شد، اولویتبندی کنند. این کانونها نقش محوری در تضمین مشارکت زنان افغان در همه گفتگوها دارند. نقاط کانونی جدید میتواند تحت حمایت ماموریت کمک سازمان ملل در افغانستان، زنان سازمان ملل یا حتی هیئت اتحادیه اروپا در افغانستان ایجاد شود. جامعه بینالمللی باید افغانستان را به عنوان یک نگرانی مهم در دستور کار سیاست خود در اولویت قرار دهد و از انجام اقدامات و جلسات دیپلماتیک که به طور ناخواسته حس برتری طالبان را تقویت میکند و گروههای بنیادگرای مشابه را در سراسر جهان تشویق میکند، دست بکشد.