مارک دی ووس در کتاب جدید خود به «انقلاب خاموش» اتحادیه اروپا و دگردیسی آن به یک ابرقدرت جهانی همتراز با ایالات متحده اشاره میکند. او مینویسد: «اتحادیه اروپای جدید با ایالات متحده یک مأموریت ژئوپلیتیکی، صنعتی، فناوری و دفاعی دارد که بر اساس نظم جهانی جدید که مشخصه آن درگیری ابرقدرتها است، طراحی شده است. از این نظر، بروکسل واشنگتن دی سی اروپاست.»
دی ووس اصرار دارد که «اتحادیه اروپای ناشناس، دست کم گرفته شده و سوء تفاهم شده چیزی شبیه به دوران اوج را تجربه میکند». پس پشت این تغییر چیست؟ به گفته دی ووس، استاد دانشگاه گنت در بلژیک و یکی از مدیران اجرایی اندیشکده موسسه Itinera مستقر در بروکسل، مجموعهای از بحرانها، اتحادیه اروپا را به سمت وحدت بیشتر و خودمختاری استراتژیک سوق داده است. وضعیت اضطراری آب و هوا، همهگیری کووید-19، تهاجم روسیه به اوکراین و جنگ سرد در حال ظهور با چین، آسیبپذیری اتحادیه اروپا را آشکار کرده است اما همچنین پتانسیل آن را بهعنوان نیروی منسجمی که قادر به پاسخگویی به چالشهای جهانی است، برجسته کرده است.
این انقلاب، انقلاب خاموشی است که اتحادیه اروپا را از یک اتحادیه اقتصادی به یک بازیگر کلیدی ژئوپلیتیک تبدیل کرده است. دی ووس استدلال میکند که اتحادیه اروپا بیسر و صدا به موقعیت ابرقدرت در نظم جهانی جدید دست یافته است، دیدگاهی که او را متمایز میکند. نظر غالب، حاکی از کاهش نفوذ اتحادیه اروپا در صحنه جهانی است.
مارک دی ووس دگردیسی اتحادیه اروپا را از اتحاد ارزشها به اتحاد قدرت ترسیم میکند.او مینویسد: «اروپاییها ممکن است آن را خیلی کم متوجه شوند و بقیه جهان به سختی آن را ببینند اما یک ابرقدرت جدید در حال حاضر متولد شده است.»
هویت در حال تحول اتحادیه اروپا یکی از موضوعات اصلی کتاب جدید اوست. دی ووس معتقد است که دیدگاه سنتی اتحادیه اروپا به عنوان جامعهای از ارزشها به آنچه که او به عنوان «ائتلاف ژئواستراتژیک» توصیف میکند، تبدیل شده است.
او مینویسد که اتحادیه اروپا به یک پروژه دولتی تبدیل شده است که برنامهریزی، تنظیم، یارانه و بوروکراسی میدهد و اتحادیه مهاجرت را با هدف ایجاد و محافظت از مرزهای خارجی اتحادیه اروپا تشکیل میدهد. او استدلال میکند که درگیری ژئوپلیتیکی احتمالاً تا پایان قرن با ما خواهد بود.
دی ووس از بیان حقایق ناراحتکننده ابایی ندارد و به تنش بین حاکمیت ملی و همبستگی اروپایی میپردازد. او بر تعادل ظریفی که اتحادیه اروپا باید حفظ کند تا در کنار شکافهای داخلی، حس هویت جمعی را تقویت کند، تأکید میکند. دی ووس همچنین یک مورد قانعکننده برای استقلال استراتژیک اتحادیه اروپا مطرح میکند. او استدلال میکند که برای حفظ وضعیت نوپای ابرقدرت خود، اتحادیه اروپا باید از اتکای سنتی خود به قدرت نرم فراتر رفته و یک سیاست دفاعی و امنیتی قوی ایجاد کند. این شامل سرمایهگذاری در قابلیتهای نظامی و پیشرفتهای تکنولوژیکی برای حفظ منافع آن میشود.
انعطاف پذیری اقتصادی و نوآوری نیز کلیدی است. او مینویسد DNA قدیمی اتحادیه اروپا جداسازی سیاست از اقتصاد بود. با این حال، اتحادیه اروپا جدید از سرمایه داری بازار به سمت سرمایه داری دولتی متمایل است و نه بر نیروهای بازار آزاد، بلکه بر کنترل دولت و مداخله دولت تمرکز میکند. این کتاب بر اهمیت سرمایه داری دولتی و سیاست صنعتی در تقویت رشد اقتصادی و رقابت تاکید دارد.
وقتی نوبت به بررسی دسیسههای سیاسی اتحادیه اروپا میرسد، دی ووس دست به کار میشود: «اتحادیه اروپا به مقامات ارشد کمتری، رئیسجمهورهای کمتر و کمیسرهای کمتر در کمیسیون خود، نیاز دارد. در نتیجه این اقدام، به رسمیت شناختن اروپای جدید دموکراتیکتر، استراتژیکتر و عملیاتیتر است.» او معتقد است که اتحادیه اروپا باید «برای جلوگیری از بحران مشروعیت، خود را به گونهای دوباره کشف و تعریف کند که نه تنها برای کشورهای عضوش بلکه برای بقیه جهان نیز منطقی باشد.»
دی ووس پنج پیشنهاد (یا همانطور که او آنها را «فانوس دریایی» مینامد) ارائه میدهد که میتواند به تحکیم تبدیل اتحادیه اروپا به یک ابرقدرت جهانی کمک کند. او یک الگوی عضویت منعطف و پلهای را پیشنهاد میکند تا به کشورها اجازه دهد در مراحلی با اتحادیه اروپا با تمرکز بر حوزههایی مانند امنیت، تجارت و انرژی ادغام شوند. نکات دیگر او به ایجاد اتحادیه دفاعی، تقویت بازار واحد و افزایش منابع اروپایی میپردازد. او قصد دارد اتحادیه اروپا جدید را نهادینه و دموکراتیک کند. پیام دی ووس واضح است« اتحادیه اروپا از یک پروژه صلح پس از جنگ به یک ائتلاف ژئواستراتژیک تبدیل شده است. از اتحاد ارزشها به اتحاد قدرت و از پروژه بازار به پروژه دولتی رسیده است. در این مقطع، اتحادیه اروپا هرگز نباید دست کم گرفته شود.»