در صربستان، جشنهای میهن پرستانه در سراسر سال به بخشی از فرهنگ سیاسی تبدیل شده است. خیابانهای بلگراد اخیراً شاهد تعداد نسبتاً زیادی از گردهماییها، مراسمات مذهبی عمومی و رویدادهای فرهنگی بوده است. با شعار «یک مردم، یک مجلس»، اولین «مجمع تمام صرب ها» برگزار شد که نمایندگان صربها را از سراسر منطقه گرد هم میآورد تا وحدت ملت صرب را نشان دهند.
مجمع تماما صرب، که بستری برای جاه طلبیهای شوونیستی و غیرقانونی رهبران سیاسی جمهوری صرب در بوسنی (RS) است، نهاد تحت رهبری صربها در بوسنی و هرزگوین را ایجاد کرده است. این تحول باید نگرانیهایی را در مورد جهتگیری در منطقه به ویژه با توجه به روایت نوظهور «جهان صرب» (Srpski Svet) ایجاد کند.
نمایش قدرت و اتحاد
به ابتکار الکساندر ووچیچ، رئیسجمهور صربستان و میلوراد دودیک، رئیس صربهای بوسنی مجمع تمام صربها متعهد شد که پیامی را به 1.3 میلیون صرب ساکن خارج از صربستان ارسال کند تا نشانی از اتحاد برای ملت صرب باشد. از این نظر، مجمع را میتوان ارتقای دیگر جشنهای مشابه، از جمله برپایی «روز اتحاد، آزادی و پرچم ملی صرب ها» دانست.
در گردهمایی هیئتهای صربستان و صرب بوسنی، سهامداران برجسته طرفدار بلگراد نیز در این گردهمایی حضور داشتند. به عنوان مثال، آندریا مندیچ، رئیس مجلس مونته نگرو، در این جلسه حضور داشت. بر اساس گزارشها، صدها صرب از همه گوشه و کنار منطقه یوگسلاوی سابق، از جمله مردم مقدونیه شمالی، مونته نگرو و بوسنی در این گردهمایی حضور داشتند. در این راستا، مجلس تمام صربها ادعای وحدت و رهبری ووچیچ و دودیک را در مورد صربهای منطقه تسهیل میکند.
اتحاد هرچه بیشتر سرزمینهای صرب
در 8 ژوئن، سهامداران صرب در یک جلسه مشترک، «اعلامیه حمایت از حقوق ملی-سیاسی و آینده مشترک مردم صرب» را تصویب کردند. این سند اعلام میکرد که «مردم صرب نماینده یک نهاد واحد هستند [که] چندین ایالت با نامهای مختلف در طول تاریخ داشته است». این به منزله تعهدی بود که خواستار اتحاد همه صربها در منطقه به عنوان یک نتیجه تاریخی طبیعی شد. این اعلامیه در 49 ماده جهت گیریهایی را تدوین کرد که رهنمودهایی را برای تحقق «جهان صربستان» تعیین میکرد. این پروژه سیاسی انحرافی که توسط الکساندر وولین، معاون نخست وزیر صربستان که آشکارا طرفدار روسیه است، تبلیغ میشود، نسخه جدیدی از «صربستان بزرگ» در زمان جنگ است. واضح است که تجدید حیات چنین ایدئولوژیهایی یادآور دهه تاریک 1990 است.
این اعلامیه فرصتی برای مشاهده رفتار غیرمتعارف احکام بینالمللی توسط نمایندگان صربها بوده است. قطعنامه 1244 شورای امنیت سازمان ملل متحد از سال 1999 به عنوان یک پایه قانونی مناسب برای بازگرداندن کنترل مشروع صربستان بر کوزوو در نظر گرفته شد، در حالی که مجمع چندین حکم بینالمللی را که مورد پسند آنها نبود رد کرد. به عنوان مثال، آنها قطعنامه اخیرا تصویب شده مجمع عمومی سازمان ملل مبنی بر تعیین 11 ژوئیه به عنوان روز بینالمللی بزرگداشت نسل کشی سربرنیتسا در سال 1995 را نادیده گرفتند.
علاوه بر این، اعلامیه با هدف دستیابی به هماهنگی هرچه بیشتر بین RS و صربستان از طریق تفسیر تحریف شده از سیستم دیتون، ساختار قانون اساسی که از توافقنامه صلح دیتون در سال 1995 (DPA) در بوسنی و هرزگوین پدیدار شد، بود. مجمع صربها که ظاهراً از نظم قانون اساسی «دائمی و بسیار آسیبدیده» نگران بودند، از صربستان خواست «مشکل فروپاشی توافقنامه صلح دیتون را بینالمللی کند»، بنابراین بلگراد را تشویق کرد تا در امور همسایهاش بیشتر دخالت کند.
دودیک سالهاست که بر نهادهای دولتی فشار آورده است تا شرایط قانونی کامل را در اختیار بانیا لوکا قرار دهند. جدایی دوفاکتو از RS که متضمن فروپاشی ساختار سیاسی بوسنی و هرزگوین پس از جنگ است. هدف نهایی ادغام با صربستان خواهد بود. رئیس جمهور ووچیچ با تکرار ادعاهای دودیک، حمایت خود از سیستم دیتون را تکرار کرد تا پس از آن بر تعهد خود نسبت به هر اقدامی که «منافع ملی صربستان را احیا کند»، تاکید داشته باشد.
مفاهیم ژئوپلیتیک و برداشتهای نادرست
فراخوان برای اتحاد صربها که از بلگراد آغاز شد، باعث ناراحتی کشورهای همسایه و همچنین واکنشهای متفاوت از سوی شرکای سنتی درگیر در منطقه شده است.
دودیک از مسکو نامه حمایتی از سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه آورد که در آن حمایت ضمنی خود از جدایی طلبان صرب بوسنی را تجدید و تاکید میکند که مسکو «هرگز چشمان خود را بر روی هیچ بیعدالتی نسبت به مردم برادر صرب نخواهد بست.» رؤسای جمهور صربستان و RS همیشه رابطه صمیمانهای با ولادیمیر پوتین داشتهاند. بنابراین، حمایت روسیه به سنگ بنای تعادلی تبدیل شده است که آنها در آن موفق شدهاند.
تعدادی از دیپلماتهای غربی با گام برداشتن برای اطمینان بخشیدن به شرکای غربی از طریق تعامل با RS و محدود کردن طغیانهای جداییطلبانه دودیک، به نقش مجمع به عنوان ابتکار عمل برای محدود کردن دودیک پی بردهاند. به عبارت دیگر، مجمع تمام صربها بهعنوان یک عامل تثبیتکننده برای بالکان غربی در چندین پایتخت غرب تلقی شده است. این توضیح میدهد که چرا در روزهای بعد، واکنشهای غرب در بهترین حالت ملایم و گاه ناراحتکننده بوده است.
رئیسجمهور صربستان عملاً سفیر ایالات متحده در بوسنی و هرزگوین را وادار به پاسخگویی کرد و علیرغم این اتفاق در بحثها شرکت کرد. این وضعیت ناآرام به طور گسترده سوالاتی را در مورد استراتژی ایالات متحده ایجاد میکند که عمدتاً به ووچیچ و صربستان برای ایجاد ثبات در منطقه متکی بوده است.
مجمع تمام صربها گامی رو به جلو در ایجاد یک دستور کار انحرافی است. این یک نشانه بسیار منفی در مورد جهتگیری بالکان غربی و به ویژه با توجه به مرکزیت اعطا شده به دولت صربستان است. به نظر میرسد که مجمع تمام صربها نمایشی از قدرت است که در تلاش برای نشان دادن رهبری بر تمام صربها در منطقه است. تمایل سیاسی رهبران بانیا لوکا و بلگراد برای ساختن روایتی قومسالارانه، چشماندازی تلخ را برای فرسایش اهرم اتحادیه اروپا در منطقه نشان میدهد. به بیان ساده، روایتهای قومسالارانه و بیتفاوتگرایانه مانند «جهان صرب» این سرزمینها را در جهت مخالف مسیر اتحادیه اروپا و ارزشهای هدایتکننده آن یعنی حاکمیت قانون، دموکراسی و شمول اجتماعی هدایت میکنند.
ایجاد چنین بستری برای نمایشهای قوم گرا هشداری برای همه کسانی است که تحولات بالکان غربی را دنبال میکنند. تسلیحسازی مسائل قومی اغلب برای پنهان کردن مشکلات مهم اجتماعی-اقتصادی، مانند فروپاشی جمعیتی که هر دو منطقه را تحت تأثیر قرار میدهد، مورد استفاده قرار گرفته است. این همچنین حقیقت وحشتناکی را در مورد خستگی در مواجهه با وعدههای اروپایی پنهان میکند، در حالی که شکاف اجتماعی-اقتصادی بین کشورهای اتحادیه اروپا و بالکان غربی افزایش مییابد.
در نهایت، نمایش عمومی فراخوانهای شوونیستی و آشکارا بیتفاوتی، عدم پاسخگویی در مورد رهبران قومگرا در منطقه را آشکار میکند. قومسالاران صربستان و جمهوری صربسکا با تسخیر و فساد نهادهای دولتی، همه مکانیسمهای دموکراتیک را خنثی کردهاند. با توجه به اینکه اکثریت قریب به اتفاق شهروندان بالکان غربی با هر نوع درگیری در منطقه مخالف هستند، دو گزینه باقی میماند: اینکه از فضای مدنی جدا شوند یا با مهاجرت، اغلب به اتحادیه اروپا، از جامعه خود خارج شوند.