محیط شناسی روابط فرهنگی

آیا اروپا می‌تواند به دموکراسی در حال زوالِ خود حیاتی دوباره دهد؟

یکشنبه ۱۴۰۳/۰۴/۲۴
نویسنده:

تغییر به راست در سیاست اروپا مرگ دموکراسی نیست بلکه پیروزی آن است. دموکراسی به عنوان ابزاری برای آرمان‌ها، مکانیزمی است که خود اصلاح می‌شود و تغییر مسالمت‌آمیز رهبری را از طریق قدرت رای ارائه می‌دهد. رای دهندگان افراد غیرمنطقی نیستند، بلکه ذی‌نفعان باهوشی هستند که در میان انتخاب‌های مختلف…

تغییر به راست در سیاست اروپا مرگ دموکراسی نیست بلکه پیروزی آن است. دموکراسی به عنوان ابزاری برای آرمان‌ها، مکانیزمی است که خود اصلاح می‌شود و تغییر مسالمت‌آمیز رهبری را از طریق قدرت رای ارائه می‌دهد. رای دهندگان افراد غیرمنطقی نیستند، بلکه ذی‌نفعان باهوشی هستند که در میان انتخاب‌های مختلف به دنبال بهترین‌ها هستند. این افراط و ناکارآمدی چپ است که راه را برای راست هموار کرده است. اما کلمه کلیدی در این فرآیند «تغییر» است. همانطور که نتایج انتخابات بریتانیا نشان می‌دهد، این چپ است که به قدرت بازمی گردد.

هیچ چیز جدیدی در اروپای مسیحی اتفاق نمی‌افتد. اروپا باید معیار برچسب‌گذاری دموکراسی خود را برآورده می‌کرد. V-Dem، سیستم‌های سیاسی را به چهار دسته تقسیم می‌کند: حکومت‌های غیر دموکراتیک بسته (مانند چین یا عربستان سعودی)، حکومت‌های غیر دموکراتیک انتخاباتی (روسیه یا اوکراین)، دموکراسی‌های انتخاباتی (برزیل یا لهستان)، و دموکراسی‌های لیبرال (آلمان، فرانسه یا ایتالیا).

تغییرات سیاسی در هند، که به عنوان یک اکشور غیر دموکراتیک انتخاباتی شناخته می‌شود، نشان می‌دهد که چرخش به سمت راست در سیاست اروپا امری طبیعی است.. این واقعیت که سیاست نمی‌تواند از نظر سیاسی با آنچه رای‌دهندگان می‌خواهند درگیر شود، سطحی از نابردباری، ناشایستگی «لیبرال دموکراسی» یا حتی «دموکراسی‌های انتخاباتی» را نشان می‌دهد. این موارد بیشتر در «حکومت‌های غیر دموکراتیک بسته» یا «حکومت‌های غیر دموکراتیک انتخاباتی » طنین‌انداز می‌شوند.

شورش‌هایی که جایگزین انتخاب‌ها می‌شوند و خشونت‌های پس از پیروزی‌های انتخاباتی، یکی از جنبه‌های نزول اروپا به سمت اقتدارگرایی است. گفتمان دموکراتیک در اروپا که با واژگانی پیچیده ساخته شده بود، به سمت چین متمایل شده بود و به لکه‌ای بر سنت‌های دموکراتیک تبدیل شده بود.

آنچه به عنوان چرخش اروپا به «راست» تلقی می‌شود، نیازمند بررسی دقیق‌تر است. آنچه به عنوان یک تغییر به سمت راست تلقی می‌شود، در واقع یک کمانه سیاسی از ناتوانی و ضعف دولت‌های چپ متوالی برای حل مسائل اساسی است که شهروندانشان با آن مواجه هستند. این یک همگرایی به سمت تقاضای رفع مشکلاتی است که زیر فرش ایدئولوژی چپ به وجود آمده است. این به نوبه خود، دولت را توخالی کرده و آن را در مورد مسائلی فراتر از رفاه، که بلندترین آن‌ها مهاجرت است، بی‌اثر کرده است.

به طور کلی، اروپا چهارمین کشور پذیرنده مهاجر بوده است، سه کشور اول روسیه، ایالات متحده و هند هستند. اروپا از مهاجران و پناهندگان استقبال کرده است، با قربانیان ادعایی آن‌ها همدردی کرده و غذا، سرپناه و فرصت‌هایی را به هزینه مالیات دهندگان خود، مانند روسیه، ایالات متحده و هند برای آن‌ها فراهم کرده است. اما از نظر آماری، تعداد مهاجران غیرقانونی در سه کشور بزرگ اروپا (فرانسه، آلمان و بریتانیا) کمتر از یک سوم مهاجران در هند است.

مهاجران غیرقانونی توسط دولت‌های منجمد جسور شده‌اند و قوانین اروپا را علیه خود به کار گرفته‌اند. آلمان به دلیل مهاجرت انبوه با «ناکارکردی اجتماعی» مواجه است. تحمل ایتالیا با افزایش موارد تجاوز جنسی توسط مهاجران رو به کاهش است. فرانسه پس از چاقو زدن یک معلم فرانسوی در سال گذشته در حال تجدید نظر در مورد مهاجرت است. اسپانیا هجوم بی‌وقفه و غیرقابل تنظیم پناهجویان را به عنوان حمله‌ای به «تمامیت ارضی» خود می‌بیند. ایرلند شورش‌هایی را تجربه کرد و از طریق پایان «استقبال ایرلندی» از عشق مهاجرتی خود جدا می‌شود. آنچه به عنوان برخورد تمدن‌های اروپا در پایان سال 2023 تلقی می‌شد، اکنون یک حکم سیاسی روشن به نفع جناح راست است.

به عنوان یک شرط ضروری، دولت‌ها با ارائه یک زیرساخت کارآمد قانون و نظم شروع می‌کنند اما با گذشت زمان، اهمیت خود را از دست می‌دهند. آسایش نسبت به امنیت اولویت بیشتری پیدا می‌کند. اروپا به مسائلی چون اقتصاد ثروتمند، درآمد سرانه بالا، کالاهای عمومی سوسیالیستی مانند مدارس و مراقبت‌های بهداشتی، امنیت اجتماعی، امنیت شغلی و تورم پایین معتاد شده است. از ترس روایات، قوانین جدیدی وضع شده است که از مهاجران حمایت می‌کند اما هیچ مسئولیتی از آن‌ها نمی‌طلبد. بسیاری از آن‌ها به نوبه خود می‌خواهند آزادی‌های لیبرال، باز و آزاد اروپا را به زمینه‌های مذهبی تاریک، بی‌قانون و واپس‌گرایی تبدیل کنند که به آن‌ها پناه داده‌اند.

موضوع مشترکی که این حوادث و حکایات را در سراسر اروپا پیوند می‌زند، نه مدیریت نادرست چپ است و نه واکنش ناشی از انتظارات بزرگ از راست. این یک پدیده جهانی است که به استثنای چند استثنا مانند لهستان، قادر به مقابله با مسئولیت‌های همراه با قدرت نیست. اولین نقش این ایالت، به عنوان مثال همانطور که پارلمان استرالیا بیان کرده است و همه رای دهندگان در کشورهای دموکراتیک از رهبران خود انتظار دارند، تامین امنیت و نظم و قانون برای شهروندان خود است. همانطور که در اروپا دیده می‌شود، وقتی آن قرارداد از بین می‌رود، صندوق رأی تنها کلید تغییر می‌شود. در حال حاضر، ایمان اکثریت خاموش به چپ از بین رفته است. بنابراین، تغییر به آنچه که به عنوان جایگزین دیده می‌شود، در این مورد، در گرایش‌های راست وجود دارد.

این «گردش به راست» در واقع فراخوانی از قاره به جایگزینی است که از آن انتظار ارائه قانون و نظم را دارد. سیاستمداران، در تلاش برای خدمت به رای دهندگان خود، ممکن است به احتمال زیاد به گونه‌ای عمل کنند که آونگ به سمت دیگری حرکت کند. مهاجران قانونی که از درب ورودی وارد شده‌اند ممکن است در موج ضد مهاجران غرق شوند. ممکن است برای تحکیم بیشتر مشروعیت رأی دهندگان از زور بیش از حد استفاده شود. بدتر از آن، افرادی که از طریق «فراگیری» به قربانیان واقعی کمک کرده‌اند، اکنون ممکن است به سمت «دیگری» حرکت کنند که بالقوه توسط یک سیاست جدید قدرت می‌گیرداروپا ممکن است قرارداد جدیدی امضا و تعادل جدیدی ایجاد کند که بر رفتار بهتر تأکید می‌شود.

صرف نظر از تهدیدات دموکراسی در طول پنج سال آینده، اروپا جغرافیایی است که باید مراقب آن بود. باید هوشیار بود که اروپا در دام خطر عقب نشینی به سمت چیزی که آن را دموکراسی غنی، عمیق و سالم می‌نامند، وارد نشود.

تهران، خیابان انقلاب اسلامی، چهار راه ولیعصر(عج)
تماس: ۹۳۵۳۲۷۲۷۶۳
1630
بازدید سایت: 
محیط شناسی روابط فرهنگی