در سال های اخیر دولت های حاشیه خلیج فارس به واسطه درآمد نفت نفوذ رو به رشد خود در زمینه تلاش های بشردوستانه را نشان داده اند و در این راه از منابع مالی خود برای تشکیل مکانیزمی جهت ارائه این کمک ها استفاده می کنند. به رغم مشارکت این کشورها در طرح های کمک های بشردوستانه از طریق سازمان های بین المللی اما در بیشتر اوقات این کشورها کمک مستقیم از سوی خود به کشورهای هدف را ترجیح می دهند. این ترجیح از سوی این کشورها باعث طرح این پرسش می شود که "انگیزه های پنهان پشت این راهبردها و تأثیر آن بر کشورهای دریافت کننده این کمک ها چیست"؟
در این جا این پژوهش بر کمک ها به یمن تمرکز دارد زیرا تلاش ها برای کمک رسانی توسط کشورهای حاشیه خلیج فارس به این کشور به طور ویژه از زمان دخالت ائتلافی بروز کرد که عربستان سعودی از سال 2015 رهبری آن را برعهده دارد. نتایج این پژوهش از همبستگی پیچیده میان منافع راهبردی و معیارهای انسانی حکایت دارد و در عین حال این کمک ها تأثیر بسزایی بر ایجاد صلح و حل درگیری ها داشته است.
بیشتر دیدگاه هایی که در خصوص چگونگی اختصاص یافتن کمک های بشردوستانه می باشد، به این نکته اشاره دارد در بیشتر اوقات کشورهای کمک کننده از این کمک های بشردوستانه برای تحقق اهداف ژئوپولتیک و اقتصادی و امنیتی استفاده می کنند. این پژوهش متکی بر وضعیتی است که طی آن به ارتباط کمک های بشردوستانه از سوی کشورهای حاشیه خلیج فارس با منافع ملی آنان نگاه کرده است.
در این پژوهش از داده های ارائه شده توسط 30 گفتگوی عمیق و شبه سازمان دهی شده با افرادی استفاده شده است که از شرکت کنندگان اصلی در ارائه کمک های بشردوستانه و سیاست گذاری های مرتبط با آن می باشند. افزون بر آن پژوهش مربوطه شامل بازبینی کلی در ادبیات و گزارش های مرتبط با این کمک رسانی هاست. این روش فهم دقیقی را در خصوص انگیزه ها و بازخوردهای پنهان در پس راهبرد کمک های بشردوسانه توسط کشورهای حاشیه خلج فارس به ما ارائه می دهد.
علاقه کشورهای حاشیه خلیج فارس به تقدیم کمک ها به صورت مستقیم به کشورهای نیازمند دلایل راهبردی دارد. این شیوه کمک رسانی باعث می شود ائتلاف های ژئوپولتیکی تشکیل یا تقویت شوند. در خصوص یمن عربستان سعودی و امارات از این کمک ها برای حمایت از برخی از بازیگران محلی تأثیرگذار همگام با منافع خود مانند شورای انتقالی جنوب یا نیروهای مقاومت ملی استفاده کردند. این امر باعث می شود این کشورها تأثیر بیشتری بر روی بازیگران و در نتیجه بر روند نزاع داشته باشند و این بازیگران را برای مشارکت در هر روند صلحی در آینده قانع کنند.
همچنین از کمک رسانی مستقیم مانند ابزاری برای مدیریت نزاع ها و کاهش شدت آن ها استفاده می شود. از طریق این شیوه مرتبط با ارسال کمک های بشردوستانه، این کشورها می توانند تخصیص منابع خود و ارسال کمک ها را در مسیری تضمین کنند که به سود اهداف نظامی و سیاسی آن ها می باشد. کما این که چنین روشی به این کشورها برای عبور از پیچیدگی های امور اداری در کشورهای هدف -که بیشتر در کمک رسانی های غیر مستقیم و از طریق نهادهای بین المللی رخ می دهد- کمک می کند و باعث می شود هم رساندن کمک ها تحت کنترل باشد و هم خطرات و تأخیر در این زمینه کاهش یابد.
از سویی دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس هنگام همکاری با سازمان های بین المللی برای کمک رسانی با چالش های بزرگی رو به رو می شوند. یکی از این چالش ها بی کفایتی موجود از نظر اداری است زیرا فرآیند کمک رسانی از طریق این سازمان ها در بیشتر اوقات خسته کننده می باشد و این باعث تأثیر در کمک رسانی و افزایش هزینه هاست. چالش دیگر خطر نرسیدن کمک ها به نیازمندان واقعی است. چالش بعدی وجود افراد مرتبط بسیار با این قضیه است که ممکن است باعث مشکلاتی در هماهنگی و پیچیدگی فرآیند رساندن کمک ها و در نتیجه کاهش تأثیر آن ها شوند.
اما در زمینه کمک رسانی مستقیم استفاده راهبردی از آن توسط کشورهای حاشیه خلیج فارس دارای آثار منفی زیادی بوده است و برای نمونه در یمن این آثار خود را نشان داده اند. در یمن ماهیت رقابتی و اهداف دوگانه مرتبط با این تلاش ها از سوی عربستان و امارات منجر به افزایش نزاع و تبدیل شدن یمن به میدانی برای یک نبرد ژئواستراتژیک و افزایش مدت بحران انسانی در آن شده است. همچنین کمک رسانی مستقیم فاقد شفافیت و پاسخگویی است و بیشتر اوقات نظارتی بر روی آن وجود ندارد و به همین دلیل ممکن است از منابع تخصیص یافته سوء استفاده شود. همچنین این شیوه کمک رسانی از چالش های مرتبط با کمک رسانی غیر مستقیم کاملا مصون نیست.
تقویت شفافیت در کمک رسانی ها امری مهم است و می تواند در ایجاد مکانیزمی قوی برای رصد و ارزیابی تأثیر کمک رسانی های مستقیم سهیم باشد. به علاوه آن تحقق توازن میان روش های کمک رسانی از طریق جمع میان امتیازات کمک رسانی های مستقیم و غیر مستقیم می تواند باعث تقویت هماهنگی و تأثیرگذاری بیشتر شود. کما این که اولویت گذاری به شکل بی طرفانه و مبتنی بر نیازهای ضروری و بلندمدت ساکنان آسیب دیده در خصوص روش های کمک رسانی امری مهم می باشد.
انگیزه های راهبردی کشورهای حاشیه خلیج فارس که باعث می شود کمک رسانی مستقیم را برگزینند دارای آثار بسیاری بر چگونگی تأثیر تلاش های آنان برای نمونه در یمن است و این نگرش آنان بازتاب دهنده ارتباط پیچیده میان مسائل ژئوپولتیک، اقتصادی و امنیتی و در کنار آن نگرانی های بشردوستانه است. در حالیکه کمک رسانی های مستقیم مزایای مشخصی مانند کنترل هزینه های مختلف دارند اما چالش هایی مانند شفافیت را هم دارا می باشند. از طریق حل این چالش ها و اتکا بر شیوه ای متوازن می توان نقاط قوت در کمک رسانی های مستقیم و کمک رسانی از طریق نهادهای بین المللی را تقویت نمود و برای نمونه در یمن چنین اقدامی می تواند باعث پاسخگویی بهتر به نیازهای ساکنان ضرر دیده باشد.