برای چین و روسیه بازی های المپیک فراتر از یک رویداد ورزشی است. این بازیها برای این دو قدرت جهانی میدانی برای رقابتی سنگین در جهت غرور ملی، هویت و اهداف جهانی است و این موضوع نشان دهنده کشمکش و متغیرهای قدرت در جامعه جهانی است.
با زدن سوت پایان این دوره از بازی های المپیک 2024 در پاریس پایتخت فرانسه داستانی همیشگی بار دیگر از زیر سایه بزرگترین رویداد ورزشی نمایان شد. داستان المپیک فقط لحظات دراماتیک شامل پیروزی در ثانیه های پایانی یا افتخاری متمایز در سطح ورزشی نیست که باعث جلب توجه جهانیان می شود بلکه جریان پنهانی هم در این بازی ها وجود دارد که عبارت از رقابت ژئوپولتیک است که نقش خود را در رقابت ها برای کسب مدال ایفا می کند. این رقابت ها میان کشورها به ویژه میان دو کشور چین و آمریکا سمبلی برای رقابتی فرا ورزشی شده است.
طی دهه ها آمریکا بر مجموع مدال های جدول توزیع مدال های المپیک هژمونی داشت و این موضوع بازتاب قدرت اقتصادی، پیشگامی این کشور در فناوری ها و نفوذ قدرت نرم آن بود. انباشت مداوم مدال های طلا از سوی ورزشکاران آمریکایی صرفا گواهی بر تمایز این ورزشکاران از نظر فردی نبود بلکه تجسمی از امیدها و آرزوهای یک ملت از نظر گستردگی در سطح جهانی را شامل می شد. در نتیجه با توجه به نکات بیان شده بازی های المپیک دیگر صرفا رویدادی ورزشی نیست بلکه نمایشی از هویت ملی، قدرت فرهنگی و تأثیر جهانی می باشد.
با این حال چین به عنوانی رقیبی بزرگ و سرسخت برای آمریکا در سال های اخیر ظاهر شده است و آمریکا را از نظر برتری در کسب مدال ها به چالش کشید. این رقابت فقط مرتبط با عرصه ورزشی نیست بلکه نشان دهنده رقابتی گسترده تر در عرصه ژئوپولتیک بین دو ابرقدرت است و این رقابت تا عرصه هایی مانند تجارت، فناوری، قدرت نظامی و تأثیر فرهنگی امتداد دارد. در نتیجه نبرد برای طلای المپیک به نمونه ای کوچک شده برای نزاعی بزرگ تر در راستای هژمونی جهانی تبدیل شد.
برخی می گویند اخیرا گروهی از آمریکایی ها در یکی از خیابان های نیویورک در حال تماشای بازی های المپیک از تلفن های همراه خود بودند و هیجان بر روی صورت آن ها فقط به دلیل تماشای بازی ها از نمایشگر تلفن های همراه نمایان نبود بلکه ناشی از نگرانی هم بود. یکی از آن ها سرش را تکان می داد و می گفت "آیا دیدید؟ چین یک مدال دیگر را هم برنده شد. آنان در حال گرفتن جای ما هستند". نظر این شهروند آمیخته ای از ناامیدی و تقدیر بود و او اعتراف می کرد صحنه رقابت ها در حال تغییر است و این تغییر ضرورتا به سود آمریکا نیست. برای این تماشاگران رقابت فقط در زمینه مدال ها نیست بلکه بازتابی از نزاعی گسترده تر بر سر هیبت ملی و جایگاه جهانی است. چه بسا در سایه شرایط ژئوپولتیک همین مناسب بود که رقابت چین و آمریکا در این دوره به تساوی در مدال های طلا منتهی شود زیرا هر کشور 40 مدال طلا به دست آورد.
صعود چین در جدول رده بندی توزیع مدال های المپیک ناگهانی نبوده است بلکه در نتیجه تلاش هایی است که دهه ها ادامه داشت و در نتیجه سرمایه گذاری در زمینه ورزشی به عنوان ابزاری برای نشان دادن قدرت ملی بوده است. چین به طور صریح این امر را اولویت ملی خود قرار داد تا از طریق آن بر دیگر کشورها و به ویژه آمریکا برتری یابد و این هدف بخشی از راهبردی بزرگتر است تا از این راه چین نفوذ جهانی خود را نشان داده و جایگاه خود به عنوان رهبر دنیا را تقویت کند. بر همین اساس برنامه ورزشی قاطعانه چین با حمایت دولت برای تربیت ورزشکارانی درجه یک دنبال می شود.
این رشد ورزشی چین بازتاب رشد این کشور در سطحی گسترده تر در عرصه جهانی است زیرا طی دهه های اندک گذشته این کشور از کشوری در حال توسعه به دومین اقتصاد بزرگ دنیا تبدیل شد و اکنون نفوذ آن تقریبا در هر عرصه ای و در هر جایی از عرصه ها و اماکن دنیا احساس می شود. برای ملت چین هر مدال طلا منشأ افتخاری بزرگ است و نشان از بازگشت کشور به عرصه جهانی پس از دهه ها رنج و مبارزه است و هر پیروزی چین در المپیک، اعترافی به نفوذ جهانی و رو به رشد این کشور و تأکیدی بر جایگاه آن به عنوان رهبری جهان است.
به همین ترتیب بازی های المپیک برای آمریکایی ها طی مدت طولانی معیاری جهت غرور ملی و حس برتری بوده است زیرا به صورت تاریخی آمریکا از موفقیت خود در این بازی ها به عنوان نشانی بر قدرت اقتصادی، پیشرفت فناوری و نفوذ فرهنگی خود استفاده نموده است. اما چالش های روزافزون از سوی چین باعث ایجاد متغیر جدیدی شد و آمریکایی ها را مجبور کرد با واقعیت متوازن جدیدی در سطح دنیا تعامل کنند که طی آن احتمال زوال هژمونی آمریکا وجود دارد. برای آمریکا رقابت با چین در میدان المپیک یادآور نقش در حال تغییر آن در دنیاست زیرا آمریکا همچنان قدرت جهانی است اما دیگر دارای هژمونی چالش ناپذیر نیست و صعود چین هماهنگی با این موضوع را بر آمریکا تحمیل کرده است. بازی های المپیک برای واشنگتن یادآور این واقعیت در سطحی ژئوپولتیک است.
بازی های المپیک سال 2008 پکن به عنوان نقطه عطفی در این رقابت های جهانی بود زیرا چین از این بازی ها برای نمایش مدرنیته، قدرت اقتصادی و میراث فرهنگی خود استفاده کرد. مراسم افتتاحیه آن دوره به عنوان درسی در چگونگی نمایش قدرت نرم بود و به شکلی طراحی شد تا جهان مبهوت پیشرفت و اهداف محقق شده چین شود. خود این بازی ها هم پیروزی برای چین بود زیرا این کشور در جدول توزیع مدال ها برای اولین بار در رتبه نخست قرار گرفت. این موفقیت صرفا افتخار ملی نبود بلکه رونمایی از مقاصد چین بود زیرا چین از این طریق به دنیا اعلام کرد آماده رقابت با آمریکا در همه زمینه ها از جمله زمینه ورزش است. از آن زمان رقابت میان دو طرف در ورزش و غیر آن شدت گرفت.
در دوره های بعدی المپیک هم این رقابت همچنان میان چین و آمریکا ادامه پیدا کرده است و دو کشور مدام در جدول توزیع مدال ها جای همدیگر را گرفته اند. این در شرایطی است که دوره بعدی المپیک در سال 2028 در لس آنجلس برای چینی ها و آمریکایی صرفا رقابتی ورزشی نخواهد بود و به همین خاطر بازی های المپیک همیشه فراتر از یک رویداد ورزشی است و میدانی برای نبردی ملی و فروریختن متغیرهای موجود قدرت در جامعه جهانی است.