جنگ تمام مقیاس روسیه علیه اوکراین که اکنون در بیست و نهمین ماه خود قرار دارد، به تلاشی استراتژیک برای وادار کردن کیف و جامعه بینالمللی به پذیرش شروط کرملین برای صلح تبدیل شده است. این وضعیت پیچیده با دیدگاههای متفاوت در میان ذینفعان مختلف، از جمله کشورهای عضو سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و اتحادیه اروپا، در مورد آنچه «پیروزی» یا «شکست» است، پیچیدهتر میشود.
عدم شفافیت و درک متقابل ناشی از این جنگ منجر به برداشتهای غلط و سیاستهای ناکارآمد در بین کشورهای غربی شده است. علاوه بر این، کمکهای نظامی ناسازگار و اغلب ناکافی ارائه شده به کیف، فرصتهایی را برای مسکو ایجاد کرده است تا از این ضعفها استفاده کند. این امر نه تنها موفقیت نظامی اوکراین را تضعیف میکند، بلکه روسیه را تشویق میکند تا بر دیگر کشورهای منطقه فشار بیاورد. در این بین به ویژه گرجستان آسیبپذیر است.
تقویت تسلط روسیه بر گرجستان، که به طور مداوم یکی از کشورهای طرفدار غرب در چند دهه اخیر بوده است، یکی از بارزترین نمونههای پیامدهای گسترده جنگ در اوکراین است. عقب نشینی دموکراتیک و تحکیم حکومت استبدادی به سبک روسی در گرجستان در پس زمینه کمپینهای تبلیغاتی گستردهای رخ میدهد که تلاش میکنند جنگ در اوکراین را در نتیجه عزم اوکراین برای همسویی با غرب نشان دهند. مسکو با تقویت کمپینهای اطلاعات نادرست از این وضعیت سوء استفاده کرد. در تلاشی هماهنگ، روسیه و دولت رویای گرجستان، تئوریهای توطئهای را منتشر کردهاند که نشان میدهد شکست دولت گرجستان در انتخابات آتی، که در اکتبر 2024 برگزار میشود، خطر بالایی برای بیثبات کردن این کشور به همراه خواهد داشت و منجر به نابودی آن، مشابه اوکراین، میشود. هدف اصلی کمپینهای تبلیغاتی این نیست که گرجیها را متقاعد کنیم که روسیه برای آنها گزینه بهتری نسبت به غرب است، در عوض، مانند هر کمپین اطلاعات نادرست روسیه که به خوبی فکر شده است، این خط پیام با هدف ایجاد ترس و سردرگمی با تحمیل یک سوال است: اگر غرب نتواند از اوکراین دفاع کند، آیا میتواند از گرجستان یا سایر شرکای خود دفاع کند؟
در حالی که وضعیت ژئوپلیتیکی در منطقه دریای و جنگ در اوکراین به طور گسترده بر پویایی سیاسی در گرجستان تأثیر میگذارد، موضع و نقش خود این کشور قفقاز جنوبی در شکل دادن به ژئوپلیتیک منطقهای را نباید دست کم گرفت. سه ماه آینده که منتهی به برگزاری انتخابات در این کشور میشود، برای کمک به تعیین مسیر سیاسی بلندمدت دولت گرجستان بسیار مهم خواهد بود.
وابستگیهای متقابل پیچیده در منطقه دریای سیاه
منطقه دریای سیاه به دلیل مرکزیت استراتژیک آن در ارتباط شرق و غرب، برای دههها کانون اختلاف قدرتهای غربی و روسیه بوده است. با این حال، از آغاز قرن بیست و یکم، فقدان یک سیاست فعال از طرف غرب در این منطقه، روسیه را قادر ساخته است تا به طور مداوم نفوذ خود را از طریق استراتژیهای ترکیبی گسترش دهد. روسیه با کنترل مؤثر هر یک از درگیریهای طولانی در منطقه، توسعه اقتصادی و دموکراتیک همسایگان جنوب غربی پس از شوروی خود را تضعیف کرده و از ادغام غربی آنها جلوگیری کرده است. دستکاری مستمر روسیه و مسدود کردن راهحلها برای درگیریهای ترانسنیستریا، قره باغ، آبخازیا، تسخینوالی (اوستیای جنوبی) و دونباس، همراه با الحاق کریمه و نفوذ بدخواهانه در مولداوی، ارمنستان، آذربایجان و گرجستان عمیقاً گسترش یافته است. غرب نتوانسته است روسیه را از اجرای سیاستهای تهاجمی خود علیه این کشورها باز دارد.
بنابراین، تقویت حکومت استبدادی در گرجستان فقط بازتابی از سیاست داخلی گرجستان نیست، بلکه نشانهای از جدایی گستردهتر غرب از منطقه دریای سیاه است. این جدایی تسخیر دولت روسیه در گرجستان را تسهیل و حاکمیت قانون و دموکراسی را تضعیف کرده است. حزب حاکم رویای گرجستان، که با مسکو همسو است، فساد، خویشاوندی و تحکیم قدرت خودکامه را تقویت کرده و نخبگان طرفدار غرب کشور را تضعیف کرده است. این منجر به یک وضعیت امنیتی متزلزل شده است، به طوری که گرجستان در حال بررسی شراکت استراتژیک با روسیه و چین است و همسویی خود با منافع غرب را کاهش میدهد.
انزوای گرجستان از شرکای غربی
در این مرحله، برای روسیه بسیار مهم است که اطمینان حاصل کند که گرجستان هیچ چشماندازی برای پیوستن به اتحادیه اروپا یا ناتو ندارد، بنابراین نفوذ مسکو در قفقاز جنوبی و کنترل مسیر «کریدور میانی» اوراسیا به رسمیت شناخته میشود و عملاً امکان تنوعبخشی جریان انرژی و تجارت (به ویژه نفت، برق و محموله خشک) از حوزه خزر به اروپا در این منطقه را قطع میکند. این زمینه روشن میکند که چرا حزب رویای گرجستان تغییر قانونی خود را در سیاست خارجی درست قبل از انتخابات پارلمانی اکتبر 2024، برخلاف میل اکثریت مردم گرجستان، سرعت بخشید.
پویایی سیاسی در گرجستان و عملکرد ضعیف اپوزیسیون پراکنده در سالهای اخیر، برای ماهها نشان از پیروزی احتمالی رویای گرجستان در انتخابات آتی دارد. اقدامات قبلی رویای گرجستان برای برهم زدن وضعیت نامزدی گرجستان ناکارآمد بود. روسیه احتمالاً از بیدزینا ایوانیشویلی، رهبر حزب حاکم گرجستان، برای اثبات قابلیت اطمینان و وفاداری خود، اقدامات ملموستری میخواهد. سیاستهای کنونی رویای گرجستان خطر خنثی کردن تمام دستاوردهای این کشور در مسیر ادغام یورو تا به امروز را دارد و با هدف نهایی مسکو برای حفظ گرجستان در حوزه نفوذ خود و مسدود کردن مسیر دومی به سوی اتحادیه اروپا و ناتو هماهنگ است.
طی دهه گذشته، تفلیس بیش از پیش خود را با مسکو هماهنگ کرده است که عمدتاً تحت تأثیر سیاستهای حزب حاکم رویای گرجستان بوده است. عدم تمایل گرجستان به حمایت مستقیمتر از اوکراین در برابر تجاوز روسیه و امتناع این کشور از پیوستن به تحریمهای غرب علیه روسیه، اولین نمونه واضح این تغییر بود. این همسویی روابط گرجستان با غرب را تیره کرده و امنیت و حکومت دموکراتیک این کشور را به میزان قابل توجهی کاهش داده است. علیرغم حمایت شدید مردم از اوکراین و احساسات طرفدار غرب در میان گرجستان، دولت کشور را به سمت روسیه هدایت کرده است.
معرفی قوانین روسی در مورد نفوذ خارجی توسط رویای گرجستان نشان دهنده تغییر رسمی در سیاست خارجی گرجستان نسبت به روسیه است. این قانون موظف میکند که سازمانهایی که حداقل 20 درصد بودجه خود را از منابع خارجی دریافت میکنند، بهعنوان «عاملهای خارجی» ثبت شوند، تاکتیکی که کرملین برای کنترل جامعه مدنی و محدود کردن مخالفان سیاسی داخلی استفاده میکند. در سطح بینالمللی، تصویب این قانون با انتقاد شدید دولتهای غربی مواجه شده است که نشاندهنده بدتر شدن روابط با متحدان سنتی گرجستان است. اجرای این قانون گرجستان را از غرب بیشتر منزوی میکند و چالشهای اقتصادی و سیاسی شدیدی را به همراه دارد.
جامعه مدنی در گرجستان همچنان در حمایت خود از ادغام غرب، که نمونه آن اعتراضات گسترده علیه سیاستهای طرفدار روسیه است، حمایت میکند. با این حال، با دو قطبی شدن چشمانداز سیاسی در گرجستان، گرایشهای اقتدارگرایانه دولت رویای گرجستان چالشهای مهمی را برای طرفداران داخلی حاکمیت قانون و جهتگیری سیاست خارجی طرفدار غرب ایجاد میکند که غلبه بر آنها روز به روز دشوارتر است.
پیامدهای چرخش رویای گرجستان طرفدار روسیه
پیامدهای سیاست شتابدهنده چرخش رویای گرجستان به سمت روسیه عمیق است و آینده دموکراتیک گرجستان، ثبات منطقهای و آرزوهای اروپایی را تهدید میکند و همچنین خطرات استراتژیک قابل توجهی را برای گرجستان و جامعه یورو آتلانتیک ایجاد میکند.
در داخل، این سیاستها، قطبی شدن سیاسی و شکافهای اجتماعی را تشدید میکند، نهادهای دموکراتیک را تضعیف میکند و آرزوهای غربگرای اکثریت گرجیها را تضعیف میکند. اقدامات دولت بخشهای قابل توجهی از جمعیت را بیگانه کرده است و منجر به افزایش ناآرامی و بیثباتی شده است.
برای غرب، حرکت گرجستان به سمت روسیه نشان دهنده یک شکست استراتژیک است که ثبات و امنیت منطقه را به خطر میاندازد. اهمیت ژئوپلیتیکی گرجستان را نمیتوان نادیده گرفت زیرا موقعیت آن برای مقابله با تجاوز روسیه در منطقه دریای سیاه بسیار مهم است. فرسایش نهادهای دموکراتیک در گرجستان تهدیدی برای بیثباتی کشور است و روسیه را با اهرمهای بیشتری بر کل منطقه میدهد. با کنترل گرجستان، که از نظر ژئو استراتژیک در سواحل دریای سیاه و در امتداد کریدورهای بین قارهای شرق- غرب و شمال-جنوب قرار دارد، دولتهای غیر دموکراتیکی مانند روسیه، ایران و چین این امکان را خواهند داشت که تجارت، اقتصادی و خود را متنوع کنند. گزینههای حمل و نقل، نفوذ غرب در منطقه را بیشتر کاهش میدهد. علاوه بر این، همسویی گرجستان با آن رژیمهای اقتدارگرای اوراسیا، راههای جدیدی را برای دور زدن تحریمها، تسهیل پولشویی و ایجاد مسیرهای تجاری و حمل و نقل غیرقانونی برای حمایت از برنامههای تهاجمی خود به روی آنها باز میکند. این تغییر به طور قابل توجهی تلاشهای جنگی این کشورها در اوکراین و خاورمیانه را تقویت و به شدت منافع و نفوذ غرب را در آنجا تضعیف میکند. بنابراین اهمیت ژئوپلیتیکی گرجستان بسیار مهم است زیرا همسویی آن میتواند عمیقاً بر موازنه قدرت و اثربخشی استراتژیهای غرب در مقابله با توسعه طلبی اقتدارگرا تأثیر بگذارد.
راه پیش رو
نه فقط یک درگیری منطقهای، بلکه جنگ جاری در اوکراین تقابل مهمی بین جاه طلبیهای امپریالیستی روسیه و ارزشهای دموکراتیک غربی است. اطمینان از شکست روسیه نه تنها برای دستیابی به یک راه حل پایدار که به حاکمیت اوکراین احترام میگذارد، بلکه برای حفظ ثبات منطقهای و منافع غرب در منطقه وسیعتر دریای سیاه نیز ضروری است. نتیجه این جنگ، چشمانداز امنیتی آینده اروپا را شکل میدهد و بر ثبات منطقه تأثیر میگذارد و تعیین میکند که آیا غرب میتواند به طور مؤثر با تهاجم غیرقابل تحریک مقابله کند یا خیر. علاوه بر این، وضعیت پایانی جنگ در اوکراین سطوح نسبی آزادی، دموکراسی و رفاه کشورهای کوچکتر در سراسر منطقه، از جمله گرجستان را مشخص خواهد کرد. با در نظر گرفتن این خطرات، غرب به یک استراتژی روشن، متحد و قاطع برای چگونگی رسیدگی به جنگ روسیه علیه اوکراین نیاز دارد. ائتلاف غربی نه تنها باید حمایت نظامی لازم را برای دستیابی به یک پیشرفت مهم به اوکراین ارائه کند، بلکه باید اهداف خود را به وضوح بیان کند و هرگونه مذاکرهای را که به روسیه اجازه میدهد مجدداً سازماندهی شود و به تجاوزات خود ادامه دهد، رد کند.
بلاتکلیفی غرب این خطر را به همراه دارد که به روسیه اجازه دهد تا منافع خود را به بهای ثبات منطقه و حاکمیت کشورهای همسایه پیش برد. جامعه یورو-آتلانتیک باید متعهد شود که تجاوز روسیه را معکوس کند و از نیروهای متعهد به دموکراسی و حاکمیت قانون حمایت کند و اطمینان حاصل کند که سهامداران طرفدار دموکراسی در گرجستان شرکای اصلی این تلاش باقی میمانند. آینده تعامل ایالات متحده با گرجستان برای تعیین مسیر این کشور حیاتی است. بنابراین، ایالات متحده باید رویکردی فعالانه، حمایت از نیروهای دموکراتیک در داخل گرجستان و مقابله با نفوذ روسیه اتخاذ کند. قانون امنیت دریای سیاه و قانون MEGOBARI، که در کنگره ایالات متحده در واکنش به آشفتگی در منطقه به تصویب رسید، چارچوب محکمی برای افزایش تعامل فراهم میکند. با این حال، اقدام پیشگیرانه و قاطعانهتر از سوی متحدان گرجستان در اجرای این رویکردها بیش از هر زمان دیگری ضروری است. اگرچه غرب در واکنش به چرخش خودکامه دولت رویای گرجستان تحریمها را علیه دولت رویای گرجستان اعمال کرده است اما ایالات متحده باید به لحاظ استراتژیک در سطح بالایی سیاسی وارد عمل شود تا روند افزایش گرجستان به مدار روسیه را معکوس کند و از نتایج نامطلوب جلوگیری کند.