در ماه آوریل، ایالات متحده قانونی را تصویب کرد که برنامه اشتراکگذاری ویدیوی محبوب TikTok را در این کشور ممنوع میکند مگر اینکه این برنامه ظرف یک سال توسط شرکت مادر چینی ByteDance واگذار شود. این در حالی است که TikTok حدود ۱۷۰ میلیون کاربر در ایالات متحده دارد، از جمله صاحبان مشاغلی که برای درآمد به آن وابسته هستند. تهدید به ممنوعیت TikTok منعکسکننده رقابت فزاینده ایالات متحده و چین است. این تهدید نشان میدهد که توازن قدرت به نفع دولتها نسبت به شرکتهای چند ملیتی تغییر میکند.
برتری دولت ملی همیشه امری مسلم نبوده است. به طور مثال، عضویت کشورهایی چون بریتانیا در اتحادیه اروپا باعث از دست دادن استقلال ملی شد. همچنین شرکتهای چندملیتی توانستند از طریق تأثیر قابل توجه خود بر اقتصاد، دولتها را تحت فشار قرار دهند.واکنش به این تجاوز به حاکمیت ملی کاملاً قابل درک بود. چرا باید اراده مردم که از طریق صندوقهای رأی در یک دموکراسی پارلمانی بیان میشود، توسط «بوروکراتهای بیچهره» در بروکسل محدود شود؟ و چرا باید سیاست داخلی و بینالمللی یک کشور تابع منافع شرکتهای چندملیتی (MNC) باشد که یک کشور را در مقابل کشور دیگر بازی میکنند؟
اکنون و در دو دهه بعد، دولت-ملت قویتر از همیشه به نظر میرسد، زیرا دولتها دوباره خود را در مقابل شرکتها مطرح کردهاند و امنیت ملی به طور فزایندهای بر ملاحظات اقتصادی اولویت دارد. در حالی که وابستگی متقابل اقتصادی تضمینی در برابر بروز درگیریهای مسلحانه نیست، جداسازی اقتصادی یا «ریسک زدایی» میتواند با کاهش هزینه خصومت بین کشورها، احتمال جنگ را افزایش دهد.
کمبود نسبی نیروهای متقابل برای کنترل دولت-ملتها، اعم از نهادها، شرکتها، باورهای مشترک یا اهداف مشترک، به نیاز فوری برای ایجاد پلها و تقویت وابستگی متقابل بین دولتها اشاره میکند.
فقدان ساختارهای حکمرانی جهانی
اگر قبلاً در مورد اثربخشی نهادها و چارچوبهای جهانی در حفظ صلح و ارتقای همکاریها تردید وجود داشت، جنگهای جاری در اوکراین و خاورمیانه نقاط ضعف سیستم چندجانبه را بیشتر مورد توجه قرار داده است.در دنیای هرج و مرج، هیچ قدرتی نمیتواند کشورهای دیگر را به اراده خود خم کند. سلطه تک قطبی ایالات متحده اکنون با ظهور چین و جنوب جهانی تضعیف شده است.
همچنین چشمانداز خوبی برای حکومت جهانی قویتر آنهم بدون اصلاحات اساسی در شورای امنیت سازمان ملل وجود ندارد، جایی که اختلافات شدید میان اعضای دائمی دارای حق وتو، این شورا را عملاً ناکارآمد کرده است.
با وجود ادغام روسیه در سیستم اقتصادی-مالی جهانی و وابستگی انرژی اروپا به اوکراین، مفهوم «صلح سرمایهداری» با تهاجم روسیه به اوکراین تضعیف شده است.
همزمان، با عقب نشینی جهانی شدن و تثبیت مجدد خود دولتهای ملی، نفوذ MNCها در حال کاهش است.دولت آمریکا از آمازون، متا و گوگل به دلیل نقض قوانین ضد تراست شکایت کرده است و اکنون علیه اپل حرکت میکند. کاپیتانهای Big Tech مرتباً به کنگره احضار میشوند تا توسط اعضای کنگره در مورد هر چیزی از حریم خصوصی دادهها گرفته تا انتشار اطلاعات نادرست آنلاین مورد بازجویی قرار گیرند.
در اروپا، قانون بازارهای دیجیتال که اخیراً تصویب شده است، غولهای اینترنتی را مجبور میکند تا پلتفرمهای خود را به روی رقبا باز کنند و به اتحادیه اروپا قدرت میدهد تا شرکتها را مجبور به فروش بخشهایی از تجارت خود کند
این حرکتها در مقایسه با سرکوب غولهای فناوری چینی توسط دولت این کشور، نسبتاً ملایم است شرکتهای چینی، از جمله تنسنت و میوان، نیز تحت نظارت شدید مقامات ضدانحصار پکن قرار گرفتند که باعث ایجاد لرز در بازارهای مالی شد و تریلیونها دلار از ارزش بازار را از بین برد.
در همین حال، طرح فرسایش پایه و تغییر سود (BEPS) OECD با بیش از ۱۴۰ حوزه قضایی در حال اجرای اقداماتی برای ساده کردن قوانین مالیاتی و محدود کردن دامنه اجتناب از مالیات است. با یکسان کردن زمین بازی، بهرهبرداری از رقابت برای سرمایهگذاری مستقیم خارجی برای استخراج مشوقهای مالیاتی و سایر امتیازات از دولتهای ملی برای شرکتهای چندملیتی دشوارتر خواهد بود. این اقدامات همراه با مجموعهای از اقدامات دیگر از غربالگری سرمایهگذاری گرفته تا محدودیتهای تجاری، شرکتهای چندملیتی را در معرض مقررات سختگیرانه فزایندهای توسط دولتهای ملی قرار میدهد.
با توجه به فرسایش کنترلهای مؤثر بر قدرت دولتی، رهبری ملی در حفظ صلح و ثبات حیاتیتر میشود. در حالی که مجموعهای از عوامل باعث پایان جنگ سرد شد، رؤسای جمهور رونالد ریگان و میخائیل گورباچف بدون شک نقش کلیدی ایفا کردند. رهبران باید بتوانند، هم به مردم خود و هم به مردم کشورهای رقیب، چشمانداز جهانی بهتر مبتنی بر همکاری و نه درگیری را بفروشند.
سرمایهگذاری در پروژهها و ابتکارات منطقهای نیز میتواند تفاوت ایجاد کند. همکاریها نباید به حلقه کوچکی از کشورهای دوست محدود شود. در حالی که این به تنهایی صلح را تضمین نمیکند، هزینه نسبی خصومت مسلحانه را در میان کشورهای درگیر افزایش میدهد. این منطقی متفاوت از «ریسک زدایی» در مفهوم امنیت ملی است. خطر درگیری را از بین میبرد. مشارکت در پروژههای مشترک برای پیشبرد نوع بشر، خواه در تحقیقات، فضا یا اقدامات اقلیمی، باید تا حد امکان از مداخلات ژئوپلیتیکی مصون باشد.
حفظ مبادلات مردم به مردم در سراسر مرزهای ملی مهم است. حداقل، دولتها نباید مانع تلاشهای مردمی برای ارتقای درک متقابل و حسن نیت شوند. در حالی که نگرانی قابل درک در مورد نفوذ بدخیم خارجی وجود دارد، راههایی برای کاهش خطرات بدون محدود کردن جریان افراد در سراسر مرزها برای تحصیل، کار و اوقات فراغت وجود دارد. باید برای ایجاد اعتماد و تفاهم، تلاشهای غیردولتی توسط بازیگران خیرخواه تشویق شود.
در نهایت، این بر عهده شهروندان است که دولتهای خود را به خاطر منافع جمعی مورد بازخواست قرار دهند. این قطعاً در جوامع آزاد آسانتر از دولتهای استبدادی است که میتوانند هزینههای زیادی را بر مخالفان تحمیل کنند. با توجه به اینکه اکثر مردم در سراسر جهان به صلح بر جنگ ترجیح میدهند، پاسخگویی به شهروندان ممکن است یکی از مؤثرترین محدودیتها برای دولت باشد.