منطقهی هالکالی در استانبول در تاریخ ۲۶ اکتبر ۲۰۲۵، همزمان با سالروز ولادت حضرت زینب (س)، صحنهی رویدادی بود که در ظاهر رنگ و بوی آیینی داشت، اما در باطن، رونمایی از یک تحول سیاسی ـ اجتماعی عمیق به شمار میرفت. افتتاح «مسجد و مرکز فرهنگی زینبیه» در منطقهی کوچوکچکمجه، که از آن با عنوان «بزرگترین مرکز اعتقادی اهلبیت در ترکیه و اروپا» یاد میشود [1]، نقطهی اوج دههها سازماندهی، نهادسازی و تلاش هدفمند جامعهی شیعیان جعفری ترکیه بود؛ تلاشی که سرانجام در قالب یک نهاد رسمی، مشروع و دارای مقبولیت ملی متبلور شد.
آنچه این مراسم را نسبت به هر افتتاحیه دیگری متمایز میساخت، فهرست مهمانان حاضر در ردیف نخست بود. در منظرهای که از نظر سیاسی در تاریخ جمهوری ترکیه کمنظیر است، تمام طیفهای قدرت در کنار هم قرار گرفته بودند: جودت ییلماز، معاون رئیسجمهور و نماینده رسمی حزب حاکم عدالت و توسعه (AKP)، اوزگور اوزل، رهبر حزب اصلی اپوزیسیون، حزب جمهوریخواه خلق (CHP)، و داوود گل، استاندار استانبول که به نمایندگی از دولت مرکزی حضور یافته بود .این حضور همزمان مقامات، که با پیامهای تبریک جداگانه رئیسجمهور رجب طیب اردوغان و اکرم اماماوغلو، شهردار زندانی استانبول، تکمیل شد، پیام واضحی را منتقل میکرد: جریان زینبیه، با هدایت اوزگوندوز، توانسته است هویت خود را از یک اقلیت مذهبی که بالقوه «مشکوک» تلقی میشد، به یک «سرمایه استراتژیک» تبدیل کند که مورد تایید و حمایت کلیه ارکان قدرت در ترکیه قرار دارد [2].
این رویداد، تجسم فیزیکی و سیاسی جنبش زینبیه بود؛ قرائتی خاص از تشیع که با موفقیت، توانسته است هویت دینی را از هرگونه وابستگی سیاسی فراملی تفکیک کرده و به جریانی تبدیل شود که احزاب سیاسی برای آن اهمیت قائل هستند.
شخصیت کانونی جریان: صلاحالدین اوزگوندوز
برای فهم ماهیت الگوی جنبش زینبیه، نادیده گرفتن نقش محوری صلاحالدین اوزگوندوز ممکن نیست. او که در سال ۱۹۵۲ در ایغدیر، منطقهای با بافت قومی آذری در آناتولی شرقی، دیده به جهان گشود، مسیری را طی نمود که او را به شهر نجف، کانون سنتی تشیع، رهنمون ساخت. تحصیل وی در محضر علمای بزرگی مانند امام خمینی، آیتالله خوئی و آیتالله شیرازی [3]، برای او اعتبار و مشروعیتی به ارمغان آورد که از آن برای بنا نهادن یک جنبش شیعی کاملاً بومی و البته وفادار به جمهوری ترکیه بهره برد.
بازگشت وی به کشور ترکیه و استقرار او در سال ۱۹۷۸ در محله هالکالی استانبول، به منزله نقطه آغاز «جنبش زینبیه» بود [3]. جامعهای که او گرد هم آورد، عمدتاً متشکل از ترکهای آذری بودند که از استانهای شرقی مهاجرت کرده بودند ؛ هویتی قومی که نقشی بسیار کلیدی در شکلگیری ایدئولوژی این جریان ایفا نمود. مراسم سالانه عاشورا که در میدان هالکالی برگزار میشود، به سرعت به ویترین عمومی و ابزاری برای نمایش سازماندهی این جامعه مبدل شد و از یک گردهمایی کوچک که در سال ۱۹۸۲ شکل گرفته بود، به یک رویداد عظیم که با حضور صدها هزار نفر و پوشش رسانهای گسترده همراه است، تبدیل گردید [5].
اوزگوندوز یک گفتمان شیعی را پایهریزی کرد که با دیگر گفتمانهای شیعی متفاوت بود. او این گفتمان را بر پایههای متعددی مثل ملیگرایی تُرکی، پراگماتیسم سیاسی عملگرایانه، تعهد کامل به منافع ملی ترکیه و استقلال کامل از نفوذ خارجی بنا نهاد. او فرقهگرایی را نه به عنوان یک اختلاف الهیاتی، بلکه به مثابه یک تهدید جدی برای «تمامیت ارضی و وحدت ملی» ترکیه تعریف کرد [6] و با تصریح اینکه «ما فردی که از شیعه به سنی و از سنی به شیعه دشنام دهد را یک عامل نفوذی و خائن به وطن میدانیم» [7]، هرگونه تنش مذهبی را مستقیماً به حوزه امنیت ملی انتقال داد. در حالی که او تعاملات فرهنگی و دینی خود را با جهان تشیع از جمله کشور ایران حفظ کرده است، همیشه بر هویت تُرکیِ این جنبش و استقلال کامل آن اصرار ورزیده است. پیامی کاملاً روشن مبنی بر اینکه جامعه جعفری «اهل ترکیه» هستند و برای هیچ دولت دیگری فعالیت نمیکنند. این موضعگیری، سنگ بنای تثبیت این اقلیت در جامعه سکولار و سنیمذهب ترکیه را فراهم کرده است.
محوریترین تنش ها در گفتمان اوزگوندوز، در نقطه تقاطع پراگماتیسم سیاسی برای بقای نهادی و ایدئولوژی سنتی ضد صهیونیستی او شکل میگیرد. او در جنجالیترین موضعگیری اخیر خود، با وجود اوجگیری بحران غزه، به صراحت از سیاست دولت اردوغان در قبال تجارت با اسرائیل دفاع کرد. وی با لحنی تند، خواستاران قطع کامل تجارت را رادیکال خطاب نمود و استدلال کرد که قطع تجارت تنها به زیان ترکیه است، زیرا قدرتهای پشت اسرائیل نیازهای آن رژیم را تأمین میکنند، در حالی که ترکیه آسیب اقتصادی شدیدی خواهد دید . او نتیجه گرفت که دولت در این مورد کار درست را انجام میدهد و ضمن این دفاع اقتصادی، حمایت سیاسی قاطعی از اردوغان به عمل آورد و تأکید کرد که هیچکس ادعا نکند که از آقای اردوغان بیشتر طرفدار قدس است [8]. این عمل توازنبخشی پرخطر، تضمینکننده بقای مرکز زینبیه در صحنه سیاسی ترکیه است، اما وفاداری ایدئولوژیک او را در خطمشی جهانی ضد صهیونیستی به شدت به چالش میکشد.
در بعد ژئوپلیتیک، گفتار اوزگوندوز قاطعانه در راستای محور ضد امپریالیسم قرار دارد. وی پیوسته ایالات متحده را منبع اصلی شرارت و طرح «خاورمیانه بزرگ» میداند [9] و هرگونه بحران منطقهای را نه «جنگ مذهبی» بلکه جنگی در راستای این پروژه میشمارد [10]. او همچنین در قبال تهران موضعی دوگانه و مرزبندی شده اتخاذ میکند: از یک سو، وی روایتهای غربی مبنی بر «هلال شیعی» را نفی کرده و با طرح این سؤال که «ایران تاکنون به خاک کدام کشور تجاوز کرده است؟»، از موضع ایران دفاع میکند [11]. او حتی در پی پاسخ موشکی ایران به اسرائیل، این اقدام را نه تنها «حق» بلکه یک «اجبار» برای حفظ حیثیت ایران خواند [12]. اما از سوی دیگر، اوزگوندوز با تعیین مرز قاطع میان دفاع از حاکمیت ایران و نفوذ آن در داخل، مستقیماً افرادی را که توسط ایران تأمین مالی میشوند، متهم کرد که مشغول انجام تبلیغات خصمانه علیه ترکیه هستند [13]. این موضعگیری، استقلال مطلق او از دولت ایران را تثبیت میکند. مرزهای نقد او در قبال مسائل داخلی ایران (مانند اعتراضات مهسا امینی) نیز محدود است؛ او ضمن ابراز ناراحتی، به سرعت با روایتهای سرنگونیطلبانه مخالفت کرده و هدف نقد خود را تنها «اصلاح اشتباهات» در نظام جمهوری اسلامی میداند [14]. این استراتژی «تنش متوازن»، به اوزگوندوز اجازه میدهد تا ضمن حفظ مشروعیت مذهبی در محور شیعی، فضای مانور سیاسی را برای توسعه پایگاه نفوذ خود در داخل ترکیه حفظ کند.
مجتمع زینبیه: از عبادت تا بازتعریف سیاست و هویت در ترکیه
مجتمع زینبیه در منطقه هالکالی استانبول، دیگر تنها یک مسجد نیست؛ بلکه به نمادی از حضور، هویت و کنشگری جامعه شیعی در ترکیه بدل شده است. این پروژه که پس از تخریب مسجد اولیه در زلزله ۱۹۹۹ آغاز شد، در سال ۲۰۰۹ با هدف ایجاد «بزرگترین مرکز فرهنگی و اعتقادی اهل بیت در ترکیه و اروپا» کلید خورد [1]. مجموعهای با معماری باشکوه، گنبدهای طلایی و فضایی به وسعت ۷۲ هزار مترمربع ـ به یاد ۷۲ شهید کربلا ـ که گنجایش ۴۰ هزار نمازگزار را دارد. اما آنچه زینبیه را متمایز میسازد، فراتر رفتن از عبادت و بدل شدن به یک «مرکز فرهنگی ـ اجتماعی» است؛ ابزاری برای تثبیت جایگاه شیعیان و حضور نرم آنان در صحنه عمومی ترکیه [17].
در ظاهر، پروژه با کمکهای مردمی تأمین مالی شده [4]، اما مسیر ساخت آن نشان میدهد که حمایت نهادهای رسمی، بهویژه شهرداری استانبول، نقشی تعیینکننده داشته است. این حمایت ابتدا در قالب تأمین مصالح اولیه آغاز شد [18] و سرانجام، پس از ورود مستقیم اکرم اماماوغلو در سال ۲۰۲۳، با مشارکت کامل شهرداری، به مرحله نهایی رسید [2]. انتخاب عنوان «مرکز فرهنگی» برای این بنا نیز حرکتی حسابشده بود؛ تعبیری که حساسیتهای لائیسیستی را دور میزد و همکاری با نیروهای سکولار چون حزب جمهوریخواه خلق (CHP) را ممکن میساخت.
صلاحالدین اوزگوندوز، چهرهی محوری این جریان، زینبیه را به یک بازیگر فعال و چندوجهی در فضای سیاسی ترکیه تبدیل کرده است. حضور همزمان جودت ییلماز، معاون رئیسجمهور، و قرائت پیام اردوغان در مراسم افتتاحیه، و حضوراوزگور اوزل رهبر CHP و قرائت پیام اکرم امام اوغلو نشان از توانایی اوزگوندوز در برقراری تعادل میان همه نیروهای سیاسی دارد. بررسی پیامهای او آشکار میسازد که درحالیکه با CHP همکاری نزدیک داشته ، همزمان با چهرههای AKP و MHP نیز برای پیشبرد پروژه در ارتباط بوده است [19]. این استراتژی هوشمندانه، ضمن ایجاد رقابت میان احزاب، نفوذ و قدرت چانهزنی جامعه جعفری را افزایش داده است.
تحول CHP و بازخوانی لائیسیته
حضور اوزگور اوزل، رهبر حزب CHP، در مراسم افتتاحیه، نقطه عطفی در تحول ایدئولوژیک این حزب به شمار میآید. حزبی که روزگاری از لائیسیته تفسیری سختگیرانه داشت [20]، اکنون با رهبری اوزل و چهرههایی چون اماماوغلو، به سوی نوعی لائیسیته فراگیر و مداراگرانه حرکت کرده است [10]. از دیدگاه CHP، جامعه زینبیه نه یک تهدید مذهبی، بلکه شریک سیاسیای است که میتواند پیوند میان جمهوریت و دیانت را در قالبی مدرن بازتعریف کند. این جامعه، از نگاه حزب، پایگاه رأیی متمرکز و وفادار به نظم جمهوری است [21].
اوزل در سخنرانی خود، ضمن یادآوری تاریخ طولانی این پروژه، نقش اماماوغلو را در تسریع ساخت پس از ۲۰۲۳ برجسته کرد و پیام او از زندان سیلیوری را خواند: «سلام گرم مرا به همه جانهای جعفری برسان» [3]. اوزل سپس از مسجد زینبیه بهعنوان نماد وحدت شیعه، سنی و علوی یاد کرد و گفت: «ما نمیخواهیم سیاست وارد مسجد، پادگان و مدرسه شود.» او از آزادی مناسک دینی، بهرسمیتشناسی خانههای جمع (Cemevi) و عدالت به عنوان اصول بنیادین CHP یاد کرد و با استناد به آیه هشتم سوره مائده، بر عدالت بهعنوان جوهر تقوا تأکید نمود. در پایان، با یادآوری ایستادگی امام حسین(ع)، پیام خود را با مضامین عاشورا ـ عدالت، برادری و آزادی ـ گره زد [3].
پیام اماماوغلو از زندان، لحظهای احساسی و سیاسی برای مراسم بود. او اعلام کرد که «قدرت ترکیه در تنوع آن نهفته است» و تأکید کرد که در دوران مدیریت او، هیچ شهروندی بهسبب عقیده یا سبک زندگیاش مورد تبعیض قرار نگرفته است. او از ایجاد «میز باور» در شهرداری استانبول بهعنوان نهاد گفتوگوی ادیان یاد کرد؛ نهادی که نمایندگان مسلمان، مسیحی، یهودی و علوی در آن حضور دارند و خدماتی یکسان برای اماکن عبادی ارائه میکنند [22]. این سطح از پشتیبانی CHP، مشروعیت سیاسی بیسابقهای برای جامعه جعفری فراهم کرده و نقطه اوج روندی تاریخی در جهت ساخت هویت «شیعی تُرک» است.
قرائت دولت از زینبیه: پیوند غزه و کربلا
در ادامه مراسم، جودت ییلماز، معاون رئیسجمهور، با تأکید بر نقش حضرت زینب(س) در احیای آگاهی پس از کربلا، گفت: «توسعه و پیشرفت بدون مشارکت زنان ممکن نیست؛ نام این مسجد، یادآور صبر و آگاهی زینب کبری است.» او نیز بر پرهیز از سیاسیسازی عبادتگاهها تأکید کرد و افزود: «هر یک از ۸۶ میلیون شهروند ترکیه، با هر مذهبی، شهروند درجهیکاند».اما اوج سخنانش زمانی بود که غزه را با کربلا پیوند داد: «کربلاها و یزیدها پایانپذیر نیستند... امروز حکومت نتانیاهو سنت یزید را ادامه میدهد. غزه، کربلای زمان ماست» [22].
اردوغان نیز در پیامی کتبی تأکید کرد: «ملت ترک از آغاز اسلام، محبت اهل بیت را وجه مشترک ایمان خود قرار دادهاند» [3].
افتتاح مجتمع زینبیه، در واقع صحنه تلاقی سه جریان بزرگ بود: سیاست نرم شیعیان، لائیسیتهی بازتعریفشده CHP، و گفتمان مذهبی دولت عدالت و توسعه. این مکان، اکنون فراتر از یک مسجد، به آینهای از تحولات درونی جمهوری ترکیه بدل شده است؛ جایی که دیانت، هویت و سیاست در قالبی تازه، یکدیگر را بازمیخوانند.
پیامها، مهمانان و پرچمها
فراتر از سخنرانیها، آنچه در مراسم افتتاحیه زینبیه جلب توجه میکرد، نمادهایی بود که بهخودیخود حامل معنا و پیام سیاسی بودند. این نشانهها، نه به صورت تصادفی بلکه در امتداد یک طرح هویتی و ژئوپلیتیکی دقیق چیده شده بودند.
تقارن پرچمهای آذربایجان و ترکیه: در محوطهی مراسم، دو پرچم عظیم آذربایجان و ترکیه در کنار هم برافراشته شده بودند؛ تصویری که فراتر از یک حرکت نمادین یا ادای احترام به ریشههای قومی آذریِ جامعهی زینبیه بود. این همنشینی، بیانیهای آشکار از جایگاه این جنبش در چارچوب اتحاد راهبردی آنکارا–باکو و تداوم دکترین «یک ملت، دو دولت» بهشمار میرفت. حضور رسمی گوندوز اسماعیلاف، معاون وزیر امور نهادهای دینی جمهوری آذربایجان، نیز این همسویی را از سطح فرهنگی به سطح دولتی ارتقا داد و بُعد رسمی آن را تثبیت نمود [1].
پیام آیتالله علوی بروجردی: حضور چهرههای مذهبی ایرانی در این مراسم، از جمله حجت الاسلام والمسلمین قاضی عسگر و احمد ابوالقاسمی، قاری بینالمللی قرآن که آغاز مراسم را با تلاوت خود همراه ساخت، نشاندهندهی تداوم تعاملات فرهنگی و دینی بود. اما انتخابِ سخنران دینی از ایران، حامل پیامی ظریف و چندلایه بود. به جای چهرهای وابسته به ساختار رسمی جمهوری اسلامی، پیام ویدئویی آیتالله علوی بروجردی – نوهی مرجع بزرگ تقلید شیعه، آیتالله سید حسین طباطبایی بروجردی – پخش شد [3]. حضور پسران ایشان نیز در این مراسم، بر معنا و اهمیت این انتخاب افزود. چنین اقدامی، حرکتی آگاهانه از سوی اوزگوندوز به نظر میرسید: از یکسو حفظ پیوند مشروعیت مذهبی از طریق ارتباط با مجتهدی سنتی، و از سوی دیگر، تأکید بر فاصلهگیری روشن از ایدئولوژی سیاسی حاکم بر تهران.
اوزگوندوز و وصیت وحدت: در بخش پایانی و محوری سخنرانی، صلاحالدین اوزگوندوز مهمترین «وصیت» خود را بیان کرد؛ وصیتی که در واقع، اعلام وفاداری دوباره به دکترین امنیت ملی ترکیه و نفی هرگونه فرقهگرایی بود. او با صراحت گفت:«مکانی که ملتی را دشمن یکدیگر میکند، حتی اگر روی آن نام مسجد بنویسید، آنجا مسجد ضرار است. وصیت من است اگر بمیرم، اینجا هرگز جای فتنهگران نباشد. اگر روزی خطیبی بیاید و بخواهد ملت را به جان هم بیندازد، او را از آنجا پایین بیاورید» [2]. این سخنان، در حکم تضمینی سیاسی و اخلاقی به دولت ترکیه بود: زینبیه نه پایگاهی برای ترویج ایدئولوژیهای برونمرزی یا فرقهگرایی، بلکه دژی برای پاسداری از «وحدت ملی» و «تمامیت ارضی» کشور است.
ارجاعات

