"ارتش به عنوان یکی از ارکان اساسی ساختار اجتماعی-سیاسی، تنها نهادی است که حق انحصاری اعمال زور مشروع را در چارچوب قانون و حاکمیت دولت دارا میباشد".
کشور پاکستان هم از این قانون مستثنی نیست،در این نوشتار قصد داریم به بررسی رابطه میان ارتش و جامعه در پاکستان بپردازیم.
ما در صحنه جهانی شاهد چند نوع رابطه میان ارتش و قدرت سیاسی هستیم،در بعضی نظام ها مانند جمهوری ها یا نظام های پادشاهی ارتش مستخدم دولت است.در حقیقت ارتش هم مانند دیگر نهاد های دولتی زیر مجموعه اوامر بالادستی خود در دولت و حکومت است.
در نگاه دوم ارتش نسبت به دیگر سلسله مراتب سیاسی،دارای سیادت است. ارتش خود تصمیم ساز در قدرت سیاسی است،یعنی کشور و نظام سیاسی در کنترل ارتش است،جهت گیری سیاست خارجی،اقتصاد و مسائل داخلی هم در کنترل ارتش است.مثلا در مصر ما شاهد هستیم ارتش تمام قدرت سیاسی را در اختیار دارد.
در مدل خاصی که در پاکستان مشاهده میشود، ارتش نه تنها به عنوان نهادی با سیادت سیاسی عمل میکند، بلکه به صورت یک "دولت عمیق"[1] نیز فعالیت مینماید؛ ساختاری غیررسمی و موازی که فراتر از چارچوبهای رسمی قدرت، نفوذ گستردهای بر تمامی ارکان حکومت و جامعه دارد. در این نظام، ارتش به گونهای عمل میکند که ضمن حفظ ظاهر دموکراسی و نهادهای مدنی، کنترل واقعی و تصمیم گیریهای کلان در حوزههای سیاست داخلی، سیاست خارجی، اقتصاد و امنیت را در دست دارد. این دولت عمیق، با بهره گیری از نهادهای اطلاعاتی، قضایی و اقتصادی، قادر است جریانهای سیاسی را هدایت، محدود یا حتی سرکوب کند و بدین ترتیب، نقش تعیین کنندهای در شکل دهی به مسیر سیاسی کشور ایفا نماید. برخلاف مدلهای سنتی که ارتش یا کاملاً زیر نظر دولت است یا مستقیماً قدرت را در دست دارد، مدل پاکستان ترکیبی از هر دو است؛ یعنی ارتش ضمن حفظ سیادت، از طریق شبکه ای پیچیده از نفوذهای پنهان و رسمی، بر ساختار قدرت تسلط یافته است. این وضعیت باعث شده است که ارتش پاکستان نه تنها به عنوان یک نهاد نظامی بلکه به عنوان بازیگر اصلی و تعیین کننده در سیاست و جامعه پاکستان شناخته شود، به گونه ای که حتی دولتهای منتخب نیز در چارچوب محدودیتهای تعیینشده توسط این دولت عمیق فعالیت میکنند.
برای بررسی رابطه ارتش و جامعه در پاکستان نیاز داریم اجمالا با تاریخ این کشور و نحوه تشکیل آن آشنا باشیم. پس از استقلال، پاکستان با چالشهای ساختاری و سیاسی قابل توجهی روبرو شد؛ از جمله اینکه برخی مناطق بلوچستان، به عنوان بخشی از قلمرو دولت مرکزی، مشروعیت دولت مرکزی را نمیپذیرفتند و خواستار کسب خودمختاری گسترده تر یا استقلال کامل بودند،از طرفی مناطق قبائلی و پشتون تبار هم حاضر به پذیرش سلطه دولت مرکزی نبودند،همچنین مناطقی در نزدیکی بندر گوادر کاملا تحت کنترل دولت پاکستان نبود.در اینجا نقش ارتش بسیار پررنگ می شود،بعد از کنترل این مناطق ارتش پاکستان در انظار عمومی بسیار محبوب می شود.این موضوع باعث شده است در نظر مردم سطح سیاسی با سطح امنیتی متفاوت باشد،یعنی در جایی که نیاز هست مداخله ارتش بسیار مشروع و دارای وجاهت عمومی می شود.این مساله تا جایی ادامه دارد که حتی به محض ورود ارتش به یک چالش و یا بحران عمومی، اغلب مردم، آن بحران را خاتمه یافته تلقی می کردند. بدین ترتیب ارتش یک وجهه «بحرانزدایی» از خود نشان میداد و همین وجهه نیز برایش این امکان را فراهم کرد که در همۀ عرصه ها ورود و دخالت کند.
موضوع بعدی ساختار قدرت در پاکستان می باشد که شامل دولت،احزاب و گروه های مذهبی،ارتش می باشد.
ارتش پاکستان، که به عنوان بازیگر قدرتمند و تعیین کننده در عرصه سیاست ملی شناخته میشود، همواره جایگاهی محوری و بی بدیلی در شکل دهی به ساختار قدرت و جهت گیریهای سیاسی این کشور داشته است و از زمان تشکیل پاکستان در سال ۱۹۴۷، بیش از نیمی از تاریخ این کشور در قدرت بوده است. با این حال، در سالهای اخیر، ارتش مدعی شده که دیگر در سیاست دخالت نمیکند. اما منتقدان، از جمله عمران خان، نخست وزیر پیشین و رهبر حزب تحریک انصاف پاکستان، این ادعای ارتش را رد میکنند.
عمران خان و نسل جدید پاکستان این نگاه را تغییر دادند. عمران خان در سال ۲۰۱۸ با وعده مبارزه با فساد و اصلاحات اقتصادی به قدرت رسید و در کمتر از چهار سال به دلیل مشکلات اقتصادی و کاهش محبوبیت نزد ارتش و نخبگان سیاسی، در سال ۲۰۲۲ با رای عدم اعتماد مجلس از سمت نخست وزیری برکنار شد. پس از برکناری، عمران خان بارها ارتش پاکستان را به دخالت در سیاست و تلاش برای برکناری خود متهم کرد، اتهامی که ارتش پاکستان آن را رد میکند. در سال ۲۰۲۳، عمران خان به اتهام فساد مالی بازداشت شد و این بازداشت باعث ناآرامیهای گسترده و اعتراضات سراسری در پاکستان شد. هواداران او به ساختمانهای ارتش پاکستان حمله کردند و درگیریهای خشونت آمیزی رخ داد که منجر به کشته شدن چندین نفر شد.در اواخر سال ۲۰۲۴، هزاران نفر از هواداران عمران خان به دنبال آزادی او از زندان به خیابانها آمدند و وارد اسلام آباد شدند که با واکنش شدید ارتش مواجه شدند، درگیریهای خونینی رخ داد که منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی از هوادارن حزب تحریک انصاف شد.در حال حاضر عمران خان همچنان در زندان به سر میبرد و با وجود فشارهای سیاسی و امنیتی، از مواضع خود کوتاه نیامده و به مبارزه سیاسی ادامه میدهد نفوذ سیاسی ارتش پاکستان نقش مهمی در تعیین سرنوشت نخست وزیری عمران خان ایفا کرد. ارتش از طریق حمایتهای آشکار و پنهان خود، ابتدا به قدرت رسیدن عمران خان کمک کرد، اما با گذشت زمان و بروز اختلافات، همین ارتش زمینه سقوط او را فراهم کرد.
اگر به تاریخچه سیاسی پاکستان نگاه کنیم، این تنها حزب عمران خان نیست که در چنین وضعیت سیاسی قرار گرفته است. در گذشته،حزب شهباز شریف نیز تحت فشار و تهدید و بازداشتهای ارتش قرار گرفته بود. نواز شریف، برادر او و نخست وزیر پیشین که سه بار به این سمت رسید، پس از کودتای ارتش در سال ۱۹۹۹، یک دهه را در تبعید گذراند.
موضوع بعدی ساختار جمعیتی و قبیله ای پاکستان است. مساله ساختار جمعیتی و قبیلهای پاکستان از جمله پیچیده ترین و تعیینکننده ترین عوامل در فهم رابطه میان ارتش و جامعه این کشور است. پاکستان به دلیل تنوع قومی و زبانی گسترده، در واقع به "زندان اقلیت ها" تبدیل شده است؛ جایی که گروههای قومی غیر پنجابی، از جمله بلوچها، پشتونها، شیعیان و سایر اقلیتها، تحت فشارهای سیستماتیک سیاسی، اقتصادی و امنیتی قرار دارند. ارتش پاکستان که عمدتاً تحت سلطه پنجابیها قرار دارد، با استفاده از سیاست مشت آهنین به حفظ یکپارچگی و کنترل دولت مرکزی بر این اقلیتها میپردازد. در این چارچوب، دولت نیز با تبعیض ساختاری و نابرابری در توزیع منابع و فرصتها، نقش مهمی در تداوم این وضعیت ایفا میکند. این سیاستها، علاوه بر ایجاد بیاعتمادی عمیق میان اقلیتها و نهادهای مرکزی، باعث شده است که بسیاری از این گروهها احساس محرومیت، حاشیه نشینی و حتی سرکوب سیاسی و فرهنگی کنند.
همچنین ارتش پاکستان چایگاه خود را بین شعیان یا گروهای بلوچ یا گروهای پشتون از دست داده است.
شیعیان پاکستان که حدود ۲۰ درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهند، همواره با خشونتهای فرقهای و ترورهای هدفمند از سوی گروههای افراطی سنی مواجه بوده اند. ارتش و نهادهای اطلاعاتی پاکستان به طور رسمی حمایت خود از گروههای شبه نظامی مسئول این خشونتها را رد کردهاند، اما سیاستهای ارتش در گذشته، به ویژه در دوره ژنرال ضیاء الحق، به تشدید اختلافات فرقه ای و تضعیف موقعیت شیعیان منجر شده است. شیعیان در ارتش نیز با محدودیتهایی در ارتقاء درجه و دسترسی به مناصب بالاتر مواجه اند و به دلیل فشار گروههای تندرو، حضور سیاسی مستقل و مؤثری ندارند.
بلوچستان به عنوان بزرگترین و در عین حال کم جمعیت ترین استان در پاکستان، سابقهای طولانی در میزبانی از جنبشهای جداییطلب دارد. این منطقه در سال ۱۹۴۸، ۶ سال پس از جدایی پاکستان از هند به پاکستان ملحق شد و از همان سالهای نخستین شاهد درگیریهای زیادی میان گروههای جداییطلب و دولت مرکزی پاکستان بود. بر اساس آخرین سرشماری در سال ۲۰۲۳، ۱۵میلیون نفر از جمعیت ۲۴۰ میلیون نفری پاکستان در استان بلوچستان زندگی میکنند. چندین گروه مسلح نیز در بلوچستان فعال هستند که هر کدام اهداف مشابهی برای استقلال یا خودمختاری بلوچستان دنبال میکنند،این گروه ها در میان جوانان بلوچ محبوبیت قابل توجهی یافته و توانسته است نیروهای تحصیلکرده و جوان را جذب کند.
پشتونها در ارتش پاکستان حضور قابل توجهی دارند و از نظر قدرت سیاسی و نظامی پس از پنجابیها در جایگاه دوم قرار دارند. این حضور باعث شده پشتونها نقش مهمی در ساختارهای قدرت کشور ایفا کنند.علیرغم این مساله، در سالهای اخیر، به ویژه پس از تشکیل "جنبش تحفظ پشتون ها" تنشها میان بخشهایی از جامعه پشتون و ارتش پاکستان افزایش یافته است. این جنبش که خواستار حقوق برابر، پایان سرکوب و ناپدید سازیهای معترضان در مناطق پشتون نشین است، ارتش را متهم به اقدامات سرکوبگرانه و نقض حقوق بشر می کنند. حضور گروههای مسلح پشتون مانند تحریک طالبان پاکستان که خواهان تغییرات ایدئولوژیک و سیاسی در پاکستان هستند، باعث شده ارتش پاکستان با چالشهای امنیتی جدی مواجه شود،همچنین برخی پشتونهای سکولار و ملیگرا نیز علیه سیاستهای ارتش و دولت مرکزی اعتراض دارند و خواستار حقوق بیشتر و پایان تبعیض هستند.
در پایان بنظر می رسد رابطه میان ارتش و جامعه در پاکستان، برآمده از تاریخچه پیچیده، ساختار جمعیتی متنوع و چالشهای امنیتی و سیاسی این کشور است. ارتش پاکستان نه تنها به عنوان نهادی نظامی، بلکه به عنوان بازیگر اصلی و تعیینکننده در عرصه سیاست و قدرت باقی مانده است. این نهاد با بهره گیری از نفوذ گسترده خود، نقشی فراتر از چارچوب های رسمی در جهت گیری های کلان کشور ایفا می کند. در عین حال، ساختار جمعیتی و قبیله ای پاکستان، همراه با تبعیضها و سرکوبهای هدفمند و مستمرعلیه اقلیتها، به ویژه بلوچها، پشتونها و شیعیان، زمینه ساز تنشها و بحرانهای امنیتی مداوم شده است. در این چارچوب، ارتش با رویکردی سختگیرانه و مداخلهگرانه، تلاش میکند ثبات و یکپارچگی کشور را حفظ کند، اما این سیاستها در عین حال به افزایش بیاعتمادی و اعتراضات اجتماعی منجر شدهاند. تجربه سیاسی اخیر، به ویژه درگیریها و تنشهای پیرامون نخست وزیر پیشین عمران خان، نشان دهنده استمرار و پیچیدگی نفوذ ارتش در سیاست پاکستان است. بنابراین، فهم عمیق رابطه ارتش و جامعه در پاکستان مستلزم توجه به ترکیب عوامل تاریخی، قومی، سیاسی و امنیتی است که این رابطه را شکل داده و همچنان تعیین کننده بر سرنوشت سیاسی و اجتماعی این کشور است.
[1] Deep state