درگیریهای فرقهای تاریخی میان گروههای تکفیری و شیعیان در شهر پاراچنار که در سال گذشته بار دیگر شعلهور شد نشان از مشکلات عدیده مذهبی- قومی در سرزمین پاکان دارد. پاراچنار منطقهای با اکثریت شیعه در پاکستان، تحت محاصره گروههای تکفیری قرار دارد و تشنجاتی از این قبیل وضعیت منطقه را به بحرانی امنیتی و معیشتی تبدیل میکند. بستهماندن جادۀ منتهی به این شهر، از جمله مسیر پاراچنار-پیشاور در سال قبل، باعث اختلال در تأمین کالاهای اساسی و افزایش شدید قیمتها شد. و اعتراضات اخیر مردم پاکستان در سرتاسر کشور نشاندهنده عمق ناامیدی جامعه از اینگونه وقایع است .
این وضعیت در حالی ادامه دارد که در عربستان، بزرگترین حامی تاریخی گروههای سلفی-تکفیری و وهابی، سیاستهای اصلاحی محمد بن سلمان از جمله کاهش حمایت از جریانهای تندرو، سوالات زیادی را درباره این گروهها به همراه دارد؛ آیا این تغییرات و کاهش حمایتها به معنای افول قطعی نفوذ این جریانها در پاکستان است؟ یا صرفاً شاهد تغییر تاکتیکهای آنها از فشار مستقیم به روشهای غیرمستقیمتر هستیم؟ آیندۀ وهابیت و سلفیگری در پاکستان، تحت تأثیر چه عواملی خواهد بود؟ در صورت تضعیف وهابیت در پاکستان،چه گروه و یا گروههایی میتوانند پرکنندۀ خلأ وهابیت باشند؟
- پاکستان در جهان اسلام
پاکستان از جنبههای مختلف سیاسی، مذهبی و اجتماعی، به عنوان یکی از مهمترین کشورهای جهان اسلام، شناخته میشود. این کشور با جمعیتی بالغ بر ۲۲۰ میلیون نفر، دومین کشور مسلمان جهان از نظر تعداد جمعیت است و موقعیت جغرافیایی آن در جنوب آسیا، آن را به یک بازیگر کلیدی در این منطقه تبدیل کرده است. پاکستان نه تنها به دلیل جمعیت مسلمان خود، بلکه به دلیل نقش تاریخی و همیشگیاش در سازمانهای بینالمللی اسلامی مانند سازمان همکاری اسلامی (OIC) و حمایت از مسائل جهان اسلام، از جمله مسئله فلسطین و درگیری مستقیم در مساله کشمیر، جایگاه ویژهای در جهان اسلام دارد. همچنین، پاکستان به عنوان تنها کشور دارای سلاح هستهای در جهان اسلام، از وزن ژئوپلیتیکی قابل توجهی برخوردار است. این عوامل در کنار هم، پاکستان را به یک قدرت تأثیرگذار در جهان اسلام تبدیل کرده است.
- اسلام؛ وحدت و کثرت در پاکستان
اسلام به عنوان عنصر هویتساز و محوری در کشور پاکستان، نقش بنیادینی در شکلدهی به ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این کشور ایفا میکند. پاکستان در سال ۱۹۴۷ به عنوان یک کشور مستقل برای مسلمانان شبهقارۀ هند تأسیس شد و از همان ابتدا اسلام، به عنوان ستون فقرات هویت ملی این کشور تعریف شد. ایدۀ تأسیس پاکستان بر اساس نظریۀ "دو ملت" توسط محمد علی جناح مطرح شد که بر طبق آن، مسلمانان و هندوها دو ملت جداگانه با فرهنگها، ارزشها و آیینهای متمایز هستند. بنابراین، اسلام نه تنها به عنوان یک دین، بلکه به عنوان عامل وحدتبخش میان اقوام و گروههای مختلف پاکستان عمل کرده است.
در قانون اساسی پاکستان، اسلام به عنوان دین رسمی کشور تعیین شده و قوانین این کشور باید با اصول اسلامی سازگار باشند. این موضوع در اصل ۲۲۷ قانون اساسی پاکستان به وضوح بیان شده است. علاوه بر این، شورای اسلامی به عنوان نهادی مشورتی، وظیفه دارد تا اطمینان حاصل کند که قوانین کشور با احکام اسلامی مطابقت دارند. این نهاد نشاندهندۀ تلاش پاکستان برای ایجاد یک دولت اسلامی مدرن است که همزمان با ارزشهای دینی و نیازهای جامعۀ امروزی سازگار باشد.
از جنبۀ اجتماعی، اسلام در پاکستان به عنوان نیرویی یکپارچهکننده عمل میکند. با وجود تنوع قومی و زبانی در پاکستان، اسلام به عنوان عاملی مشترک، هویت ملی را تقویت میکند. برای مثال، اقوام پنجابی، سندی، بلوچ و پشتون با وجود تفاوتهای فرهنگی و زبانی، اسلام را به عنوان عنصر مشترک هویت خود میپذیرند. این وحدت مذهبی در مناسبتهای اسلامی مانند ماه رمضان، عید قربان و عید فطر به وضوح دیده میشود، که در آنها تمامی اقوام پاکستانی با هم در این اعیاد مشارکت دارند.
با این حال، اسلام در پاکستان تنها به عنوان یک عامل وحدتبخش عمل نکرده است، بلکه به عنوان منبعی برای اختلافات فرقهای و مذهبی نیز بوده است. پاکستان خانۀ گروههای مختلف اسلامی از جمله اهل سنت، شیعیان، بریلویها، دیوبندیها و وهابیها است. این تنوع مذهبی گاهی به درگیریهای فرقهای منجر شده است، به ویژه میان شیعیان و اهل سنت یا میان گروههای سلفی و صوفیها.
کشور پاکستان به دلایل ذکر شده، همواره مورد توجه کشورهای مختلف جهان اسلام بوده است. این کشورها با استفاده از جریانها، مکاتب و تفکرات مختلف اسلامی، سعی در نفوذ و تأثیرگذاری بر جامعه و سیاست پاکستان دارند. نفوذی که از طریق حمایت مالی، آموزشی و ایدئولوژیک از گروهها و مدارس دینی صورت میگیرد و هدف آن گسترش نفوذ سیاسی، مذهبی و فرهنگی در پاکستان است.
- عربستان سعودی و استفاده از وهابیت برای نفوذ فرهنگی سیاسی در پاکستان
عربستان سعودی به عنوان یکی از اصلیترین بازیگران در نفوذ مذهبی در پاکستان، از دهههای ۱۹۷۰ به بعد، به طور سیستماتیک به ترویج تفکرات وهابیت در این کشور پرداخته است، حاکمیت سعودی میلیونها دلار برای حمایت از مدارس دینی در پاکستان هزینه کرده است. این مدارس، که به عنوان "مدارس دیوبندی با گرایش سلفی" شناخته میشوند، به ترویج تفکرات وهابی میپردازند. برای مثال، مدرسۀ "دارالعلوم حقانیه" در اکوره ختک، یکی از مراکز اصلی آموزش وهابیت در پاکستان است که از حمایت مالی عربستان بهرهمند بوده است؛ از سوی دیگر سعودی به ساخت مساجد و مراکز اسلامی در سراسر پاکستان کمک کرده است. این مساجد اغلب به عنوان پایگاههایی برای تبلیغ تفکرات وهابی عمل میکنند. برای مثال، مسجد "فیصل" در اسلامآباد، که یکی از بزرگترین مساجد جهان است، با کمک مالی عربستان سعودی ساخته شده است.
همچنین اعطای بورسیههای تحصیلی شیوۀ دیگری برای نفوذ عربستان در پاکستان بوده است، سالانه هزاران بورسیۀ تحصیلی به دانشآموزان پاکستانی اعطا میشود تا دانشجویان پاکستانی در دانشگاههای سعودی مانند دانشگاه اسلامی مدینه تحصیل کنند. این دانشآموزان پس از بازگشت به پاکستان، به عنوان مبلغان وهابیت فعالیت میکنند.
تاریخچۀ ورود وهابیت به پاکستان را میتوان در چارچوب تحولات تاریخی و سیاسی جهان اسلام و منطقه جنوب آسیا بررسی کرد. پس از تأسیس پاکستان در سال ۱۹۴۷، این کشور به عنوان یک دولت اسلامی نوپا، همواره در جستجوی الگوهای مذهبی و سیاسی برای شکلدهی به هویت ملی خود بود. در این میان، عربستان سعودی به عنوان مرکز جهان سنی و حامی اصلی وهابیت، از این فرصت استفاده کرد تا نفوذ خود را در پاکستان افزایش دهد. میتوان دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ را دهههای آغاز نفوذ سازمانیافتۀ وهابیت در پاکستان نامید، در این دوره، عربستان سعودی با استفاده از درآمدهای نفتی خود، شروع به سرمایهگذاری در پروژههای مذهبی در سراسر جهان اسلام کرد و پاکستان به دلیل جمعیت عظیم مسلمان و موقعیت استراتژیک خود، به یکی از اهداف اصلی این سرمایهگذاریها تبدیل شد. سازمانهایی مانند "رابطة العالم الاسلامی" (اتحادیه جهانی اسلام) به عنوان بازوی اجرایی عربستان سعودی، به ساخت مساجد، مدارس دینی و مراکز اسلامی در پاکستان پرداختند. این مراکز به ترویج تفکرات وهابی میپرداختند و به عنوان پایگاههایی برای گسترش نفوذ سعودی عمل کردند. در دهه 1980 با جنگ افغانستان، تقویت وهابیت سرعت گرفت. جنگ افغانستان علیه اشغال شوروی، نقطه عطفی در گسترش وهابیت در پاکستان بود. در این دوره، عربستان سعودی و ایالات متحده آمریکا به طور مشترک از مجاهدین افغان حمایت مالی و نظامی میکرد و پاکستان به عنوان پایگاه اصلی این مجاهدین، شاهد افزایش نفوذ جریانهای سلفی و وهابی بود. عربستان سعودی نیز از این فرصت استفاده کرد تا مدارس دینی وهابی را در مناطق مرزی پاکستان و افغانستان تأسیس کند. این مدارس به عنوان مراکز آموزش مجاهدین عمل میکردند و تفکرات وهابی را ترویج میدادند.
در دهه ۱۹۹۰ - ۲۰۰۰، وهابیت به طور گستردهای در پاکستان نفوذ کرد. این دوره شاهد افزایش تعداد مدارس دینی وهابی و گسترش شبکههای تبلیغاتی سلفی بود، اما پس از حملۀ ۱۱ سپتامبر ، پاکستان تحت فشار بینالمللی قرار گرفت تا با گروههای افراطی مبارزه کند. با این حال، این دوره نیز شاهد افزایش نفوذ وهابیت در پاکستان بود. عربستان سعودی از طریق شبکههای مذهبی خود، به ترویج تفکرات وهابی ادامه داد. برای مثال، سازمانهایی مانند "جمعیت اهل حدیث" در پاکستان، که از تفکرات وهابی حمایت میکنند، از حمایت مالی و ایدئولوژیک عربستان سعودی بهرهمند شدند. از سوی دیگر جنگ در افغانستان پس از ۲۰۰۱ نیز به گسترش وهابیت در پاکستان کمک کرد. بسیاری از جنگجویان طالبان و القاعده که از افغانستان فرار میکردند، به پاکستان پناه میبردند و در مناطق قبیلهای این کشور مستقر میشدند. این جنگجویان به ترویج تفکرات وهابی میپرداختند و به افزایش نفوذ این جریان در پاکستان کمک میکردند.
با این تفاسیر میتوان متوجه شد که عربستان سعودی اهداف مهم و متعددی را برای ترویج وهابیت در پاکستان در نظر داشته است؛
- معرفی وهابیت به عنوان اسلام اصیل
- افزایش نفوذ مذهبی این کشور از طریق مدارس دینی، مساجد و شبکههای تبلیغاتی
- ترویج این تفکرات در مدارس دینی وهابی در پاکستان و
- مقابله با جریانهای رقیب و استفاده از وهابیت به عنوان ابزاری برای مقابله با جریانهایی مانند صوفیگرایی و تشیع.
عملکرد گروههای وهابی مانند "لشکر جهنگوی" علیه شیعیان و صوفیها و حمله به آنها به نوعی نشان از مقابله با نفوذ ایران و ترکیه در پاکستان دارد. به همین سیاق، تأثیرگذاری بر سیاست داخلی پاکستان با حمایت از احزاب سیاسی وهابی مانند "جمعیت اهل حدیث" که سعی بر تاثیرگذاری در قوانین و سیاستهای پاکستان دارند، از اهداف عربستان سعودی برای ترویج وهابیت در پاکستان به شمار میرود.
- تصویری از حجم مالی سرمایهگذاری فرهنگی سعودی
حاکمیت سعودی و دیگر حامیان وهابیت، میلیونها دلار برای ترویج این تفکر در پاکستان هزینه کردهاند. این هزینهها شامل ساخت مساجد و مراکز اسلامی که به عنوان پایگاههایی برای تبلیغ تفکرات وهابی عمل میکنند. که مهمترین آنان همانطور که ذکر شد، مسجد "فیصل" در اسلامآباد است که سالها بزرگترین مسجد جهان شمرده میشد و هزینه ساخت آن حدود ۱۲۰ میلیون دلار برآورد شده است. از سوی دیگر عربستان سعودی سالانه میلیونها دلار برای حمایت از مدارس دینی وهابی در پاکستان هزینه کرده است. این مدارس به عنوان مراکز اصلی آموزش تفکرات وهابی عمل میکنند. برای مثال، هزینههای سالانه مدرسهی "دارالعلوم حقانیه" در اکوره ختک، که یکی از مراکز اصلی آموزش وهابیت در پاکستان است حدود ۵ میلیون دلار برآورد شده است. همچنین هزینههای سالانه اعطای هزاران بورسیهی تحصیلی به دانشآموزان پاکستانی برای تحصیل در دانشگاههای سعودی، برای مثال در سال 2002، حدود ۱۰ میلیون دلار برآورد شده است. و اما حمایت از گروههای وهابیای مانند "جمعیت اهل حدیث" و "لشکر جهنگوی"، که در سیاست پاکستان فعال هستند و سعی در تأثیرگذاری بر قوانین و سیاستهای کشور دارند، نیز هزینههای سالانۀ حدودا ۲۰ میلیون دلاری برای حکام سعودی داشته است.
- سیاستهای سعودی چه تاثیری بر ترکیب دینی سیاسی پاکستان گذارده است؟
این هزینههای زیاد برای ترویج وهابیت ، سبب تأثیرات عمیقی بر عرصه مذهبی پاکستان شده است. بنابراین همانطور که رشد این جریان و ترویج تفکرات سلفی با به چالش کشیدن سنتهای محلی و فرقههای دیگر - مانند بریلویها و شیعیان - همراه بوده، و تاکید وهابیت بر "پاکسازی اسلام از بدعتها"، سبب شده که بسیاری از مراسم مذهبی سنتی مانند زیارت قبور و جشنهای صوفیانه باعث ایجاد تنشهای مذهبی و فرقهای در پاکستان شود ؛ افول آن و هرگونه تغییر و تحول در گستره نفوذ آن تاثیرات بهسزایی بر پاکستان و شرایط این کشور خواهد گذاشت و میتواند سنجه بسیار خوبی برای بررسی تحولات وهابیت در سایر نقاط جهان باشد. زیرا از منظر مذهبی، پاکستان به عنوان مرکز برخی از مهمترین مدارس دینی جهان اسلام، از جمله مدارس دیوبندی و بریلوی، نقش محوری در شکلدهی به گفتمانهای اسلامی در سطح جهانی دارد. این مسأله به همراه حضور قابل توجه شیعیان در این کشور و تنوع مذهبی و فکری در پاکستان سبب شده که این سرزمین به یک آزمایشگاه ایدئولوژیک برای جریانهای مختلف اسلامی بدل شود، با این تفاسیر لازم است به ارتباطات و کنش-واکنشهای جریانات مذهبی اصلی درون پاکستان با وهابیت نیز پرداخته شده و در کنار بررسی نظرات و ایدههای قدرتهای جهانی به ویژه ایالات متحده بر گسترش وهابیت در پاکستان و اثرات اصلاحات بن سلمانی بر وهابیت پاکستانی رویکردی بهتر به آینده این گروه در سرزمین پاکان به دست آید.
- رابطه بریلویها و وهابیت
جماعت بریلویها به عنوان یکی از بزرگترین فرقههای سنی در پاکستان، همواره در تقابل با وهابیت قرار داشتهاند. بریلویها به سنتهای صوفیانه و زیارت قبور اعتقاد دارند، در حالی که وهابیت این اعمال را به عنوان بدعت محکوم میکند. از سوی دیگر وهابیت و بریلویها در بسیاری از مسائل مذهبی با هم اختلاف نظر دارند. این اختلافات باعث ایجاد تنشهای مذهبی و فرقهای در پاکستان شده است.
-نسبت دیوبندیها و وهابیت در پاکستان
اما دیوبندیها به عنوان یکی دیگر از فرقههای سنی در پاکستان، رابطه پیچیدهای با وهابیت دارند. در حالی که هر دو جریان به سنتهای سلفی اعتقاد دارند، در برخی مسائل مذهبی و سیاسی با هم اختلاف نظر دارند. دیوبندیها و وهابیت در بسیاری از مسائل مذهبی با هم همکاری میکنند، اما در برخی موارد نیز اختلاف نظر دارند. برای مثال، دیوبندیها به سنتهای محلی و فرقهای بیشتر احترام میگذارند، در حالی که وهابیت این اعمال را به عنوان بدعت محکوم میکند اما دیوبندیها و وهابیها در رقابت بر سر نفوذ در مدارس دینی و مساجد پاکستان نیز قرار دارند که گاهی به درگیریهای خشونتآمیز نیز کشیده شده است.
-تقابل شیعیان و وهابیت
قابل انتظار است که وهابیت و تشیع در پاکستان رابطهای پرتنش داشته باشند. وهابیت به عنوان یک جریان سلفی، شیعیان را به عنوان کافر محکوم میکند و این موضوع باعث ایجاد تنشهای مذهبی و فرقهای در پاکستان شده است.حملات متعددی که در سالهای اخیر به حسینیهها و مراسم مذهبی صورت گرفته و اختلاف نظر عمیقی در بسیاری از مسائل مذهبی وجود دارد. مانند زیارت قبور و مراسم عاشورا هر روز بیشتر بر درگیریها دامن زده است.
- قدرتهای غربی و آمریکا در نسبت با وهابیت در پاکستان
علاوه بر این توصیفات کشورهای غربی به ویژه ایالات متحده آمریکا رویکردهایی متفاوت و بعضا متناقض نسبت به گسترش وهابیت در پاکستان داشته اند. در طول جنگ سرد و به ویژه در دهه ۱۹۸۰، آمریکا و متحدان غربی آن، وهابیت را به عنوان ابزاری برای مقابله با نفوذ شوروی در افغانستان و پاکستان تقویت کردند. این رویکرد مبتنی بر سه محور بوده است
1. حمایت از مجاهدین افغان به همراه عربستان سعودی با کمک ۳ میلیارد دلاری (بر اساس اسناد سیا) به گروههای جهادی در پاکستان و افغانستان و مدارس وهابی در پاکستان (مانند دارالعلوم حقانیه) که به مراکز تربیت نیروهای ضدشوروی تبدیل شدند
2. استفاده از پاکستان به عنوان پایگاه این جریانات و کمک به پاکستان تحت حکومت ضیاءالحق، که با حمایت آمریکا، قوانین اسلامیزهسازی (مانند قانون حدود ۱۹۷۹) را اجرا کرد که همسویی با گفتمان وهابیگری داشت.
3. نادیده گرفتن رادیکالیزاسیون. مطابق گزارش سنا در سال ۱۹۸8 آمریکا آگاهانه از پیوند مدارس وهابی با افراطگرایی چشمپوشی کرد تا اهداف کوتاهمدت ژئوپلیتیک را دنبال کند.
اما پس از حملات ۱۱ سپتامبر، آمریکا سیاست دوگانهای در قبال وهابیت اتخاذ کرد، از سویی با فشار بر پاکستان برای مبارزه با تروریسم پاکستان را وادار کرد تا عملیات نظامی در مناطق قبیلهای (مثل وزیرستان) علیه گروههای وابسته به القاعده و طالبان انجام دهد از سوی دیگر علیرغم انتقاد از نقش عربستان در ترویج وهابیت، مانع از کاهش کمکهای سعودی به مدارس وهابی در پاکستان نشد. اسناد ویکیلیکس (۲۰۱۰) نشان میدهد که دولت اوباما از ترس از دست دادن متحد خود عربستان، از تحریم این مدارس خودداری کرد. با این حال باید گفت که ۸۰٪ از کمکهای امنیتی آمریکا به پاکستان (بین سالهای 2018– 2002 ) به بخش نظامی اختصاص یافت، نه اصلاح مدارس وهابی.
اما در سالهای اخیر، غرب به ویژه آمریکا، رویکردی انتقادیتر نسبت به وهابیت در پاکستان اتخاذ کرده است؛در سال ۲۰۲۰، وزارت خزانهداری آمریکا ۱۵ مدرسه وهابی در پاکستان (از جمله جامعه اهل حدیث در کراچی) را به دلیل ارتباط با تروریسم تحریم کرد .از سوی دیگر اتحادیه اروپا نیز در سال ۲۰۲۲، کمکهای مالی به مدارس وهابی را مشروط به نظارت بر برنامههای درسی کرد. همچنین کنگره آمریکا در سال ۲۰۲۱، لایحهای تصویب کرد که عربستان را ملزم میکند گزارشی سالانه درباره فعالیتهای مذهبی خود در پاکستان ارائه دهد. در ضمن ایالات متحده با حمایت از گفتمانهای رقیب معتدل تر و برنامههایی مانند ابتکار آموزش جهان با بودجه ۵۰ میلیون دلاری، سعی بر مقابله با افراطگرایی در مدارس پاکستان دارد.
اثرات اصلاحات بن سلمانی بر وهابیت و کاهش نفوذ وهابیت و آینده وهابیت و وهابیون در پاکستان
میبایست اثرات اصلاحات بن سلمانی را بر تامین مالی گروههای وهابی در نظر داشت؛ بن سلمان که با چشم انداز 2030 سعی بر اصلاحات اقتصادی متعدد و ایجاد تصویر جدیدی برای حاکمیت سعودی دارد، تلاش کرده که وهابیون را نه تنها در خود سرزمین عربستان بلکه در سرتاسر جهان در تنگنای مالی بگذارد. و شاید بتوان گفت که برای اجرای اصلاحات خود راه دیگری به غیر از این هم ندارد. اما در پاکستان قضیه به این سادگیها هم نیست. حضور قدرت های جهانی مانند چین و آمریکا و علایق متعدد و کاملا متضاد آنان باعث شده که بن سلمان نتواند به آسانی سیاست کاهش حمایت مالی را در پاکستان پیگیری کند. آینده وهابیت در پاکستان به مقدار زیادی به میزان حمایت مالی عربستان سعودی وابسته است. در صورت کاهش کمکهای عربستان ، سه حوزه اصلی تحت تاثیر قرار میگیرند.
در حیطه اقتصادی، حدود ۲٬۱۰۰ مدرسه وهابی (۷۰٪ از کل) که وابسته به کمکهای ماهانه عربستان هستند، با خطر تعطیلی مواجه میشوند. برای مثال، مدرسه «جامعه اهل حدیث» در کراچی که ۸۰٪ بودجه آن از عربستان تأمین میشود، ممکن است به فعالیت خود پایان دهد. طلاب این مدارس نیز احتمالاً به گروههای افراطی مستقل مانند داعش خراسان خواهند پیوست.
در موضوعات سیاسی، احزاب وهابی مانند «جمعیت اهل حدیث» که ۵ کرسی در مجلس ملی پاکستان دارند، تا ۶۰٪ از نفوذ خود را از دست خواهند داد. این فضای خالی ممکن است توسط جریانهای معتدل مانند بریلویها و صوفیان پر شود.
در ضمن از اثرات مذهبی و ایدئولوژیک این کاهش حمایت میتوان به تعدیل گفتمان مدارس باقیمانده برای جذب حمایت داخلی، توجه داشت. به عنوان مثال، پذیرش نسبی مراسمی مانند زیارت قبور که پیش از این «بدعت» خوانده میشد، محتمل است. همچنین، انشعابات داخلی و ظهور گروههای سلفی-جهادی مستقل دور از انتظار نیست.
اما برای گروههای باقی مانده تکفیری-وهابی در پاکستان، در سایه کاهش حمایت سعودی ها از آنان، میتوان پیشبینیهای گوناگونی انجام داد؛ احتمال ادغام آنها در جریانهای معتدلتر مانند مدارس دیوبندی که رابطه بهتری با دولت پاکستان دارند، وجود دارد. این ادغام میتواند منجر به افراطیتر شدن این جریان و همکاری آنان با گروههایی مانند داعش خراسان یا تحریک طالبان پاکستان (TTP) شود. بر اساس آمار ۲۰۲۳، ۲۵٪ از جنگجویان TTP فارغالتحصیلان مدارس وهابی بودهاند.
از سوی دیگر امکان تبدیل شدن جمعیتهای باقیمانده وهابیت به بازیگران محلی و ایجاد شبکههای مافیایی مذهبی برای تأمین مالی از طریق قاچاق یا اخاذی، مشابه گروه لشکر جهنگوی نیز وجود دارد.
و نهایتا احتمال هر چند کمی هم بر انزوای کامل آنان و از دست دادن نفوذ و حاشیهنشینی در مناطق قبیلهای وجود دارد.
- وهابیت در پاکستان، شاید آیندهای شکننده
آینده وهابیت در پاکستان به تعادل بین کاهش حمایتهای خارجی و توانایی تطبیق ایدئولوژیک این جریان وابسته است. اصلاحات بن سلمان میتواند ضربه مالی سنگینی به ساختار وهابیت وارد کند، اما خلأ ایجادشده ممکن است به رشد جریانهای افراطی مستقل بینجامد و نگاه سایر بازیگران را برای نفوذ هر چند بیشتر در پاکستان و جایگزینی وهابیت به خود معطوف سازد.
کاهش نفوذ وهابیت در پاکستان، فضایی برای ظهور جریانهای جایگزین ایجاد میکند که میتوانند بر اساس هویت مذهبی، فرهنگی یا مدرن شکل بگیرند. این جایگزینها نه تنها بر عرصه مذهبی، بلکه بر سیاست، جامعه و اقتصاد پاکستان تأثیرگذار خواهند بود. بریلویها که ۶۰٪ از اهل سنت پاکستان را تشکیل میدهند، با تکیه بر مراسم صوفیانه مانند زیارت قبور و جشنهای عرس، ریشه عمیقی در فرهنگ محلی دارند. شبکه گسترده خانقاهها (مانند دربار علی شاه بخاری در لاهور) به عنوان مراکز اجتماعی و مذهبی عمل میکنند. با این حال، ضعف سازمانی و نبود رهبری متمرکز، چالشی برای تبدیل شدن به جریان غالب است. حمایت ترکیه از پروژههای فرهنگی مرتبط با تصوف میتواند به تقویت این جریان کمک کند. از سوی دیگر دیوبندیها با کنترل ۴۰٪ از مدارس دینی پاکستان (مانند دارالعلوم حقانیه)، ساختار سازمانی قویای دارند. آنها رویکردی عملگرایانه در سیاست دارند و احزابی مانند جمعیت علمای اسلام را رهبری میکنند. اما مسائلی از قبیل حمایت از طالبان و خشونتهای فرقهای، اعتبار آنها را زیر سوال برده است. ارتباطات بینالمللی دیوبندیها با هند و افغانستان نیز میتواند نقش کلیدی در آینده آنها ایفا کند. اما شیعیان که ۲۰٪ جمعیت پاکستان را تشکیل میدهند، در مناطق مانند گلگت-بلتستان و کراچی متمرکز هستند. آنها از شبکههای آموزشی قوی (مدارس امامیه) و حمایت بینالمللی ایران بهره میبرند. با این حال، سالانه حدود ۲۰۰ حمله توسط گروههای تکفیری علیه شیعیان ثبت میشود که امنیت آنها را تهدید میکند. از سوی دیگر تصوف با شعار احیای عرفان و همگرایی فرهنگی، دیگر گروه مذهبی فعال در پاکستان است، آرامگاههای صوفیان مانند داتا دربار در لاهور، سالانه میلیونها زائر جذب میکنند. ترکیه با بازسازی خانقاهها و تولید سریالهای تاریخی، از این جریان حمایت میکند. اما نبود رهبری سیاسی منسجم، مانع تبدیل شدن تصوف به جریان اصلی میشود.
اما نباید از جایگزینهای غیرمذهبی احتمالی وهابیت در پاکستان گذشت. نسخه اسلام لیبرال و تفسیر مدرن از دین با جنبشهایی مانند خدا کی بارگاہ به رهبری جاوید احمد غامدی، بر تفسیر منطقی قرآن و گفتوگوی بینادیانی تأکید دارند. این جریان در میان طبقه متوسط شهری و جوانان تحصیلکرده محبوبیت رو به فزونی دارد، گرچه با مخالفت علما و محدودیتهای قانونی روبرو است. در نهایت باید توجه داشت که کاهش نفوذ وهابیت به معنای حذف کامل آن نیست، بلکه فضایی برای رقابت جریانهای متنوع ایجاد میکند. بریلویها و دیوبندیها به دلیل ریشههای تاریخی و شبکههای سازمانی، شانس بیشتری برای جایگزینی دارند. با این حال، رشد اسلام لیبرال در شهرها و فشارهای بینالمللی برای سکولاریسم نیز قابل توجه است. آینده پاکستان احتمالاً ترکیبی از این جریانها خواهد بود که هر یک بخشی از جامعه را نمایندگی میکنند. موفقیت هر جریان به عواملی مانند حمایت خارجی، اصلاحات آموزشی و انعطاف ایدئولوژیک وابسته است. این تنوع، هم چالش و هم فرصتی برای ثبات بلندمدت پاکستان محسوب میشود.