محیط شناسی روابط فرهنگی

نقدی بر مسیر سیاست‌ورزی حزب‌الله؛ از کادر بسته تا حزب عمومی

شنبه ۱۴۰۴/۰۸/۱۰
نویسنده:

مقدمه: در شماره پیشین خواندیم که اسعد ابوخلیل از ضرورت نقد سخن گفت و از صعوبت آن. خصوصا در مکانی مانند لبنان و در زمانی چون حال حاضر؛ که حزب الله ضربات سختی خورده است و مجروح شده است و در حال درمان است. از این شماره به بعد نویسنده…

مقدمه: در شماره پیشین خواندیم که اسعد ابوخلیل از ضرورت نقد سخن گفت و از صعوبت آن. خصوصا در مکانی مانند لبنان و در زمانی چون حال حاضر؛ که حزب الله ضربات سختی خورده است و مجروح شده است و در حال درمان است. از این شماره به بعد نویسنده نقد خودش را شروع می کند و در اولین بخش مساله بسیار مهمی را مورد نقد و بررسی قرار می دهد: موضوع ورود حزب الله به عالم سیاست و تبدیل شدن از حزبی بسته ( یا به قول نویسنده کادری) به حزبی باز و عمومی؛ و پیامدهایی که این تبدیل و تحول دارد. خصوصا در ابعاد امنیتی و حفاظتی. اسعد ابوخلیل این مساله را تنها مشکل حزب الله لبنان نمی داند؛ بلکه با بررسی تاریخی، آن را آفت تمامی جنبش ها و احزاب مقاومت به شمار می آورد. البته او از ورود تفصیلی به مساله و دادن حکم نهایی پرهیز می کند.( شاید به همان دلایلی که در شماره پیش گفت. از جمله آماده نبودن جامعه لبنان و خصوصا اعضا و طرفداران حزب الله برای پذیرش نقد درون گفتمانی) اما به هر حال فتح بابی می کند که می تواند مورد توجه اهالی فکر و تحلیل قرار گیرد و شرح و تفصیل بیشتری داده شود. دیگر اینکه همان طور که گفته شد و گفته خواهد شد آنچه می آید نظر و فکر شخصی نویسنده است. و لزوما مورد تایید مترجم یا سایت سیاق نیست.

بخش اول: معرفی حزب عمومی و حزب کادری

سیاست‌ دان فرانسوی، "موریس دوورژه" در کتاب «احزاب سیاسی» ، احزاب را به دو دسته تقسیم می کند: "حزب عمومی" و "حزب خواص"

حزب عمومی: حزب عمومی یا حزب جماهیر، حزبی است که مخاطب آن عموم مردم و از طبقات مختلف هستند. ویژگی های این حزب:

  • عضویت غیررسمی وعدم پرداخت منظم حق عضویت از سوی اعضا
  • ساختار سازمانی منعطف و فقدان انضباط حزبی
  • شکل گیری جناح‌ های مختلف درون حزبی. خصوصا به دلیل فقدان مراحل گزینشی مناسب برای عضویت و سنجش وفاداری حزبی
  • هدف اساسی: تاثیرگذاری بر جامعه به منظور پیروزی در انتخابات

نمونه ‌ی این نوع حزب را می‌ توان در اکثر احزاب غربی دید: معمولاً دو حزب اصلی رقیب وجود دارند، هر یک بخشی از افکار عمومی را در اختیار گرفته و در نهایت در انتخابات بر سر رأی‌ دهندگان میانه‌ رو رقابت می‌کنند.

حزب کادری: اما نوع دوم از احزاب، «حزب کادر» یا حزب نخبگان است؛ حزبی که بر عضویت منسجم و سخت‌ گیرانه و بر ایدئولوژی مشخص و سرسختانه تکیه دارد. ویژگی های این دسته از احزاب:

  • ساختار تشکیلاتی منضبط و سخت ‌گیرانه و با فرایندهای محرمانه
  • پرداخت حق عضویت توسط اعضا
  • تامین مالی حزب توسط اعضا و نه اقلیت ثروتمند
  • ساختار و فرایندهای سری و محرمانه
  • هدف این احزاب پیروزی در انتخابات نیست. لذا طبیعی است که مساله ی انتخابات و پیروزی در آن اولویت حزب نباشد.

احزاب کمونیستی، دینی و چپ‌ گرای غربی نمونه ‌ای از احزاب کادری یا احزاب ایدئولوژیک‌ هستند. که علاوه بر دارا بودن ساختار و تشکیلات سخت، اعضای آن عضو رسمی به حساب می آمدند و معمولا موظف به پرداخت حق عضویت نیز بودند.

در بررسی تفصیلی تر می توان عناصر مختلف تشکیل دهنده احزاب سیاسی را در این دو دسته از حزب بررسی کرد:

منابع مالی

در احزاب کادری اعضا حق عضویت خود را به عنوان بهایی برای عضویت می‌پردازند؛ تا علاوه بر احساس تاثیرگذاری، از وابستگی تشکیلات به افراد و نهادهای قدرت و ثروت جلوگیری کنند. اما احزاب عمومی وابسته به اقلیت ثروتمندان هستند. چنانکه در آمریکا تامین مالی دو حزب اصلی آن توسط اقلیت ثروتمند انجام می شود. بله؛ در بعد نظری فرض بر این است که "حزب عمومی" باید توسط جمع زیادی از طرفدارانش تامین مالی شود تا از وابستگی مالی به افراد و گروه های خاص رها باشد. اما در عمل جوامع سرمایه‌ داری به گونه‌ ای تکامل یافته ‌اند که احزاب حاکم در آن‌ به تعداد اندکی از ثروتمندان یا شرکت‌های بزرگ وابسته شده‌اند؛ چرا که هزینه ‌های انتخابات (که در آمریکا به میلیاردها دلار می‌ رسد) پیوسته در حال افزایش است. خصوصا اینکه هدف اصلی حزب عمومی، پیروزی در انتخابات است.

منابع انسانی

در حزب عمومی هدف از جذب اعضا، پیروزی نهایی در انتخابات است. لذا هواداران این حزب، عضو واقعی حساب نمی شوند و اصلا چیزی به نام عضویت رسمی و کارت عضویت در آن وجود ندارد. چنانکه مثلاً در حزب جمهوری‌ خواه یا دموکرات آمریکا کسی کارت عضویت در دست ندارد. زیرا هدف اصلی، پیروزی در انتخابات است. در حالی که هدف حزب کادر از جذب اعضا تاثیرگذاری پایین به بالا است. در واقع آنها به دنبال این هستند که بتوانند بر طبقه‌ ی کارگر اثر بگذارند. (دیدگاهی که پس از جنگ جهانی دوم رواج داشت.) افراد در این نوع حزب، عضو رسمی محسوب شده و کارت عضویت دارند و باید مبلغی را به عنوان حق عضویت بپردازند.

تشکیلات سازی

حزب کادری تمرکزش بر ساختن سازمانی منسجم و کارآمد است و چندان به پیروزی در انتخابات اهمیت نمی‌دهد. در مقابل احزاب عمومی به تشکیلات سازی چندان اهمیتی نمی‌ دهند. و هواداران آن وظیفه خود را ساختن و توسعه ‌ی سازمان حزبی نمی‌ دانند؛ بلکه این مهم را به طبقه ی حاکم و سرمایه ‌گذار می‌سپارد. و چنانکه گفته شد هدف نهایی این حزب پیروزی در انتخابات و فتح مناصب سیاسی است.


ایدئولوژی حزبی

حزب عمومی، ایدئولوژی مشخص یا نظام آموزشی حزبی ندارد. همه‌ چیز به تصمیم و درک هواداران واگذار می ‌شود. چنین حزبی معمولاً فاقد ایدئولوژی مشخص است و تنها در خطی عام حرکت می‌ کند که چارچوب کلی اش «چپ‌» یا «راست‌» است. به گونه ای که حتی این احتمال وجود دارد که با توجه به منافع انتخاباتی، جهت‌ گیری اش را از چپ به راست تغییر دهد و بالعکس. تونی بلر و بیل کلینتون، هر یک در کشور خود، حزب کارگر و حزب دموکرات را به‌ راست سوق دادند تا شانس پیروزی در انتخابات را افزایش دهند.
اما در احزاب کادری، آموزش و تربیت سیاسی بخشی اساسی از ساختار است. در این احزاب، آیین‌ها و شیوه‌های معینی برای آموزش حزبی وجود دارد، و معمولاً کتابخانه یا مجموعه منابع آموزشی مخصوصی دارند که هر عضو باید آن را بگذراند و اغلب در آزمون های مربوط به آن نیز شرکت کند.احزاب کمونیستی لبنان نمونه‌ای از این الگو هستند. کتاب‌ها و ترجمه‌های انتشارات «دار التقدّم» - با وجود ترجمه بدشان - عملاً به‌ عنوان منابع درسی رسمی حزب به کار می ‌رفتند. هرچند این احزاب فاقد منابع ایدئولوژیک بومی متناسب با منطقه‌ بودند.

با این همه بسیار پیش می آید که حزب کادری به حزب عمومی تبدیل شود و برعکس. برای نمونه حزب کمونیست فرانسه که زمانی حزبی عمومی بود و نماینده در پارلمان داشت، پس از شکست سنگینی که در پی فروپاشی اتحاد شوروی متحمل شد، ساختار درونی‌اش دگرگون گشت و بیشتر جنبه‌ ی ایدئولوژیک یافت. چراکه دیگر نه در انتخابات پیروز می‌شد و نه امیدی به دستیابی به قدرت داشت. و در چنین وضعی، طبیعی است که پایبندی به عقیده آسان ‌تر می‌شود. و در پی این شکست سنگین بود که این حزب، به حزبی کادری تبدیل شد.

بخش دوم: حزب الله، حزب عمومی یا حزب کادری؟

به‌ راحتی نمی‌ توان حزب‌الله را در این دسته بندی قرار داد. این حزب در بافت لبنان شکل گرفته و رشد کرده است و ویژگی های خاص خودش را دارد‌.حزب ‌الله در درون خود هم ویژگی‌های حزب کادری را دارد و هم ویژگی‌های حزب عمومی را. اما هر قدر که به طرف حزب عمومی (یعنی حزبی با اولویت پیروزی درانتخابات) حرکت کرده است، سری بودن خود را از دست داده است. "سری" بودنی که در سال‌ های آغازین این حزب، مهم ‌ترین سپر حفاظتی‌ اش در برابر نفوذ اسرائیل به ‌شمار می‌ رفت.
شگفت‌ انگیز است که نعیم قاسم در آخرین سخنرانی خود به موضوع انتخابات شوراهای شهر و روستا پرداخت و مردم را به مشارکت گسترده در آن فراخواند! آن هم در زمانی که جنوب لبنان هنوز زیر اشغال اسرائیل قرار دارد و این رژیم هر زمان که بخواهد و هر جا که میلش بکشد اعضا و فرماندهان حزب الله را ترور می‌کند.علاوه بر این چه بخواهیم و چه نخواهیم برگزاری انتخابات در شرایط اشغال، نوعی مشروعیت بخشی به اشغال و قبول پیامدهای آن است.

هنوز صدها هزار نفر از ساکنان جنوب نمی ‌توانند به روستاها و شهرهای خود بازگردند. در چنین وضعیتی، اسرائیل می‌تواند بر روند سیاسی اثر بگذارد. زیرا در چنین شرایطی حزب الله قادر به بسیج و سازماندهی مردم نیست. برخلاف جریان هایی که از حمایت های مالی غربی و خلیجی برخوردارند.

این همان مسئله ‌ای است که در انتخابات اخیر مجلس آن را مشاهده کردیم و اثرش را بر رای لبنانی های مقیم خارج از لبنان دیدیم. و حزب الله در حالی مشروعیت این انتخابات را پذیرفته است که برخی کشورهای غربی هرگونه فعالیت سیاسی این حزب را ممنوع کرده‌اند؛ و هر فردی که در این زمینه اقدامی انجام دهد را بازداشت می کنند. در چنین شرایطی که برخی احزاب اساساً از حق فعالیت و تحرک سیاسی محروم‌اند، چگونه می‌توان از رقابت برابر میان گروه‌های سیاسی سخن گفت؟

حزب‌الله در سال ۱۹۹۲ برای نخستین بار در انتخابات شرکت کرد. این امر به مثابه ورود به مرحله ای جدید بود. مرحله تبدیل - حداقل بخشی - از این حزب ( یعنی بخش سیاسی و نه بخش جهادی) به حزب عمومی و پذیرفتن ساز و کارهای آن. از جمله اولویت قرار دادن پیروزی در انتخابات.

همان ‌طور که پیش ‌تر گفته شد، احزاب عمومی معمولاً پایبندی چندانی به ایدئولوژی ندارند. با این حال، حزب ‌الله حزبی استثنایی است؛ نه توان آن را دارد و نه تمایل آن را که از ایدئولوژی خود فاصله بگیرد یا در آن نرمش نشان دهد. در واقع این حزب کوشید نوعی دوگانگی ساختاری را حفظ کند. یعنی تفکیک میان شاخه‌ی جهادی و شاخه‌ی سیاسی. هر چند کشورهای غربی چنین تفکیکی را نپذیرفتند و حزب الله را یک کل واحد حساب می کنند. به استثناء فرانسه و اتحادیه اروپا که رابطه خودشان با حزب الله را حفظ کرده اند.

ما نمی‌دانیم تصمیم حزب برای مشارکت سیاسی در انتخابات سال ۱۹۹۲ برخاسته از اراده خود حزب بود یا نتیجه ‌ی فشارهای خارجی؟ فشارهایی که در راستای منافع دو کشوری بود که بیشترین تاثیرگذاری را بر حزب الله داشتند. یعنی نظام سوریه در درجه‌ ی نخست و نظام ایران در درجه‌ی دوم. معروف است که رهبری و اعضای حزب الله بحث‌های گسترده‌ای درباره‌ی مشارکت در انتخابات داشتند، زیرا حزب از زمان تأسیسش و طی سال های متعدد، نظام سیاسی لبنان را نظامی فرقه‌ ای، فاسد و ناتوان می‌دانست و حضورش در انتخابات به مثابه قبول این نظام بود. با این حال کسانی که از تصمیم به مشارکت حمایت می کردند، انتخابات را فرصتی برای شناساندن حزب به مردم و بهره‌ گیری از مزایای پیروزی می‌ دیدند تا نمایندگی سیاسی در پارلمان فقط به جنبش «امل» محدود نماند. این اتفاق در دوره‌ رقابت و کشمکش میان جنبش امل و حزب الله روی داد.

بخش سوم:مزایا و معایب حزب عمومی و حزب کادری برای جنبش های مقاومت

تبدیل شدن به حزب عمومی برای جنبش های مقاومت مزایایی دارد و معایبی. فعالیت در این قالب به پیروزی در انتخابات کمک می‌کند و پایه ‌ی حمایتی حزب را گسترده ‌تر می‌سازد؛ به گونه ای که حزب از محدودهٔ اعضای رسمی فراتر رفته و بخش بیشتری از هواداران را از میان دوستان، نزدیکان و متحدان جذب می کند. خصوصا اینکه اکتفا بر بدنهٔ رسمیِ اعضا، برای پیروزی در انتخابات کافی نیست. در عین حال خروج از قالب احزاب کادری، حزب را در معرض خطرات عمده‌ای قرار می‌دهد. زیرا باعث ترکیب بخش "جهادیِ مخفی" با بخش "سیاسیِ علنی" می شود. و این امر عملیات رصد و نفوذ دشمن را تسهیل می‌کند .حزب عمومی و توسعه عمومی حزب، ارتباط آن را با توده های مردم تقویت می کند. در مقابل، سازمان مخفی از توده‌ها فاصله می‌گیرد. و این فاصله نوعی حفاظ امنیتی برای سازمان به وجود می آورد.

نمونه اش اسامه بن لادن است‌. که استاد پنهان شدن از آمریکایی‌ها بود. وی از حوالی ۱۹۹۸ تلفن و اینترنت را ترک کرد. لذا آمریکایی ها نتوانستند اثری دیجیتال از او پیدا کنند! پس به رصد پیکی که نامه ها را بین رهبران القاعده منتقل می کرد اکتفا کردند. خلاصه این که نمی توانی هم درها را به روی عموم باز کنی و هم حالت "محرمانه" - که ‌لازمه کار جهادی است - را حفظ کنی!

بخش چهارم: موردکاوی سازمان آزادی بخش فلسطین

«عمومی شدن» چالشی است که گریبانگیر تمامی جنبش‌های مقاومت عربی شده است. چرا که گسترش سازمانی، تعداد اعضا را به‌ طور چشمگیری افزایش می‌دهد. سازمان آزادی بخش فلسطین در اینجا هم نمونه خوبی برای بررسی است. از مقطعی به بعد رقابت درون سازمانی - چه انتخاباتی و چه مبارزاتی - بر این سازمان چیره شد. در سازمان آزادی بخش خبری از انتخابات نبود؛ اما رقابت درون سازمانی بین برخی از اعضای خاص به شدت جریان داشت. و هر قدر سهم نمایندگی افراد و جناح ها بیشتر می شد سهم بودجه ای که از رهبری سازمان دریافت می کرد نیز بیشتر می شد. در همین زمینه «هانی حسن» نکات جالبی را مطرح می کند. وی در کتاب «سازمان آزادی بخش فلسطین» در مصاحبه با «هلینا کوبان» می گوید: "ساختار تشکیلاتی جنبش فتح پس از نبرد الکرامة (نبردی که عرفات افتخارات آن را سرقت کرد و همه را به نام خودش و سازمانش ثبت کرد و نقش ارتش اردن و سایر گروه‌های فلسطینی را نادیده گرفت!) دچار دگرگونی بنیادین شد و هزاران نفر به آن پیوستند. پیش از الکرامة، این جنبش اعضای خود را با دقت گزینش و بررسی می‌کرد و هر عضو تازه‌ وارد باید مورد تایید اعضای شناخته‌ شده آن قرار می گرفت. اما پس از نبرد الکرامه این روند تغییر کرد. سازمان های فلسطینی بر سر افزایش نیرو به رقابت با یکدیگر پرداختند. و بدین ترتیب از دقت و حساسیت در گزینش اعضا - که پیشتر وجود داشت - غفلت کردند. البته بی انصافی است که فقط جنبش فتح را در این قضیه متهم بدانیم.زیرا توسعه عمومی(یا گذار از حزب کادریِ سری به حزب عمومیِ علنی) تمام جناح های سازمان آزادی بخش را مبتلا ساخت. خصوصا پس از استقرار در لبنان و مرحله مشهور توسعه. و این مرضی است که همیشه به "محرمانگی" ضربه می زند.  

دیگر اینکه ترور رهبران در آوریل ۱۹۷۳ تنها به علت کوتاهی و همدستی آشکار برخی از نهادهای امنیتی و نظامی لبنان نبود؛ بلکه حاکی از سهل‌انگاری امنیتی فاجعه ‌بارِ فلسطینی نیز بود. چه آنکه برخی از رهبران فلسطینی در مناطقی شناخته‌ شده و در محله های مجلل اقامت داشتند که طرفداران انقلاب فلسطین کم تر در آن حضور می یافتند. آیا باید بی‌توجهی به ابتدایی‌ ترین اصول امنیتی در حفظ جان رهبران - به‌ ویژه کسانی مانند کمال عدوان که مسئول پرونده‌ عملیات در داخل فلسطین بود - را به حساب قضا و قدر و سرنوشت گذاشت؟ چه کسی باور می‌کند که جنبش «فتح» در آغاز کارش نمونه‌ای بود از فعالیت سری؟ فتح در ابتدای کار نشریه ای داشت به نام "فلسطین ما"؛ در این نشریه صندوقی پستی‌ معرفی می شد که از طریق آن درخواست‌ های عضویت دریافت می ‌شد! طبیعی است که این روش از نظر امنیتی هیچ تضمینی ندارد!

منبع: الخبر

4
تعداد بازدید:
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، چهار راه ولیعصر(عج)
تماس: ۹۳۵۳۲۷۲۷۶۳
3899
بازدید سایت: 
محیط شناسی روابط فرهنگی