چگونه پیرهای صوفیه پیروان خود را برای حمایت از نامزدهای موردنظرشان ترغیب کرده و از تجمعات مذهبی برای ایجاد بلوکهای رأیدهی استفاده میکنند؟
زمانی، الطاف حسین، رهبر جنبش متحدهٔ قومی (MQM)[1] که نماینده جمعیت مهاجران اردوزبان در کراچی بود، بزرگترین شهر پاکستان را از لندن، جایی که در تبعید خودخواسته به سر میبرد، اداره میکرد. گفته میشد که بدون اجازه او حتی برگی در کراچی تکان نمیخورد. شبکههای تلویزیونی مجبور بودند پخش اخبار خود را متوقف کنند، در غیر این صورت با حملات شبهنظامیان مسلح او مواجه میشدند. او آنها را وادار میکرد که دیدگاههای سیاسی و تهدیدهای مرگآمیزش علیه مخالفان را پخش کنند. هوادارانش با اجرای «اعتصابهای تعطیلی بازار»، که در آن تجار مجبور به بستن مغازههای خود به نام الطاف حسین میشدند، شهر را فلج میکردند. جنبش متحده قومی همچنین اقتصاد جنایی گستردهای را در کراچی اداره میکرد و از قاچاق مواد مخدر، اخاذی از کسبوکارها و افراد ثروتمند و تصرف غیرقانونی زمین سود میبرد.
به دلیل نفوذ و قدرتش، حسین را «پیر لندن» مینامیدند، اگرچه او نه یک رهبر معنوی بود و نه از خانوادهای مرتبط با خانقاههای صوفیه. او سالها بر کراچی تسلط داشت تا اینکه در سال 1992، با آغاز عملیات «پاکسازی» توسط ارتش، مجبور به فرار از شهر شدند.
اینکه حسین را «پیر» میخواندند، نشان از اقتدار و قدرتی دارد که رهبران معنوی صوفیه در پاکستان از آن برخوردارند. آنها بهطور همزمان قدرت مذهبی، مالی، سیاسی و مدنی را در اختیار دارند و اغلب مانند اربابان فئودالی عمل میکنند. متولیان خانقاههای قدیمی صوفیه، یا از نسل آن ولیّ صوفی هستند یا از مریدان او، و شبکهای از پیروان دارند که تعداد آنها میتواند به میلیونها نفر برسد. در برخی موارد، پیروان آنها که «مرید» نامیده میشوند، سخنان پیر خود را همچون اوامر الهی تلقی میکنند.
مریدان تحت نظامی به نام «بیعت» به پیر خود وفاداری میسپارند، به این معنی که بدون چونوچرا از او در همه امور، حتی مسائل غیرمذهبی، اطاعت میکنند، زیرا معتقدند پیر به «غیب» آگاهی دارد و توصیههای ظاهراً غیرمعنوی او میتواند «حکمت پنهانی» داشته باشد. این وفاداری از طریق پیوندهای اقتصادی نیز تقویت میشود. بهعنوان «سجادهنشین» یا جانشین موروثی یک خانقاه، پیرها قبایل و روستاهای وابسته به خانقاه را تحت نظر دارند و از آنها کمکهای مالی دریافت میکنند، درحالیکه همچون اربابان فئودالی بر قلمروهای خود حکومت میکنند.
در دوره استعمار، بسیاری از پیرها قدرت خود را از طریق نظامهای اداری که بریتانیا ایجاد کرده بود، تثبیت کردند. پس از تأسیس پاکستان در سال 1947، بسیاری از پیرها و خاندانهای مرتبط با خانقاهها وارد جریان اصلی سیاست شدند و بهعنوان واسطهای میان دولت و مردم عمل کردند. در سال 1959، زمانی که ژنرال ایوب خان، که در آن زمان رئیس حکومت نظامی بود، فرمانی تحت عنوان «املاک اوقافی پاکستان غربی» صادر کرد، خانقاههای صوفیه تحت کنترل دولت قرار گرفتند. این فرمان، دولت را قادر ساخت که کنترل خانقاهها را بهعنوان موقوفات خیریه در دست گیرد و ادارهای جداگانه به نام «اداره اوقاف» برای نظارت بر امور مالی و فعالیتهای این اماکن ایجاد شد. این امر روابط رسمی میان دولت و خانقاهها را مستحکم کرد و سیستمی پیچیده متشکل از بوروکراسی، سنتهای محلی و قوانین استانی و فدرال برای مدیریت این اماکن به وجود آمد.
پیرها و خانوادههایشان مجبور بودند در این سیستم بوروکراتیک حرکت کنند تا قدرت خود را بر قلمروها و پیروانشان حفظ کنند. آنها یا مستقیماً در سیاست شرکت کرده و از وفاداری پیروانشان بهره بردهاند، یا اینکه پیروانشان را بهعنوان بلوکهای رأیدهی در اختیار سیاستمداران قرار دادهاند تا نفوذ خود را در سیاستهای دولتی تضمین کنند. پیرها همچنین بهعنوان راهنما و مشاور رهبران سیاسی عمل کرده و به آنها مشروعیت مذهبی بخشیدهاند و در مقابل، از دولت بودجه، یارانه و مصونیت از پیگرد قانونی دریافت کردهاند. ارتباط با سیاستمداران نیز اعتبار و محبوبیت آنها را در حوزههای محلیشان افزایش داده است.
برای نمونه، عبدالماجد، یکی از پیرهای منطقه دیوال شریف در پنجاب، به ایوب خان، که بعدها اولین دیکتاتور نظامی پاکستان شد، دسترسی مستقیم داشت. ماجد در میان افسران ارتش، مقامات ارشد دولتی و قضات محبوب بود و آنها در امور شخصی و حرفهای خود با او مشورت میکردند.
در انتخابات ریاستجمهوری سال 1965، زمانی که فاطمه جناح، خواهر بنیانگذار پاکستان، محمدعلی جناح، از حمایت گسترده مردم برخوردار بود، ماجد یک ائتلاف بزرگ از پیرها تشکیل داد و از آنها خواست که مریدانشان را به رأی دادن دستهجمعی به ایوب خان ترغیب کنند. او همچنین اعلام کرد که «خداوند از رهبران اپوزیسیون ناراضی است، زیرا از یک زن برای رهبری یک کشور مسلمان حمایت میکنند» و خشم الهی را برای کسانی که از ایوب خان پشتیبانی نکنند، پیشبینی کرد. فاطمه جناح در نهایت، به دلیل تقلب در نظام انتخاباتی که توسط ارتش طراحی شده بود، شکست خورد و سخنان ماجد توسط حامیان ایوب خان برای مشروعیتبخشی مذهبی به این تقلب مورد استفاده قرار گرفت. (خانقاه دیوال که به دستور خود ایوب خان ساخته شد، هنوز در شهر کوهستانی موری پابرجاست، اما بدون حمایت نظامی، اهمیت آن محدود به سطح منطقهای شده است.)
ماجد چندین بار در خاطرات ایوب خان ذکر شده است؛ این خاطرات را کریگ بکستر، دیپلمات آمریکایی و مورخ جنوب آسیا، بهصورت آنلاین آرشیو کرده است. ایوب خان در خاطراتش اشاره میکند که «مشایخ»ی که ماجد با خود آورده بود، برای حمایت سیاسی از او، خواستههایی در مورد مدیریت اداره اوقاف و توزیع زکات مطرح کردند. خود ماجد نیز از ایوب خان درخواستهایی داشت، ازجمله اقدام علیه برخی از «ملاهایی که علیه او فعالیت میکردند»، تأمین مالی برای مؤسسهای که قصد تأسیس آن را داشت و ساخت مسجدی در روستایش. او همچنین از ایوب خان خواست که یکی از مقامات اداره اوقاف را برکنار کند و درعینحال به او یادآوری کرد که «خیرخواهان» زیادی دارد، اما «آنها هزینه بالایی دارند.»
با رواج نسخهای سختگیرانهتر و جهانیشده از اسلام، به نظر میرسد که جذابیت اسلام عامیانه که توسط راهنمایان معنوی صوفی و خانقاههایشان نمایندگی میشود، در حال کاهش است. این مشایخ که تحت حمایت مکتب بریلوی قرار دارند، با مکتب دیوبندی در رقابت هستند؛ مکتب دیوبندی، زیارت قبور را بهمثابه پرستش بتها رد کرده و خانقاههای صوفیه را «غیراسلامی» میداند. علمای متعصب این خانقاهها را «مراکز انحراف» خواندهاند. علاوه بر این، این اماکن هدف حملات جهادی نیز بودهاند. در سال ۲۰۱۷، خانقاه معروف لال شهباز قلندر در سیهون، ایالت سند، که در سالگرد درگذشت این ولی صوفی بیش از نیم میلیون نفر را جذب میکند، هدف یک حمله انتحاری قرار گرفت که بیش از ۹۰ نفر را به کام مرگ کشاند؛ گروه داعش مسئولیت این حمله را بر عهده گرفت. یک سال پیش از آن، امجد صابری، یکی از برجستهترین قوالان پاکستان، در کراچی ترور شد و طالبان پاکستان مسئولیت قتل او را پذیرفت.
با وجود این حملات، نفوذ نهادی پیرها و شبکههای خانقاهی همچنان قدرتمند باقی مانده است. طبق مطالعهای در سال ۲۰۱۷ که توسط دانشگاه آکسفورد انجام شد، در میان ۱۲ خانقاه بزرگ و ۳۰۰ خانقاه دیگر در ایالت پنجاب، بیش از ۶۰ خانقاه صوفی بهطور فعال در سیاست مشارکت دارند، جایی که پیرها میتوانند پیروان خود را برای حمایت از سیاستمداران موردنظرشان هدایت کرده و از تجمعات مذهبی بهعنوان ابزاری برای تثبیت بلوکهای رأیدهی و نفوذ سیاسی استفاده کنند.
برای مثال، سجادهنشین حضرت فریدالدین گنجشکر، که بهطور عام به بابا فرید در پاکپتن معروف است، قدرت عظیمی هم از نظر اقتصادی و هم از طریق نفوذ معنوی خانوادگی خود بر میلیونها نفر دارد. این خانقاه مالک حدود ۱۰ درصد از زمینهای منطقه، معادل حدود ۴۳ هزار هکتار است. بخشی از این زمین در دوران حکومت سیکها در پنجاب بهعنوان هدیه به خانقاه داده شد و بقیه در دوره استعمار بریتانیا، زمانی که سجادهنشین بابا فرید یکی از رهبران برجسته خانقاههای منطقه شناخته شد، به این مجموعه واگذار شد.
حتی عمران خان، نخستوزیر سابق پاکستان که اخیراً به اتهام فساد بازداشت و از رقابت در انتخابات منع شد، از طریق ازدواج به این خاندان متصل است. در سال ۲۰۱۸، او با مشاور معنوی خود، بشری منکا، که یک «پیرنی» (زن پیر) از خاندان قدرتمند واتو و وابسته به خانقاه بابا فرید است، ازدواج کرد. گفته میشود که او اغلب برای راهنمایی معنوی به دیدار بشری منکا میرفت و گفته شده که وی پیشبینی کرده بود اگر عمران خان «زن مناسبی» را پیدا کند، نخستوزیر خواهد شد. اوایل امسال، زمانی که عمران خان در کشمکش قدرت با ارتش قرار گرفت، نظامیان مدعی شدند که بشری منکا در معاملات مشکوک برخی دوستان خود دست داشته و از رابطهاش با خان سوءاستفاده کرده است. حتی محکومیت اخیر خان نیز ناشی از یکی از همین معاملات است، جایی که هدایا و اشیای ارزشمند دولتی توسط یکی از نزدیکان منکا فروخته شد. دادگاههای پاکستان اعلام کردند که ارزش این هدایا در اظهارنامه مالیاتی بهدرستی اعلام نشده است و این اشتباه اداری، محور پرونده علیه خان شد. با بازداشت او، پروندههای مربوط به بشری منکا با جدیت پیگیری نشدهاند، زیرا بهعنوان یک پیرنی، تصور میشود که ارتش نمیخواهد با بازداشت او، یک جنجال مذهبی به راه بیندازد.
به همین ترتیب، شاه محمود قریشی، که از سال ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۲ وزیر امور خارجه در دولت عمران خان بود، یک پیر محبوب در جنوب پنجاب و متولی مجموعهای از خانقاهها در ملتان است، ازجمله خانقاههای مشهور حضرت بهاءالدین زکریا و شاه رکن عالم. تاریخ خاندان او به دوران امپراتوری مغول بازمیگردد و آنها بهخاطر حمایت از بریتانیا در شورش ۱۸۵۷—که بهعنوان اولین جنگ استقلال هند شناخته میشود—مشهور هستند. در سیاست پاکستان، این خاندان با حدود ۱۰ حزب سیاسی مختلف همکاری داشته و از رژیمهای نظامی ایوب خان و ضیاءالحق حمایت کرده است.
در جریان شورش ۱۸۵۷، بسیاری از پیرها فتواهایی صادر کردند که پیروانشان را از شورش علیه راج انگلیس بازمیداشت. برخی حتی نیرو و تجهیزات در اختیار کمپانی هند شرقی قرار دادند تا به سرکوب شورشیان کمک کنند. بریتانیاییها اهمیت این پیرها را تشخیص داده و تلاش کردند که آنها را در سیستم استعماری ادغام کنند. سر مایکل اودوایر، که از ۱۹۱۳ تا ۱۹۱۹ معاون فرماندار پنجاب بود، گفته بود که ازآنجاکه بسیاری از رهبران برجسته محلی پیرها را محترم میشمارند، نفوذ آنها باید برای اهداف سیاسی در نظر گرفته شود. آنها در مقابل، با معافیتها و واگذاری زمین پاداش داده شدند و بهعنوان واسطهای قدرتمند بین پیروان خود و حکومت عمل کردند، نقشی که تا به امروز حفظ کردهاند.
دیوان سرپرستی که توسط بریتانیاییها تأسیس شد، به حفظ جانشینی موروثی پیرها کمک کرد. اگر یک پیر دچار مشکلات مالی میشد یا بدون وارث فوت میکرد، بریتانیاییها امور مالی او را مدیریت کرده یا در اختلافات خانوادگی مربوط به جانشینی داوری میکردند تا اطمینان حاصل شود که خانقاهها در خانواده باقی میمانند. این سیاست با رویکرد آنها نسبت به ایالتهای شاهزادهنشین متفاوت بود. در مورد آن ایالتها، بریتانیا «اصل انقراض» را اعمال میکرد، به این معنی که اگر حاکمی بدون وارث فوت میکرد یا صلاحیت حکومت را نداشت، کمپانی هند شرقی قلمرو او را ضمیمه میکرد. این اصل، حق سنتی حاکمان هندی را که بدون وارث بودند و میتوانستند جانشین خود را انتخاب کنند، از میان برداشت.
علاوه بر عناوین تشریفاتی، بریتانیاییها پیرها را به جمعآوری مالیات منصوب کردند، که این امر به آنها کمک کرد تا بخشهای وسیعی از زمینهای کشاورزی را در اختیار داشته باشند. قانون محدودیت انتقال زمین پنجاب در سال ۱۹۰۰، فروش زمین را فقط به کشاورزان مجاز میدانست، و خانوادههای خانقاهی عمداً در دسته «طبقات کشاورز» قرار گرفتند، که این امر به آنها اجازه داد تا زمینهای بیشتری را به دست آورند. بعدها، هنگامی که بریتانیا در دهه ۱۹۲۰ خودگردانی محدودی را معرفی کرد، پیرها به نیروی سیاسی قدرتمندی تبدیل شدند، زیرا این قانون به آنها اجازه میداد تا هم برای کرسیهای مسلمانان روستایی و هم برای کرسیهای اشراف زمیندار در مجلس پنجاب رقابت کنند.
برجستگی خانوادههای پیر در سیاست پاکستان بازتابی از «قدرت دینی و اقتصادی آنها و تواناییشان در ایفای نقش واسطه بین حاکمان» است. وقتی بریتانیاییها در اوایل قرن بیستم بهطور گزینشی فرصتهایی را در سیاست ایجاد کردند، پیرها بهطور طبیعی در سیاست انتخاباتی شرکت کردند و از آن زمان تاکنون، چه در دوران حکومت نظامی و چه غیرنظامی، حضوری پایدار در سیاست پاکستان داشتهاند. به دلیل پیوندهای مستحکم و متداخل بین خانقاهها، نخبگان خانقاهی هم در داخل و هم خارج از پارلمان، توانایی قابل توجهی در میانجیگری دارند.
برای مثال، پیر پاگارو که میلیونها مرید و یک نیروی شبهنظامی ۶۰ هزار نفری دارد، یکی از بانفوذترین چهرهها در سیاست سند است. در مصاحبهای در سال ۱۹۸۶ با نویسنده آمریکایی رون تمپست، پیر پاگارو مردان شاه اعلام کرد که دولت پاکستان را فقط به «امانت» به زمیندار سندی، محمدعلی خان جونیجو (نخستوزیر پاکستان در دوره مارس ۱۹۸۵ تا مه ۱۹۸۸)، سپرده بود، و این نشاندهنده نقش او در به قدرت رسیدن جونیجو است.
به همین ترتیب، خانقاه گولرا شریف از دهه ۱۹۲۰ در دوران جنبش خلافت، که با هدف حفاظت از خلافت عثمانی شکستخورده شکل گرفته بود، تا انتخابات سال ۱۹۷۷، زمانی که پیروان پیر این خانقاه در ائتلافی علیه نخستوزیر وقت، ذوالفقار علی بوتو، شرکت کردند، مرکز فعالیتهای سیاسی بوده است. این خانقاه که به پیر مِهر علی شاه، یکی از دانشمندان صوفی قرن بیستم، اختصاص دارد، بیش از یک میلیون پیرو در سراسر کشور دارد که بیچونوچرا دیدگاههای سیاسی پیر فعلی را میپذیرند. گفته میشود که تأیید ضمنی پیر گولرا میتواند سرنوشت یک سیاستمدار را در منطقه پوتوهار، که این خانقاه در آن واقع شده است، تثبیت کند، چراکه نفوذ او بر رأیدهندگان و نقش او بهعنوان یک میانجی قدرت بسیار مهم است.
نخستوزیران پیشین، بینظیر بوتو و نواز شریف، در جریان چندین کارزار انتخاباتی دهه ۱۹۹۰، از پیر گولرا طلب برکت کردند. بسیاری از مریدان این خانقاه در اداره توسعه پایتخت (CDA)، شهرداری اسلامآباد، مشغول به کار هستند و سالها چشم خود را بر تصاحب گسترده زمین توسط پیر کنونی خانقاه، سید غلام معینالحق، بستهاند. بسیاری از این زمینها به مریدان اجاره داده شدهاند که مشاغل کوچکی را در آنها اداره میکنند و این امر برای معینالحق جریانهای درآمدی متعددی را از طریق اجاره زمین و نذورات مرتبط با خانقاه فراهم کرده است.
در واقع، خانواده بوتوها، که مقبره عظیم آنها در ناحیه لارکانه سند همچون یک خانقاه برای «شهدای» این خانواده عمل میکند، از باورمندان جدی پیرها بودند. در دهه ۱۹۷۰، درحالیکه ذوالفقار بوتو سیاستهای چپگرایانه سوسیالیسم اسلامی را ترویج میکرد، به دیدار پیر بنگالی، مجیبالرحمان چشتی، در پاکستان شرقی (بنگلادش) میرفت. دخترش، بینظیر بوتو، بعدها نیز به مشورت با او ادامه داد. همسر بینظیر، آصف علی زرداری، که در سال ۲۰۰۸ رئیسجمهور شد، پیر محمد اعجاز را دعوت کرد تا در کاخ ریاستجمهوری با او زندگی کند. یکی از وظایف این پیر، تهیه مستمر بزهای قربانی برای دفع «چشم زخم» مخالفان زرداری بود. بااینحال، اعجاز بهندرت در رسانهها ظاهر میشد تا بابت کمک به زرداری در عبور از پروندههای فساد، اعتباری کسب کند.
اگر کسی تصور کند که پیرها صرفاً بازتابی مدرن از خرافات در پاکستان هستند، باید توجه داشت که افسانههای مربوط به خرد و قدرت معنوی آنها در تار و پود تاریخ شبهقاره تنیده شده است و نشاندهنده تأثیر ماندگار آنها در پاکستان امروزی است. برای مثال، ظهیرالدین بابر، بنیانگذار امپراتوری مغول در سال ۱۵۲۶، هنگام بازگشت از مرزهای دوردست بدخشان (در افغانستان امروزی)، با بیماری پسرش، همایون، روبهرو شد که در آستانه مرگ قرار داشت. طبق توصیه یک پیر، بابر گرد پسرش طواف کرد و از خداوند درخواست کرد که جان او را با جان همایون عوض کند. بعدها، در زمستان ۱۵۳۰، بابر بر اثر بیماری درگذشت، اما همایون زنده ماند و امپراتوری مغول را به ارث برد.
یکی دیگر از داستانهای مشهور دوران مغول، ماجرای اکبر، پسر همایون است که در سیکری (در هند امروزی) نزد صوفی بزرگ، شیخ سلیم چشتی، رفت و ناامیدانه خواستار فرزندی پسر برای جانشینی شد. گفته میشود که پس از دعای خیر چشتی، اولین پسر از سه پسر او متولد شد و به افتخار این پیر، نامش را سلیم گذاشتند؛ کسی که بعدها بهعنوان امپراتور جهانگیر شناخته شد.
آخرین امپراتور مغول، بهادر شاه ظفر، علاوه بر جنگ نافرجامش علیه بریتانیاییها، خود نیز بهعنوان یک پیر بزرگ شهرت داشت. ویلیام دالریمپل، تاریخنگار اسکاتلندی، در کتاب خود «آخرین مغول» نوشت که ظفر به تعویذها اعتقاد زیادی داشت، «بهویژه برای تسکین بیماری مزمن بواسیرش یا برای دفع طلسمهای شوم.» دربار او همیشه پر از پیشگویان و قدیسان، چه مسلمان و چه هندو، بود و به توصیه آنها، امپراتور بهطور مرتب گاومیش و شتر قربانی میکرد. او همچنین حلقهای «جادویی» به دست داشت که ظاهراً میتوانست سوءهاضمه را درمان کند.
با ظهور پیرها بهعنوان یک نیروی سیاسی مسلط در دولت و جامعه پاکستان، تاریخ نشان میدهد که آنها همیشه به حاکمان نزدیک بودهاند، چه در دوران مغول، چه در دوران استعمار بریتانیا و چه پس از استقلال، که این نزدیکی، زمینهساز قدرت امروزین آنها شده است. حضور آنها به قرن دهم بازمیگردد و نقشی اساسی در گسترش اسلام و شکلگیری اسلام مردمی در منطقه داشتهاند. با وجود مخالفتها، رابطه همزیستی بین پیرها و سیاستمداران همچنان پابرجاست.[2]
[1] Muttahida Qaumi Movement.
[2] newlinesmag.com/essays/the-nexus-of-sufi-saints-and-politicians-in-pakistan