محیط شناسی روابط فرهنگی

جایگاه قدرت نرم چین

شنبه ۱۴۰۳/۰۵/۲۰
نویسنده:

درک مفهوم قدرت نرم و انگیزه های آن از نگاه چین مهم می باشد زیرا چین قدرتی نوظهور در بازارهای جدید و دومین اقتصاد بزرگ دنیاست. در خصوص این کشور و سیاست خارجه آن مفهوم قدرت نرم یکی از مفاهیم سیاسی و اجتماعی است که طی دو دهه گذشته بیشترین…

درک مفهوم قدرت نرم و انگیزه های آن از نگاه چین مهم می باشد زیرا چین قدرتی نوظهور در بازارهای جدید و دومین اقتصاد بزرگ دنیاست. در خصوص این کشور و سیاست خارجه آن مفهوم قدرت نرم یکی از مفاهیم سیاسی و اجتماعی است که طی دو دهه گذشته بیشترین نگاه در پکن به سوی آن بوده است. باید درنظر داشته باشیم یکی از دلایل اصلی پذیرش آسان قدرت نرم توسط چین استفاده از این مفهوم با اتکای تاریخی به پایه های فرهنگی قوی در عرصه سیاست خارجی کلاسیک این کشور می باشد.

چین کلاسیک از فرهنگی قوی و خالی از نظامی گری برخوردار است و در بیشتر اوقات این موضوع در استفاده چین از قدرت فرهنگی خود در سیاست خارجه اش سهیم می شود. احیای توان مادی و فرهنگی چین باعث می شود این کشور به راحتی برای خود جایی در مفهوم قدرت نرم باز کند کما این که همه فرزندان نژاد چینی هم به گذشته فرهنگی خود افتخار می کنند. با ملاحظه اینکه قدرت نرم مرتبط با فرهنگ است، این امر طبیعی است که چین بر استفاده از قدرت نرم در زمینه فرهنگی تأکید بورزد زیرا پکن دارای ویژگی های فرهنگی است که به آن امکان رقابت در عرصه جامعه جهانی را می دهد. افزون بر آن از نظر بیشتر نخبگان سیاسی و اقتصادی چین، عنصر تمدن نقش اصلی را در شکل گیری نظم جهانی در آینده و در سیاست جهانی ایفا می کند.

به عبارتی دیگر از نظر نخبگان سیاسی چینی روشی که بر اساس آن تمدن ها برای شکل گیری نظم جهانی عمل می کنند، از طریق جنگ تمدن ها -همانطور که هانتینگتون ادعا دارد- نیست بلکه از طریق گفتگوی تمدن ها می باشد. این باور چین در خصوص تمدن باعث افزایش تأکید این کشور بر قدرت نرم می شود. عامل دیگر در این زمینه جامعه چین است که بر پایه روابط می باشد و این بدان معناست که قدرت اجتماعی این کشور در بیشتر اوقات ناشی از شبکه روابط آن است و به همین خاطر به باور آنان باید از توان اجتماعی برای تقویت روابط اجتماعی و نه اخلال در آن استفاده نمود و این درک ویژه از قدرت با ماهیت قدرت نرم هم متناسب است.

می توان برخی از اصول مرتبط با استفاده چین از قدرت نرم در سیاست خارجی را به طور خلاصه چنین بیان کرد:

1-در سطح فرهنگی باید اشخاص با فرهنگ ها و تمدن های متفاوت از ارزش متقابل در ارتباطات خود برخوردار باشند و به همین علت مقامات سیاسی چین متوجه هستند دیپلماسی ابزاری سودمند برای کاهش تنش ها میان تمدن های متفاوت است.

2-در سطح اقتصادی چین استفاده از ابزارهای اقناعی را به جای ابزارهای زور در حل نزاع های دنیا ترجیح می دهد. از نظر عملی در بسیاری از مناسبات چین اصرار دارد نزاع ها را نمی توان به راحتی و صرفا از راه تحریم های اقتصادی حل نمود.

3-در سطح اجتماعی ایجاد قدرت نرم شایسته است در تشکیل ساختارهای اجتماعی متقابل در زمینه های بین المللی کمک کند و به همین علت چین بر اهمیت روابط اجتماعی فرامرزی در جهان زیر سایه جهان گرایی تأکید دارد.

باید تأکید کرد بیشتر شهروندان چینی مانند مسئولان و دانشمندان این کشور کاملا درک می کنند فاصله میان قدرت نرم چین و آمریکا همچنان بسیار است؛ با این حال فاصله میان قدرت نرم میان این دو کشور در حال کاهش و توازن بیشتر است. بر اساس پژوهش هایی در سال 2008 آمریکا دارای قدرت نرم بیشتری از چین بود و حتی چین در این زمینه از کشورهایی مانند کره جنوبی و ژاپن هم ضعیف تر بود اما به نظر می رسد با موج علاقه به چین و تمایل سرمایه داران به سوی آن پکن با فرصتی به سابقه برای توسعه قدرت نرم خود در تمام دنیا رو به روست. در بسیاری از اوقات گفته می شود تصویر چین در آفریقا در مقایسه با تصویر این کشور پیش از سال 1979 بسیار متفاوت است اما مانند شرکت های غربی تصویر این کشور به دلیل فعالیت سودجویانه برخی از شرکت های چینی آسیب هم دیده است.

بسیاری از شاخص ها حاکی از آن است که قدرت نرم چین در آسیا و بقیه کشورهای دنیا -به ویژه پس از بحران مالی سال 2008 در آمریکا- طی 20 سال آینده دارای افزایش خواهد بود. از سال 2008 قدرت نرم به واژه اصلی در سیاست خارجه چین تبدیل شد. شایان ذکر است برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه از نظر اقتصادی، روش استبدادی دولت چین در اداره کشور و اقتصاد موفق آن دارای محبوبیت بیشتری تا روش لیبرال آمریکا در اداره کشور شده است. با این حال حتی اگر توسعه استبدادی چین باعث ایجاد قدرت نرمی برای آن در کشورهای دیکتاتوری شده است اما این نمونه برای کشورهای دموکراتیک جذاب نیست.

با این وجود بسیاری از کشورهای غربی در حال از دست دادن تصویر و قدرت نرم خود در کشورهای در حال توسعه و در رقابت با چین یا روسیه هستند و علت آن سیاست های امپریالیستی این کشورها و سابقه تاریخی آنها در مستعمره های آسیایی، آفریقایی و آمریکای جنوبی می باشد. برای نمونه نگرش یک جانبه جورج بوش پسر -به ویژه در زمینه جنگ با تروریسم- به قدرت نرم آمریکا آسیب بسیاری زد و باعث خشم در جهان اسلام شد و اقدامی مانند جنگ علیه عراق بدون موافقت شورای امنیت سازمان ملل باعث تضعیف آمریکا در این زمینه شد.

به جای تمرکز بر اقتصاد و منابع صرفا مادی برای پیاده سازی قدرت نرم، آینده قدرت نرم چین به نظر می رسد متکی بر انواع اندیشه هایی باشد که این کشور در سطح جهانی در آن سهیم خواهد شد و این امر در سایه شرایط و رقابت جهانی میان چین و آمریکاست. به طور کل هشدار ها در خصوص کاهش هژمونی آمریکا به پس از جنگ ویتنام و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران باز می گردد اما به نظر می رسد رشد قدرت چین مهم ترین پدیده در روابط بین الملل طی 40 سال اخیر باشد و این کشور بیشترین چالش را برای قدرت جهانی آمریکا ایجاد می کند و رشد آن حاکی از پدیدار شدن قدرتی با هژمونی جدید در سطح جهانی دارد و احتمال برتری چین از نظر اقتصادی بر آمریکا طی دهه دوم از قرن فعلی اندک نیست. کما این که چین در کنار قدرت اقتصادی خود در زمینه های دیگری هم رشد داشته است که در این باره می توان به داشتن بزرگترین ارتش در دنیا و دومین کشور پر هزینه پس از آمریکا در عرصه نظامی اشاره کرد.

1
تعداد بازدید:
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، چهار راه ولیعصر(عج)
تماس: ۹۳۵۳۲۷۲۷۶۳
1650
بازدید سایت: 
محیط شناسی روابط فرهنگی